اين موضوع مربوط به زناى محصنه مغيرة ابن شعبه با ام جميل دختر عمرو مى باشد كه از مشهورترين قضاياى تاريخى است، و در كتب تاريخى در قضاياى سال هفدهم هجرى مطرح شده است.
حاصل قضيه اين است كه مغيرة در زمانى كه از طرف عمر حكمران بصره بوده، نزديك ظهر از دارالامارة خارج مى شده، و به سراغ زنى به نام «ام جميل» مى رفت، روزى ابوبكره و نافع و زياد و شبل فرزندان سميه در غرفه نشسته بودند، غرفه ام جميل در همسايگى و مقابل آنها بود. در آن وقت باد در غرفه ام جميل را باز نمود هر چهار نفر نظرشان به مغيره افتاد كه به هيئت جماع با ام جميل در آويخته بعد مغيره خارج شده تا با مردم نماز بگذارد (در حال جنابت).
قضيه را طى نامه اى به عمر اطلاع دادند، عمر چهار نفر شهود و مغيره را به مدينه احضار نمود، مغيره و شهود نزد عمر رفتند، ابتداء سه نفر از شهود آنچه ديده بودند به تفضيل شهادت دادند، كه مغيره را در حال جماع با ام جميل ديده اند، وقتى نوبت به زياد مى رسد عمر به او مى فهماند كه ما راضى نمى باشيم با شهادت خود جان مغيره را به خطراندازى و خطاب به زياد گفت:
من مردى را مى بينم كه خداوند با زبان او مردى از مهاجرين را رسوا نمى كند ....»
رواى مى گويد: اشك چشم زياد جارى شد و رنگش سرخ شد.
سپس گفت يا اميرالمؤمنين (عمر) آنچه را به تفصيل سه شاهد قبلى ديده و گفتند در نزد من نيست! من منظره اى ديدم و صداى نفسى بلند شنيدم و ديدم كه مغيره روى شكم ام جميل قرار گرفته است.
عمر گفت: ديدى كه مى آورد و مى برد، مانند ميل در سرمه دان؟
گفت نه! ديدم پاهاى ام جميل بالاست و تخم هاى مغيره ميان رانهاى او در حركت است ...»
عمر گفت الله اكبر! اى مغيره برخيز و شهود را حد بزن! مغيره برخاست و شهود را هشتاد تازيانه زد ... »(12)
اين خدمت عمر به مغيره و تعطيل حد زناى محصنه مغيره به خاطر خدماتى بود كه مغيرة به عمر كرده بود مغيرة همان كسى است كه به دستور عمر بازوان حضرت زهرا سلام الله عليها را تازيانه زد. و او اولين كسى است كه عمر را «اميرالمؤمنين» خطاب كرد. عمر اين مجلس را به طرز ماهرانه اى به نفع مغيره عوض كرد، و او را دوباره به حكومت كوفه برگزيد،
عمر در حالى حد زناى مغيره را تعطيل مى كند كه خودش يقين به اين كار مغيره داشت در موسم حج خطاب به مغيره مى گويد: بخدا! ما شك كه نداشتيم كه ابوبكره راست مى گفت ...»
اين است خليفه پيامبر، كه در محكمه خلافت او بايد سه نفر بيگناه به جرم شهادت تازيانه بخورند، ولى يك شخص زناكار (مغيره) در امان باشد، و مسلط بر جان و ناموس مردم باشد، كه در تاريخ زناكارى معروف است حلبى در سيره خود مى نويسد كه او با سيصد تا هزار نفر زنا كرد كه هشتاد نفر آنها شوهر دار بودند، با اين وصف عمر چنان مراعات حال او مى كند كه گويا مى خواهد فرشته اى را محاكمه كند چرا كه مغيره اولين كسى است كه به عمر اميرالمؤمنين گفت»
(12)تاريخ طبرى - ج 4/207 حوادث سال 17 هجرى - تاريخ ابن خلكلان ج 2/455 تاريخ كامل ابن اثير ج 2/228 - 10000