اگر چه در این جزوه ، تا كنون به مناسبت هاى مختلف به بعضى از فضایل آن حضرت اشاره شده است، و كسى را یاراى غور در این دریاى ژرف نیست، ولى به آنچه در این مختصر میسور است، اكتفا مى كنیم :
حسكانى حنفى از اعلام قرن پنجم هجرى از مجاهد كه از بزرگان تابعین و اعلام مفسّرین است نقل مى كند كه براى علىّ (علیه السلام) هفتاد منقبت است كه براى احدى از اصحاب پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) مثل آنها نبوده است، و هیچ منقبتى براى اصحاب پیغمبر نبوده مگر آن كه علىّ (علیه السلام) با آنها شریك بوده است.۱
همچنین از ابن عباس نقل مى كند كه در قرآن آیه : (اَلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحاتِ) نیست مگر این كه علىّ امیر و شریف آن آیه است ; و از اصحاب محمّد مردى نیست مگر این كه خدا او را عتاب كرده، اما علىّ را جز به خوبى یاد نكرده است.۲
همچنین نقل مى كند : براى علىّ هیجده منقبت است، كه اگر یكى از آنها براى مردى از این امّت باشد به آن نجات پیدا مى كند، و سیزده منقبت براى اوست كه براى احدى از این امّت نبوده است.۳
ابن ابى الحدید گفت: از استاد ما ابو الهذیل سؤال شد: علىّ نزد خدا مقامش بالاتر است یا ابابكر؟
گفت: و اللّه مبارزه على با عمرو در روز خندق برابر است با اعمال مهاجرین و انصار و طاعت آنها همگى، تا چه رسد به ابى بكر به تنهایى.۴
ابن حجر از متعصبین علماى عامه از ابن عباس نقل مى كند كه: سیصد آیه در شأن على نازل شده است.۵
روایات عامه و خاصه اتفاق دارند كه :
او اوّل كسى است كه اسلام آورد۶ به اسلامى كه تسلیم مطلق در برابر اراده خداوند متعال بود، و مسبوق به شرك نبود : ( إِنَّ الشِّرْكَ لَظُـلْمٌ عَظِیمٌ )۷ ، و بدین جهت بجز او كسى از اصحاب به مقتضاى : ( لاَ ینَالُ عَهْدِى الظَّـلِمِینَ )۸لایق امامت امّت نیست .
او اوّل كسى است كه ایمان آورد۹ به ایمانى كه یكى از امتیازاتش این است : عامه از عمر بن الخطاب روایت كردند كه گفت: شهادت مى دهم بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) كه از او شنیدم كه مى گفت : اگر هفت آسمان را در یك كفّه بگذراند ، و ایمان على را در كفّه دیگر ، رجحان با ایمان على است .۱۰
او اوّل كسى است كه نماز خواند۱۱ ، و آیه ( إِنَّمَا وَلِیكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ )۱۲ در شأن نماز او نازل شد .
او یگانه وصى است كه شاخص ترین كمالات چهار پیغمبر اولوالعزم خدا به ضمیمه علم آدم ابوالبشر از وجود او جلوه گر است .
ابن ابى الحدید معتزلى از مسند احمد بن حنبل و صحیح بیهقى نقل مى كند كه : من أراد أن ینظر إلى نوح فی عزمه ، و إلى آدم فی علمه ، و إلى إبراهیم فی حلمه ، و إلى موسى فی فطنته، و إلى عیسى فی زهده فلینظر إلى على بن ابى طالب.۱۳
او كسى است كه علماى عامه و خاصه در مقام و منزلت او از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل كرده اند كه فرمود :
ان الله تعالى عهد إلىّ عهداً فی علىّ ، فقلت : یا ربّ بینه لی ، فقال : اسمع ، فقلت : سمعت ، فقال : إنّ علیاً رایة الهدى ، وإمام اولیائی ، و نور من أطاعنی ، و هو الكلمة التی ألزمتها المتقین ، من أحبّه أحبّنی ، و من أبغضه أبغضنی ، فبشره بذلك ... .۱۴
آن هدایتى كه نتیجه بعثت تمام انبیاى الهى، و ثمره تمام كتب آسمانى است، على(علیه السلام) رایت آن هدایت است، او علمدار هدایت به صراط مستقیمِ معرفت و عبادت خداوند متعال است .
على(علیه السلام) امام اولیایى است كه خداوند در وصف آنان فرموده است: ( أَلاَ إِنَّ أَوْلِیآءَ اللَّهِ لاَخَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ )۱۵.
كسانى كه ترس و حزنى ندارند ، به منتهى الآمال خلقت كه مطلق الكمال و كمال مطلق است ، رسیده اند : ماذا وجد من فقدك و ماالذى فقد من وجدك .۱۶
اگر این مقام اولیاى خدا است ، آیا على(علیه السلام) در چه مقامى است كه خداوند متعال او را امام اولیاى خود قرار داده است ; كسى كه امام اولیاى الله است ، امام جمیع عبادالله است .
احدى از دایره اطاعت خداوند خارج نیست ، و على(علیه السلام)نور هر كسى است كه مطیع خدا است ، و از این جمله ، استفاده مى شود كه چراغ راه اطاعت خدا ، و شمع جمع فرمانبران خدا على مرتضى است .
متّقین كسانى هستند كه خداوند فرمود : ( ذَ لِكَ الْـكِتَـبُ لاَ رَیبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ )۱۷ ، و درجات قرب خود را بر مدار مراتب تقوى قرار داده و فرمود : ( إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَــكُمْ ) ،۱۸ و تمام متقین را در تمام مراتب ملزم به یك كلمه نموده است ، و آن كلمه تكوینیه خدا على بن ابى طالب است ; آن هم كلمه اى كه صدق در گفتار و عدل در رفتار به حدّ تمام و كمال در منطق و عمل او متجلّى شده : ( وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً )۱۹
او كسى است كه آنچنان روح او مستغرق در محبّت خدا ، و اراده او مستهلك در رضاى خدا گشته ، كه محبّت او محبّت خدا ، و اطاعت او اطاعت خدا شده است .
كسى كه رایت هدى ، امام اولیا ، كلمه تقوى ، محبّت او محبّت خدا ، اطاعت او اطاعت خدا است ، كلمة الله العلیا ، اسم الله الأعظم ، و مثل الله الأعلى است .
با آن كه حكومت بنى امیه و بنى عبّاس ـ با نهایت اختلاف ـ بر اطفاى انوار فضایل آن حضرت اتفاق كردند ، و حسد دشمنان و ترس دوستان هر دو مانع از اظهار مناقب آن حضرت شد باز هم كتب تفسیر و حدیث و تاریخ مشحون به مآثر علمى و اخلاقى و عملى او است ; و به قول امامِ لغت و ادب و مؤسّس علم عروض خلیل بن احمد فضایل هر كس یا باید به وسیله دوست منتشر شود یا دشمن، دوستان آن حضرت از ترس و دشمنانش از حسد فضایلش را كتمان كردند، ولى با وجود این مناقبش این گونه منتشر شد .
روایات عامه و خاصه از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در حدّى كه از دستبرد حوادث روزگار باقیمانده ، مبین مقاماتى براى آن حضرت است كه عقول از ادراك آنها قاصر است . اگر حسد دشمنان و ترس دوستان نبود و ظلمت شب تارِ حكومت بنى امیه و بنى عباس حجاب این آفتاب نمى شد، انوار فضایل او چگونه آفاق را روشن مى كرد ؟ !
آنچه موجب حیرت اهل نظر است ، این است كه آنچه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ به لحاظ مصلحت ـ از فضایل آن حضرت بیان نكرده ، بیش از آن است كه بیان فرموده است .
ابن ابى الحدید از احمد بن حنبل در مسند نقل مى كند كه از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده كه فرمود : والذى نفسی بیده لولا ان تقول طوائف من أمّتی فیك ما قالت النصارى فى ابن مریم لقلت الیوم فیك مقالاً لاتمر بملا من المسلمین إلا أخذوا التراب من تحت قدمیك للبركة .۲۰
كسى كه گفتنى هاى فضایل او محیر العقول است ، آیا ناگفتنى هاى فضایل او چه خواهد بود ؟ !
آنچه مهم است توجه به این نكته است : مهمترین وظیفه عقلى و شرعى ، شكر منعم است ، و بالاترین نعمت ، نعمت هدایت به معرفت و عبادت ربّ العالمین است ، كه وسیله حیات ابد و سعادت سرمد است ، و جز به تلاوت آیات خدا و تزكیه نفس و تعلیم كتاب و حكمت میسر نیست .
و از نعمتهاى بى پایانى كه ( وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا )۲۱ یگانه نعمتى كه به انعام آن خدا بر مؤمنین منّت نهاد ، این نعمت است : ( لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ ءَایـتِهِ ى وَیزَكِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَالْحِكْمَةَ ) .۲۲
هر چند رسول خدا مدینه آن حكمت است ولى باب آن مدینه ـ كه راهى به آن حكمت بجز از آن باب نیست ـ على بن ابى طالب(علیه السلام) است .
كتابى كه خدا درباره آن فرمود : ( كِتَـبٌ أَنزَلْنَـهُ إِلَیكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّـلُمَـتِ إِلَى النُّورِ ) ،۲۳ گذشته از این كه او ( وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَـبِ )۲۴ است ، به دست تواناى او باقى و برقرار ماند .
فتوحات حضرت على (علیه السلام) بود كه بنیان شرك و كفر را منهدم كرد ، و جانفشانى هاى او بود كه جان خاتم پیغمبران را كه جان جهان بود ، براى احیاى جهانیان به عرفان و ایمان نگهداشت .
در زمان حیات رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) دین خدا را به قیامى كه جبرئیل گفت : لافتى الا على لاسیف الا ذوالفقار ،۲۵ از شرّ كفّار حفظ كرد ، و در ممات رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به قعودى كه خودش فرمود :صبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجى ،۲۶ از كید منافقین صیانت نمود .
و عاقبت به خون فرق شكافته خود این شجره طیبه را سیراب كرد ، و روحى كه جز خدا قدرت قبض آن را نداشت ، به جان آفرین تسلیم نمود .
در ریاض النضرة از ابى ذر روایت كرده است كه رسول خدا فرمود : چون به من سَیر داده شد ؟ ملكى را دیدم كه بر سریرى از نور نشسته ، و یك پاى او در مشرق ، و پاى دیگر در مغرب است ; مقابل او لوحى بود ، در آن نظر مى كرد ، و همه دنیا بین دو دیده او ، و خلق بین دو زانوى او ، و دست او به مشرق و مغرب مى رسید ; به جبرئیل گفتم : این كیست ؟ گفت : این عزرائیل است . به او سلام كردم ، گفت : و علیك السلام یا احمد ; از على سئوال كرد ، گفتم : آیا پسر عمم على را مى شناسى ، گفت : چگونه نشناسم ، و حال آن كه خداوند قبض ارواح خلایق را به من واگذاشته ، بجز روح تو ، و روح پسر عم تو على بن ابى طالب ، كه خدا آن دو را به مشیت خود قبض مى كند .۲۷
نه تنها انسانیت رهین منّت او در هدایت به صراط مستقیم سعادت است ، بلكه وجود نوع انسان ، طفیل فرد كامل است ; و چون انسانیت انسان به عقل است ( دعامة الانسان العقل )۲۸ انسان كامل كسى است كه عقل كل و كل العقل است ، و این مقام منیع خاتمیت است .
و به فرموده رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) كه فرمود : على منّى و انا من على۲۹ ثابت مى شود كه على(علیه السلام) بدر تمامى است كه اشعه خورشید آسمان رسالت به وسیله او منتشر مى شود ، و انوار فیوضات فیاضِ على الاطلاق در منظومه هستى ، توسط خورشید و ماه این منظومه ـ كه خاتم و خلیفه خاتم است ـ آفاق و انفس را منوّر مى كند.
شكر هر نعمتى متناسب با ارزش آن نعمت است ، و نعمت خلقت انسان نعمتى است كه خدا فرمود : ( ثُمَّ أَنشَأْنَـهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَــلِقِینَ ) ;۳۰ و نعمت هدایت انسان نعمتى است كه خداوند فرمود : ( فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُونَ ) ،۳۱ ( فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَاىَ فَلاَ یضِلُّ وَ لاَ یشْقَى ) ;۳۲ و یگانه گوهرى است كه در أُم الكتاب ، در هر نماز ، منتهى الآمال تمام بندگان خدا است : ( اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِیمَ صِرَ طَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضَّآلِّینَ )
همچنان كه شكر منعمِ به این دو نعمت متعسّر است ، شكر واسطه آن دو نعمت هم چنانكه شایسته است ، میسّر نیست ، ولكن به حكم عقل و شرع احدى از میسور معذور نیست .
نه حقى مانند حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضایع شده : ولم ارمثله حقاً اضیعا۳۳ ، و نه به ذى حقى مانند آن حضرت ظلم شده : السلام علیك یا ولى الله انت اول مظلوم .۳۴
امید است روز بیست و یكم ماه مبارك رمضان كه روز شهادت آن حضرت است ، به شكرانه نعم بى حدّ و حصرى كه به وسیله او نصیب ما شده ، آنچه در توان داریم در اقامه شعائر شهادت آن حضرت انجام دهیم .
در عظمت آن شهید و آن شهادت همین بس كه عایشه گفت : دیدم كه پیغمبر على را در آغوش گرفت و بوسید ، و گفت :بأبى الوحیدالشهید .۳۵
كسى كه در شهادت او ـ به روایات عامه و خاصه ـ خون از زمین جوشید ، آیا وظیفه مسلمانان در این مصیبت عظمى چیست ؟
ابن شهاب گفت : وارد دمشق شدم ، نزد عبدالملك رفتم كه بر او سلام كنم ، گفت : یابن شهاب آیا مى دانى در بیت المقدس صبح روز قتل على چه اتفاقى افتاد ؟ گفتم : بله ، پس گفت : بیا ; از پشت سر مردم ، آمدم پشت قبّه ، پس رو به من كرد و گفت : روز قتل على چه شد ؟ گفتم : هیچ سنگى از بیت المقدس برداشته نشد ، مگر آن كه زیر آن سنگ خون بود . گفت : كسى باقى نمانده است كه این را بداند به غیر از من و تو ، احدى از تو این واقعه را نشنود . ابن شهاب گفت : تا وفات عبدالملك ، این واقعه را به كسى حدیث نكردم .۳۶
اگر عكس العمل كوه در نزول كلام اللهِ صامت آنچنان است كه فرمود : ( لَوْ أَنزَلْنَا هَـذَا الْقُرْءَانَ عَلَى جَبَل لَّرَأَیتَهُ خَـشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الاَْمْثَـلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ )۳۷ عجب نیست اگر كلام الله ناطق با فرق شكافته بر زمین بیفتد خون از زمین بجوشد !
تأثّر عالم ملك در شهادت او اینچنین است ، آیا انعكاس آن مصیبت در ملكوت چگونه است ؟
نمونه اى از انقلاب ملاء اعلى نداى جبرئیل بین آسمان و زمین بود ، كه هر كس بیدار بود آن ندا را شنید : تهدمت والله اركان الهدى ، و انطمست والله نجوم السماء واعلام التقى ، و انفصمت والله العروة الوثقى ، قتل بن عم المصطفى ، قتل الوصى المجتبى ، قتل على المرتضى ، قتل والله سید الاوصیاء ، قتله اشقى الاشقیاء .۳۸
صدوق در امالى و عیون از امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه رسول خدا در فضیلت ماه رمضان روایت مى كند كه گفتم یا رسول الله افضل اعمال در این ماه چیست ؟ فرمود :
ورع از آنچه خدا حرام كرده است; بعد رسول خدا گریه كرد ، گفتم : یارسول الله چه چیز تو را مى گریاند ؟ فرمود : یا على ، أبكى لما یستحل منك فى هذا الشهر ، گویا تو را مى بینم كه براى پروردگارت نماز به جا مى آورى ، و شقى ترین از اولین و آخرین ضربتى بر فرق تو مى زند ، كه محاسنت به خون خضاب مى شود . امیرالمؤمنین گفت : گفتم یا رسول الله آیا با سلامت دینم خواهد بود ؟ فرمود : در سلامت از دین توست ; بعد فرمود : یا على ، كسى كه تو را بكشد مرا كشته ، كسى كه بغض تو را داشته باشد بغض مرا داشته ، كسى كه تو را ناسزا گوید مرا ناسزا گفته ، چون تو از من و مانند خود من هستى ، روح تو از روح من ، و طینت تو از طینت من است ; خداوند تبارك و تعالى من و تو را آفرید ، و من و تو را انتخاب نمود ، مرا براى نبوت اختیار كرد ، و تو را براى امامت ; هر كس منكر امامت تو شود ، منكر نبوت من شده است ; یا على تو وصىّ من ، و پدر فرزندان من و شوهر دختر من ، و خلیفه من بر امت من در حیات من و بعد از موت من هستى ; امر تو امر من و نهى تو نهى من است ; قسم به كسى كه مرا به نبوت مبعوث كرد ، و مرا بهترینِ آفریدگان قرار داد ، تو حجت خدا بر خلق او ، و امین خدا بر سرّ او ، و خلیفه خدا بر بندگان او هستى .۳۹
و عمده مضامین این حدیث شریف در روایات عامه موجود است ، مانند این كه :
ـ تو وصىّ من هستى .۴۰
ـ ذریه هر پیغمبرى در صلب او است ، و ذریه آن حضرت در صلب على (علیه السلام) است .۴۱
ـ كسى كه بغض (علیه السلام) على را داشته باشد ، بغض رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) را دارد .۴۲
ـ كسى كه على را سبّ كند و ناسزا بگوید ، رسول خدا را ناسزا گفته است .۴۳
ـ قاتل على شقى ترین مردمان است .۴۴
ـ طینت على از طینت پیغمبر ، و على و رسول از شجره واحده هستند .۴۵
ـ خدا از اهل زمین دو مرد برگزید : نبىّ و على .۴۶
ـ به على فرمود : تو از منى و من از توام ، و على از من است و من از على هستم .۴۷
ـ على نزد من مانند نفس من است .۴۸
ـ فرمود : ان هذا أخى و وصیى و خلیفتى فیكم فاسمعوا له و اطیعوا .۴۹
كسى كه نفس رسول خدا است ، و رسول خدا از او ، و او از رسول خدا است ، همانا قتل او قتل رسول خدا است ، و روز شهادت او روز شهادت رسول خدا است ، و عزاى او عزاى رسول خدا است .
و هر كس از امّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ چه شیعه و چه سنّى ـ باید به مقتضاى كتاب و سنّت كه على نفس رسول است ، در آن روز عزادار رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) باشد .
مصیبتى كه بر حسب روایات عامه و خاصه ، قبل از وقوع آن ، خاتم پیغمبران بر آن گریه نموده ، و تصوّر آن مصیبت قلب خاتم را كه قلب عالم امكان است شكسته است ، آیا بعد از وقوع آن مصیبت وظیفه هر مسلمانى چیست ؟
مصیبتى كه اشرف كائنات قبل از وقوع بر آن اشك ریخته ، اگر چشم روزگار بر آن مصیبت خون گریه كند ، جا دارد .
ابن اثیر در اسدالغابة از عمرو ذى مرّ روایت مى كند : چون ضربت به على(علیه السلام) اصابت كرد ، بر آن حضرت وارد شدم ، عصابه به سر بسته بود ، گفتم : یا امیرالمؤمنین ، جاى ضربت را به من نشان بده ; چون عصابه را باز كرد ، گفتم : چیزى نیست ، خدشه اى است ، گفت : من از شما جدا مى شوم ; ام كلثوم از وراء حجاب ( پشت پرده ) گریه كرد ، فرمود : ساكت باش ، اگر آنچه را من مى بینم تو ببینى ، گریه نمى كنى ، گفتم : یاامیرالمومنین چه مى بینى ؟
فرمود : این وفود ملائكه و پیغمبرانند ، و این محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)است ، مى گوید : بشارت باد تو را ، یا على ، كه آنچه مصیر تو به سوى او است ، بهتر از آن است كه در آن هستى .۵۰
آفتاب آسمان نبوّت ، و ستارگان رسالت و وصایت به استقبال ماهى آمده بودند ، كه در ماه خدا و شب نزول كلام خدا ، با اثر هزار ضربت بر بدنش و با اثر دو ضربت بر سرش در راه خدا ، آماده عروج اعلى بود .
قابض روح او خدا ، و شاهد آن قبض روح تمام انبیا ، مرسلین ، اوصیاء ، ملائكه مقربین ، شهدا ، صدیقین و عبادالله الصالحین بود .
روحى كه كمترین غبار هوس و هوى بر آن آینه تمام نماى اسماء حسناى خدا ننشست ، و با علم ، عرفان ، اسلام ، ایمان ، اخلاق و اعمالى به عالم بقا رفت ، كه روز قیامت میزان علم ، ایمان ، اخلاق و اعمال اولیاى خدا است ، و هنگامى كه در بهشت وارد شود آنچنان كه ستاره صبح بر اهل دنیا مى درخشد ، او براى اهل بهشت نورافشانى مى كند .
و على مثله فلیبك الباكون ، و ایاه فلیندب النادبون ، و انالله و انا الیه راجعون .