حوادث شب عاشورا - رسيدگى به شمشير و خواندن شعر
مقتل امام حسين (علیه السلام) - 86
92 - طبرى به سند خود از امام زين العابدين عليه السلام چنين آورده است :
آن شب كه پدرم فردايش شهيد شد، من نشسته بودم ، عمه ام زينب از من پرستارى مى كرد.
پدرم از ياران خود كناره گرفت و در خيمه اى بود و حوى (يا: جون ) غلام ابوذر هم نزد او بود. امام در حالى كه به آماده سازى شمشير خود مشغول بود، اين شعرها را مى خواند: يا دهر اف لك ...؛ (اى روزگار! اف بر تو از جهت دوستى ! چه بسيار ياران و جويندگانى را كه در بامداد و شامگاهانت كشته نهاده اى .
روزگار هم به جايگزين براى آنها قانع نمى شود. فرجام كار در دست خداى بزرگوار است و هر زنده اى اين راه است .
دو سه بار اين شعرها را تكرار كرد تا فهميدم منظورش چيست . اشك در چشمانم جارى شد.
جلو اشك خود را گرفتم و آرامش پيشه كردم . دانستم كه بلا نازل شده است .(228)
228- تاريخ طبرى ، ج 3، ص 316.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف:گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى