خطبه فدكيه تفسيرى بر آيات قرآن كريم –قسمت دوم

معصومه ريعان

zahra_03

بررسى محتوايى خطبه فدكيه
«لااله‏الااللّه» كلمه‏اى است كه تأويلش را اخلاص(10) قرار داده و پيوندش را در دل‏ها نهاده(11) و در فكر براى تعقّل آن، روشنايى ايجاد كرده است.
خداوندى كه ديدارش براى ديدگان و توصيفش براى زبان‏ها و درك چگونگى‏اش براى وهم‏ها ناشدنى است، اشيا را نه از چيزى كه قبل از آن باشد [و از نيستى] پديدار ساخت و بدون استفاده از مثال و الگو، اشيا را آفريد و به قدرت خويش، خلق كرد و به خواست خود پديد آورد، بدون اينكه به آفرينش آن‏ها نيازى داشته باشد و يا در شكل بخشيدن به آن‏ها فايده‏اى برايش باشد، جز اينكه حكمتش را پايدار، و بر طاعت و قدرتش ديگران را آگاه، و براى آفريدگانش موجب تعبّد و بندگى، و براى دعوتش موجب سرفرازى باشد. پس از آن، بر طاعت و گوش فرادادن آنان ثواب را مترتّب ساخت و برنافرمانى‏شان عقاب و كيفر نهاد تا بندگانش را از خشم خود بازدارد و به سوى بهشت فراخواند.
«أشهد أنَّ ابى محمّدا عبدهُ و رسولهُ ...»؛ گواهى مى‏دهم كه پدرم محمّد بنده و رسول اوست. پيش از آنكه به او مأموريت دهد، وى را برگزيد و برترى و شرافت بخشيد و پيش از پديد آوردنش، او را نام نهاد(12) و پيش از آنكه او را مبعوث كند، برگزيده است، در آن هنگام كه آفريدگان در پس پرده غيب مكتوم و در پشت پرده‏هاى ترسناك(13) نگه‏دارى شده و در كنار مرز نيستى به سر مى‏بردند؛ چون خداوند نتيجه و پيامد كارها را مى‏دانست و به رويدادهاى روزگاران احاطه داشت و به زمان وقوع مقدّرات و كارهاى شدنى آشنا بود ...


سپس حضرت رو به اهل مجلس كرد و فرمود: شما اى بندگان خدا! مخاطبان و مسئولان مستقيم امر و نهى الهى و حاملان دين و وحى او و امين‏هاى خداوند بر خويشتن و رسانندگان دين خدا به ديگر امّت‏ها هستيد. حقى از خداوند بر گردن شماست؛ خداوند را در بين شما عهد و قرارى است كه نزد شما گذارده، و بازمانده‏اى است كه بر شما به خلافت و نيابت خود برگزيده است و آن كتاب ناطق الهى و قرآن راستين، نور درخشان و چراغ تابناك است. ديدگاهش مستدل و روشن، اسرارش آشكار [در نزد اهل آن] و ظواهرش درخشان است. پيروانش مورد غبطه ديگران و پيروى‏اش راهبر به سوى بهشت برين و تلاوت آن موجب نجات است. به وسيله آن مى‏توان به حجت‏هاى الهى دست يافت، و دستورات واضح، حرام‏هايى كه از آن‏ها بر حذر شده‏ايد، دلايل روشن، براهين كافى، فضيلت‏هاى مستحبى، امور جايز كه موهبتى‏اند، و نيز قوانين مكتوب خداوندى از طريق آن (قرآن) حاصل مى‏گردند.
پس از اين بيانات تفسيرى و روشن از مضامين مطرح شده، به تفسير و تبيين مضامين و محتواى معارف و احكام مندرج در قرآن پرداخته است و پيرامون 20 مضمون قرآنى بيانات خويش را ادامه داده كه به مناسبت هر يك، آيات مربوط را ذكر مى‏كنيم:
1. ايمان؛ پاكى از شرك: «فَجَعَلَ اللهُ الايمانَ تطهيرا لكم مِن الشركِ.» (در قرآن كريم 736 بار مشتقات «أمن» آمده كه از اين تعداد 18 بار لفظ «آمنوا» است.)
2. نماز؛ تغذيه و پاكى از آلودگى تكبّر: «و الصلاةَ تنزيها لكم عَن الكِبر.» (در قرآن كريم 99 آيه درباره نماز آمده‏اند.)
3. زكات؛ پاك ساختن روح و افزايش روزى: «والزكاةَ تزكيةً لِلنَّفسِ و نماءً فى الرزقِ.» (در قرآن كريم 32 آيه درباره زكات ذكر شده‏اند.)
4. روزه؛ تثبيت اخلاص: «والصيامَ تثبيتا لِلاخلاصِ.» (در قرآن كريم 13 آيه درباره روزه آمده‏اند.)
5. حج؛ استحكام دين: «والحجَ تشييدا للدين.» (در قرآن كريم 12 آيه درباره حج مى‏باشند.)
6. عدل؛ نزديكى و تأليف دل‏ها: «والعدلَ تنسيقا لِلقلوبِ.» (در قرآن كريم 37 آيه درباره عدل گرد آمده‏اند.)
7. فرمان‏بردارى از فرمان‏هاى ما؛ انتظام امّت اسلام: «و طاعتَنا نظاما لِلملَّةِ.» (در قرآن كريم 19 آيه با لفظ «اطيعوا» آمده‏اند كه يك بار آن اطاعت اولى‏الامر است. «نساء: 59»)
8. امامت؛ امنيت از خطر تفرقه: «و اِمَامتنا امانا مِن الفَرقةِ.» (اشاره به آيه «وجَعلنا لِلمتّقينَ اِماما» «فرقان: 74»)
9. جهاد؛ عزّت اسلام و ذلّت كافران و منافقان: «والجهادَ عِزّا للاسلام.» (41 آيه درباره جهاد و مجاهد موجودند كه 4 آيه آن با لفظ امر «جاهَدوا» مى‏باشند.)
10. صبر؛ جلب خيرات: «والصبرَ معونةً على استيجابِ الاجرِ» (103 آيه درباره صبر و مشتقّات آن مى‏باشند.)
11. امر به معروف و نهى از منكر؛ اصلاح حال عموم: «والاَمرَ بِالمعروفِ مصلحةً للعامّةِ» (در 6 آيه تكرار هر دو لفظ با هم، 39 آيه از ماده «معروف» و 15 آيه از ماده «منكر» ذكر شده‏اند.)
12. احسان به پدر و مادر؛ جلوگيرى از خشم خدا: «و برَّ الوالدينِ وقايةً مِن السخطِ.» (5 آيه درباره احسان به پدر و مادر آمده‏اند.)
13. پيوند خويشاوندى؛ تأخير اجل و طول عمر: «وصلةَ الارحامِ منماةً للعددِ.» (اشاره به آيه «واُولوا الارحامِ بعضُهم اَولى بِبعضٍ فِى كتابِ اللهِ» «احزاب: 6» مى‏باشد.)
14. قصاص؛ احترام و حرمت خون‏ها: «والقصاصَ حصنا لِلدّماءِ.» (5 آيه درباره با قصاص در قرآن كريم ذكر شده‏اند.)
15. وفاى به نذر؛ در معرض آمرزش حق قرار گرفتن: «والوفاءَ بالنذر تعريضا للمغفرةِ.» (اشاره به آيه «واوفوا بالعهدِ اِنَّ العهدَ كانَ مسئولاً» «اسراء: 24 / انعام 152»)
16. كم نفروختن؛ تغيير خوى وعادت كم‏گذارى از حق ديگران: «و توفيةَ المكائيلِ و الموازينِ تغييرا للمبخس» (اشاره به مضمون آيات چهارگانه «واوفوا الكيلَ و الميزانَ بِالقسطِ»)
17. نهى از مى‏خوارگى؛ پاكيزه شدن از آلودگى‏ها: «والنَهىَ عَن شُربِ الخمرِ تنزيها عَن الرّجسِ» (اشاره به آيات تحريم خمر «مائده 90 و 91 / بقره 219»)
18. دورى از تهمت؛ مانع لعنت: «و اجتنابَ القذفِ حِجابا عن اللعنةِ.» (اشاره به مضمون آيه «اِجتنبوا قولَ الزورِ» «حج: 30»)
19. ترك دزدى؛ موجب عفّت و خويشتن‏دارى: «و تركَ السرقة ايجابا لِلعفّةِ.» (اشاره به آيه «والسارقُ و السارقةُ فاقطعُوا اَيديهُما جزاءً بما كَسَبا «مائده: 38»»)
20. حرمت شرك؛ موجب اخلاص در قبول ربوبيت در پذيرش توحيد محض: «و حَرَّمَ اللّهُ الشركَ اخلاصا بالربوبيّة.» (168 بار لفظ «شرك» و «مشركين» در قرآن كريم آمده‏اند و حرمت شرك مورد تأكيد قرار گرفته كه آيه «اِنَّ اللهَ لا يَغفرُ اَن يُشركَ به» «نساء: 48» صريح در آن است.)
آن‏گاه پس از تبيين فلسفه احكام مزبور، به تقواى الهى توصيه كرده، مى‏فرمايد: «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُون.» (آل عمران: 102) بدين‏وسيله، اطاعت از خدا در فرمان‏هاى وارد شده و نهى‏هاى مذكور را مورد تأكيد قرار مى‏دهد: «و اطيعوا اللهَ فيما اَمرَكم به و نَهاكُم عَنه فانّه «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»» (فاطر: 28) و سپس وارد محتواى اصلى خطبه مى‏گردد.

