مقتل امام حسين (علیه السلام) - 94
106 - خوارزمى گويد:
حسين عليه السلام صبح نماز را با ياران خود خواند. اسب او را آوردند. سوار شد و همراه جمعى از ياران به سوى آن گروه رفت . پيشا پيش آنان برير بن خضير بود. امام فرمود: اى برير! با اينان حرف بزن و نصيحتشان كن . برير جلو رفت تا نزديك آنان قرار گرفت . آنان اطراف وى را گرفتند. برير به آنان گفت : اى گروه از خدا پروا كنيد! فرزند بزرگوار پيامبر ميان شماست . اينان فرزندان و خاندان پيامبرند. چه مى گوييد و چه مى خواهيد و مى خواهيد با آنان چه كنيد؟ گفتند: مى خواهيم آنان را نزد ابن زياد ببريم تا او تصميم بگيرد. برير گفت : آيا راضى نمى شودى به همان جايى بروند كه آمده اند؟ واى بر شما اى كوفيان ! آيا نامه ها و پيمانهاى خود را فراموش كرديد؛ آن پيمانى كه براى فداكارى بستيد و خدا را بر آن شاهد گرفتيد، و خدا براى شهادت كافى است واى بر شما! اهل بيت پيامبرتان را دعوت كرديد و خيال كرديد خودتان را فداى آنان مى كنيد؟ تا اينكه نزد شما آمدند، آنان را به عبيدالله زياد تسليم كرديد و بين آنان و آب فرات كه جارى بود و يهود و نصارا و مجوس از آن مى خوردند و سگها و خوكها وارد آن مى شدند، فاصله انداختيد!؟ پس از محمد صلى الله عليه و آله چه بدرفتارى با خاندانش كرديد!؟ شما را چه مى شود؟ خدا روز قيامت سيرابتان نكند. چه بد گروهى هستيد.
عده اى به او گفتند: فلانى ! ما نمى فهميم چه مى گويى . برير گفت : خدا را سپاس كه بصيرت مرا نسبت به شما افزود. خدايا! من از كارهاى اين گروه نزد تو بيزارى مى جويم . خدايا! آنان را با تير خودت هدف قرار بده ، تا تو را در حالى ديدار كنند كه از ايشان خشمگيين . آن گروه شروع كردند به تير اندازى كردن به اطراف او. برير به عقب برگشت . (245)
245- مقتل الحسين ، ج 1، ص 252.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف:گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى