عن الصادق - علیهالسلام -:
اذا کبرت فاستصغر ما بین العلا و الثری دون کبریائه؛ فان الله اذا اطلع علی قلب العبد و هو یکبر و فی قلبه عارض عن حقیقة تکبیره قال: یا کاذب، اتخدعنی؟ و عزتی و جلالی لاحرمنک حلاوة ذکری و لاحجبنک عن قربی و المسارة بمناجاتی. فاعتبر انت قلبک حین صلوتک فان کنت تجد حلاوتها و فی نفسک سرورها و بهجتها و قلبک مسرورا بمناجاته ملتذ بمخاطباته، فاعلم انه قد صدقک فی تکبیرک له؛ و الا فقد عرفت من سلب لذة المناجاء و حرمان حلاوة العبادة، انه دلیل علی تکذیب الله لک و طردک عن بابه؛
چون تکبیر نماز را گفتی، آن چه را ما بین آسمان و زمین است، در مقابل کبریاء خدا کوچک و ناچیز شمار که اگر خداوند بر قلب بنده، زمانی که تکبیر میگوید، بنگرد و در دل او چیزی باشد که از حقیقت معنای تکبیر بازش میدارد، به او گوید: ای دروغگو آیا مرا میفریبی؟ به عزت و جلالم سوگند که از شیرینی یاد خود محرومت کنم و از قرب به خود و شادمانی مناجاتم محجوبت سازم. پس به هنگام نمازگزاردنت دل خود را بیازما، اگر شیرینی نماز را و در عمق جان، سرور و بهجت حاصل از آن را مییابی و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت میبرد، بدان که خداوند، تو را در تکبیری که بر زبان راندهای، تصدیق فرموده است؛ وگرنه، بدان که فقدان لذت مناجات و محرومیت از شیرینی عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را در تکبیرت دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است.
مصباح الشریعة، باب 13. بحارالانوار، ج 81، ص 230