معصومه ريعان
بررسى محتوايى خطبه فدكيه
«لاالهالااللّه» كلمهاى است كه تأويلش را اخلاص(10) قرار داده و پيوندش را در دلها نهاده(11) و در فكر براى تعقّل آن، روشنايى ايجاد كرده است.
خداوندى كه ديدارش براى ديدگان و توصيفش براى زبانها و درك چگونگىاش براى وهمها ناشدنى است، اشيا را نه از چيزى كه قبل از آن باشد [و از نيستى] پديدار ساخت و بدون استفاده از مثال و الگو، اشيا را آفريد و به قدرت خويش، خلق كرد و به خواست خود پديد آورد، بدون اينكه به آفرينش آنها نيازى داشته باشد و يا در شكل بخشيدن به آنها فايدهاى برايش باشد، جز اينكه حكمتش را پايدار، و بر طاعت و قدرتش ديگران را آگاه، و براى آفريدگانش موجب تعبّد و بندگى، و براى دعوتش موجب سرفرازى باشد. پس از آن، بر طاعت و گوش فرادادن آنان ثواب را مترتّب ساخت و برنافرمانىشان عقاب و كيفر نهاد تا بندگانش را از خشم خود بازدارد و به سوى بهشت فراخواند.
«أشهد أنَّ ابى محمّدا عبدهُ و رسولهُ ...»؛ گواهى مىدهم كه پدرم محمّد بنده و رسول اوست. پيش از آنكه به او مأموريت دهد، وى را برگزيد و برترى و شرافت بخشيد و پيش از پديد آوردنش، او را نام نهاد(12) و پيش از آنكه او را مبعوث كند، برگزيده است، در آن هنگام كه آفريدگان در پس پرده غيب مكتوم و در پشت پردههاى ترسناك(13) نگهدارى شده و در كنار مرز نيستى به سر مىبردند؛ چون خداوند نتيجه و پيامد كارها را مىدانست و به رويدادهاى روزگاران احاطه داشت و به زمان وقوع مقدّرات و كارهاى شدنى آشنا بود ...
سپس حضرت رو به اهل مجلس كرد و فرمود: شما اى بندگان خدا! مخاطبان و مسئولان مستقيم امر و نهى الهى و حاملان دين و وحى او و امينهاى خداوند بر خويشتن و رسانندگان دين خدا به ديگر امّتها هستيد. حقى از خداوند بر گردن شماست؛ خداوند را در بين شما عهد و قرارى است كه نزد شما گذارده، و بازماندهاى است كه بر شما به خلافت و نيابت خود برگزيده است و آن كتاب ناطق الهى و قرآن راستين، نور درخشان و چراغ تابناك است. ديدگاهش مستدل و روشن، اسرارش آشكار [در نزد اهل آن] و ظواهرش درخشان است. پيروانش مورد غبطه ديگران و پيروىاش راهبر به سوى بهشت برين و تلاوت آن موجب نجات است. به وسيله آن مىتوان به حجتهاى الهى دست يافت، و دستورات واضح، حرامهايى كه از آنها بر حذر شدهايد، دلايل روشن، براهين كافى، فضيلتهاى مستحبى، امور جايز كه موهبتىاند، و نيز قوانين مكتوب خداوندى از طريق آن (قرآن) حاصل مىگردند.
پس از اين بيانات تفسيرى و روشن از مضامين مطرح شده، به تفسير و تبيين مضامين و محتواى معارف و احكام مندرج در قرآن پرداخته است و پيرامون 20 مضمون قرآنى بيانات خويش را ادامه داده كه به مناسبت هر يك، آيات مربوط را ذكر مىكنيم:
1. ايمان؛ پاكى از شرك: «فَجَعَلَ اللهُ الايمانَ تطهيرا لكم مِن الشركِ.» (در قرآن كريم 736 بار مشتقات «أمن» آمده كه از اين تعداد 18 بار لفظ «آمنوا» است.)
2. نماز؛ تغذيه و پاكى از آلودگى تكبّر: «و الصلاةَ تنزيها لكم عَن الكِبر.» (در قرآن كريم 99 آيه درباره نماز آمدهاند.)
3. زكات؛ پاك ساختن روح و افزايش روزى: «والزكاةَ تزكيةً لِلنَّفسِ و نماءً فى الرزقِ.» (در قرآن كريم 32 آيه درباره زكات ذكر شدهاند.)
4. روزه؛ تثبيت اخلاص: «والصيامَ تثبيتا لِلاخلاصِ.» (در قرآن كريم 13 آيه درباره روزه آمدهاند.)
5. حج؛ استحكام دين: «والحجَ تشييدا للدين.» (در قرآن كريم 12 آيه درباره حج مىباشند.)
6. عدل؛ نزديكى و تأليف دلها: «والعدلَ تنسيقا لِلقلوبِ.» (در قرآن كريم 37 آيه درباره عدل گرد آمدهاند.)
7. فرمانبردارى از فرمانهاى ما؛ انتظام امّت اسلام: «و طاعتَنا نظاما لِلملَّةِ.» (در قرآن كريم 19 آيه با لفظ «اطيعوا» آمدهاند كه يك بار آن اطاعت اولىالامر است. «نساء: 59»)
8. امامت؛ امنيت از خطر تفرقه: «و اِمَامتنا امانا مِن الفَرقةِ.» (اشاره به آيه «وجَعلنا لِلمتّقينَ اِماما» «فرقان: 74»)
9. جهاد؛ عزّت اسلام و ذلّت كافران و منافقان: «والجهادَ عِزّا للاسلام.» (41 آيه درباره جهاد و مجاهد موجودند كه 4 آيه آن با لفظ امر «جاهَدوا» مىباشند.)
10. صبر؛ جلب خيرات: «والصبرَ معونةً على استيجابِ الاجرِ» (103 آيه درباره صبر و مشتقّات آن مىباشند.)
11. امر به معروف و نهى از منكر؛ اصلاح حال عموم: «والاَمرَ بِالمعروفِ مصلحةً للعامّةِ» (در 6 آيه تكرار هر دو لفظ با هم، 39 آيه از ماده «معروف» و 15 آيه از ماده «منكر» ذكر شدهاند.)
12. احسان به پدر و مادر؛ جلوگيرى از خشم خدا: «و برَّ الوالدينِ وقايةً مِن السخطِ.» (5 آيه درباره احسان به پدر و مادر آمدهاند.)
13. پيوند خويشاوندى؛ تأخير اجل و طول عمر: «وصلةَ الارحامِ منماةً للعددِ.» (اشاره به آيه «واُولوا الارحامِ بعضُهم اَولى بِبعضٍ فِى كتابِ اللهِ» «احزاب: 6» مىباشد.)
14. قصاص؛ احترام و حرمت خونها: «والقصاصَ حصنا لِلدّماءِ.» (5 آيه درباره با قصاص در قرآن كريم ذكر شدهاند.)
15. وفاى به نذر؛ در معرض آمرزش حق قرار گرفتن: «والوفاءَ بالنذر تعريضا للمغفرةِ.» (اشاره به آيه «واوفوا بالعهدِ اِنَّ العهدَ كانَ مسئولاً» «اسراء: 24 / انعام 152»)
16. كم نفروختن؛ تغيير خوى وعادت كمگذارى از حق ديگران: «و توفيةَ المكائيلِ و الموازينِ تغييرا للمبخس» (اشاره به مضمون آيات چهارگانه «واوفوا الكيلَ و الميزانَ بِالقسطِ»)
17. نهى از مىخوارگى؛ پاكيزه شدن از آلودگىها: «والنَهىَ عَن شُربِ الخمرِ تنزيها عَن الرّجسِ» (اشاره به آيات تحريم خمر «مائده 90 و 91 / بقره 219»)
18. دورى از تهمت؛ مانع لعنت: «و اجتنابَ القذفِ حِجابا عن اللعنةِ.» (اشاره به مضمون آيه «اِجتنبوا قولَ الزورِ» «حج: 30»)
19. ترك دزدى؛ موجب عفّت و خويشتندارى: «و تركَ السرقة ايجابا لِلعفّةِ.» (اشاره به آيه «والسارقُ و السارقةُ فاقطعُوا اَيديهُما جزاءً بما كَسَبا «مائده: 38»»)
20. حرمت شرك؛ موجب اخلاص در قبول ربوبيت در پذيرش توحيد محض: «و حَرَّمَ اللّهُ الشركَ اخلاصا بالربوبيّة.» (168 بار لفظ «شرك» و «مشركين» در قرآن كريم آمدهاند و حرمت شرك مورد تأكيد قرار گرفته كه آيه «اِنَّ اللهَ لا يَغفرُ اَن يُشركَ به» «نساء: 48» صريح در آن است.)
آنگاه پس از تبيين فلسفه احكام مزبور، به تقواى الهى توصيه كرده، مىفرمايد: «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُون.» (آل عمران: 102) بدينوسيله، اطاعت از خدا در فرمانهاى وارد شده و نهىهاى مذكور را مورد تأكيد قرار مىدهد: «و اطيعوا اللهَ فيما اَمرَكم به و نَهاكُم عَنه فانّه «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»» (فاطر: 28) و سپس وارد محتواى اصلى خطبه مىگردد.
پی نوشت ها
10. علاّمه مجلسى ذيل كلمه «اخلاص» در شرح لغات خطبه آورده است: «مقصود از اخلاص آن است كه همه اعمال را براى خداوند خالص نمود، ريا و هدفهاى فاسد را با آن مخلوط نكند و در هيچ يك از كارهايش به غير خداوند توسّل نجويد و تأويل كلمه توحيد همين است؛ زيرا كسى كه يقين داشته باشد خالق و مدبّر، خداوند است و در خدايىاش با كسى شريك نيست، بر او لازم و سزاوار است كه در پرستش او كسى را شريك قرار ندهد و در هيچ كارى به غير او متوجه نشود.»
11. وى همچنين در فراز «پيوندش را در دل نهاده است»، مىگويد: در اين فقره، چند احتمال وجود دارند:
اول. خداوند بر دلها آنچه را كه لازمه اين كلمه كرده عبارتند از: عدم تركيب در ذات خدا و عدم زيادتى صفات كماليه بر ذات خداوند، و امثال اينگونه مطالب را، كه مربوط به توحيدند، واجب و حتم قرار داده است.
دوم. آنچه عقل از اين كلمه به آن مىرسد، به قلب متصل مىكند و آيات آفاق و انفس به او مىنماياند و با توحيد فطرى آن را كامل مىكند و در دلهايشان مستقر مىسازد.
سوم. ممكن است مقصود آن باشد كه عقلها را مكلّف به رسيدن به آخرين درجه دقايق كلمه توحيد و تأويل نكرده، بلكه همه دلها را مكلّف ساخته است كه به ظاهر معنايش اذعان و اعتراف كنند و مقصود از «وصول» همين است.
چهارم. احتمال دارد ضمير در كلمه «موصولها» در عبارت «وَ ضَمَّنَ القلوبَ موصولَها» به قلوب برگردد؛ يعنى بر دلها بيش از آن اندازه كه امكان وصول دارند، لازم نكرده و رسيدن به تأويل كامل اين كلمه طيّبه و دقايقى كه از آن استنباط مىشوند و يا به طور مطلق، اصولاً رسيدن به اينها را بر دلها واجب ننموده است. وى در انتها، اين تفسير چهارم از عبارت مزبور را بر ساير وجوه ترجيح داده است. (محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ كمپانى، ج 8، ص 114.)
12. سيوطى در كتاب الاتقان مىنويسد: ابن ابى حاتم از عمرو بن مرّة روايت كرده است كه پنج نفر پيش از آنكه موجود شوند نامگذارى شدند: يكى از آنها حضرت محمد صلىاللهعليهوآله بود كه حضرت عيسى عليهالسلام به وجود او بشارت داد و گفت: «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَد ...» (صف: 6) و اين اشاره به بيان مزبور دارد.
13. شايد مقصود از «پرده»، نيستى يا حجابهاى اصلاب و ارحام باشد، و اينكه آنها را نسبت به «اهاويل» داده، به خاطر وجود منابع و عوامل بازدارنده در اين حالت است. و شايد مقصود آن باشد كه آنان در آن حال از «أهاويل» و چيزهاى ترسآور مصون و محفوظ بودند؛ زيرا ترس و هول پس از وجود به اشيا مىرسد و در حال نيستى، ترس و وحشتى نيست و گفته شده است: تعبير «أهاويل» از قبيل تعبير از درجات عدم به ظلمتها و تاريكىهاست. (رحمانى همدانى، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ترجمه سيدحسن افتخار زاده سبزوارى، بدر، 1376، ص 479.)