پی نوشت ها
10. علاّمه مجلسى ذيل كلمه «اخلاص» در شرح لغات خطبه آورده است: «مقصود از اخلاص آن است كه همه اعمال را براى خداوند خالص نمود، ريا و هدف‏هاى فاسد را با آن مخلوط نكند و در هيچ يك از كارهايش به غير خداوند توسّل نجويد و تأويل كلمه توحيد همين است؛ زيرا كسى كه يقين داشته باشد خالق و مدبّر، خداوند است و در خدايى‏اش با كسى شريك نيست، بر او لازم و سزاوار است كه در پرستش او كسى را شريك قرار ندهد و در هيچ كارى به غير او متوجه نشود.»
11. وى همچنين در فراز «پيوندش را در دل نهاده است»، مى‏گويد: در اين فقره، چند احتمال وجود دارند:
اول. خداوند بر دل‏ها آنچه را كه لازمه اين كلمه كرده عبارتند از: عدم تركيب در ذات خدا و عدم زيادتى صفات كماليه بر ذات خداوند، و امثال اين‏گونه مطالب را، كه مربوط به توحيدند، واجب و حتم قرار داده است.
دوم. آنچه عقل از اين كلمه به آن مى‏رسد، به قلب متصل مى‏كند و آيات آفاق و انفس به او مى‏نماياند و با توحيد فطرى آن را كامل مى‏كند و در دل‏هايشان مستقر مى‏سازد.
سوم. ممكن است مقصود آن باشد كه عقل‏ها را مكلّف به رسيدن به آخرين درجه دقايق كلمه توحيد و تأويل نكرده، بلكه همه دل‏ها را مكلّف ساخته است كه به ظاهر معنايش اذعان و اعتراف كنند و مقصود از «وصول» همين است.
چهارم. احتمال دارد ضمير در كلمه «موصولها» در عبارت «وَ ضَمَّنَ القلوبَ موصولَها» به قلوب برگردد؛ يعنى بر دل‏ها بيش از آن اندازه كه امكان وصول دارند، لازم نكرده و رسيدن به تأويل كامل اين كلمه طيّبه و دقايقى كه از آن استنباط مى‏شوند و يا به طور مطلق، اصولاً رسيدن به اين‏ها را بر دل‏ها واجب ننموده است. وى در انتها، اين تفسير چهارم از عبارت مزبور را بر ساير وجوه ترجيح داده است. (محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ كمپانى، ج 8، ص 114.)
12. سيوطى در كتاب الاتقان مى‏نويسد: ابن ابى حاتم از عمرو بن مرّة روايت كرده است كه پنج نفر پيش از آنكه موجود شوند نام‏گذارى شدند: يكى از آن‏ها حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود كه حضرت عيسى عليه‏السلام به وجود او بشارت داد و گفت: «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَد ...» (صف: 6) و اين اشاره به بيان مزبور دارد.
13. شايد مقصود از «پرده»، نيستى يا حجاب‏هاى اصلاب و ارحام باشد، و اينكه آن‏ها را نسبت به «اهاويل» داده، به خاطر وجود منابع و عوامل بازدارنده در اين حالت است. و شايد مقصود آن باشد كه آنان در آن حال از «أهاويل» و چيزهاى ترس‏آور مصون و محفوظ بودند؛ زيرا ترس و هول پس از وجود به اشيا مى‏رسد و در حال نيستى، ترس و وحشتى نيست و گفته شده است: تعبير «أهاويل» از قبيل تعبير از درجات عدم به ظلمت‏ها و تاريكى‏هاست. (رحمانى همدانى، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ترجمه سيدحسن افتخار زاده سبزوارى، بدر، 1376، ص 479.)

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن