حكومت علوى

avval-mazlume-ruzeger

حكومت علوى

حكومت علوى متشكل از سه پایه است : والى ، قاضى ، و كارگزارانى كه براى انجام امور استخدام مى شوند . این حكومت بر اصولى استوار است كه مدینه فاضله را به بهترین صورت ممكن محقق مى سازد ، و ضامن سعادت مادى و معنوى امّت است .

در این مختصر به ذكر بعضى از آنچه كه حضرت(علیه السلام)در ولایت امر معتبر فرمودند اكتفا كرده ، و از شرحى كه سزاوار آن باشد خوددارى مى نماییم ، چون هر جمله اى از كلمات حضرت همچون درى است كه از هر یك درهایى به علوم و معارف ـ براى اصحاب حكمت عملى در سیاست شخصى و اجتماعى انسان ـ باز مى شود ، تا رسد به آنچه مورد نیاز انسان است از اعطاى حق هر قوه اى از قواى شهوت و غضب و عقل ، تا این كه زندگى او در معاش و معاد از آلودگى ها پاك باشد .

 

والى در حكومت علوى

در عهدنامه مالك اشتر مى فرماید :

پس بدان اى مالك ، من تو را به شهرهایى فرستادم كه پیش از تو حكمرانان دادرس و ستمگر در آنها بوده اند ، و همانا مردم به كارهاى تو همان گونه نظر مى كنند ، كه تو به كارهاى حكمرانان پیش از خود نظر مى كنى ، و درباره تو همان را گویند كه تو درباره آنان مى گویى ، و به آنچه خداوند متعال بر زبان بندگانش ـ از خوب و بد ـ جارى مى سازد ، به صالحین و نیكوكاران مى توان پى برد ; بنابراین باید بهترین اندوخته هاى تو كردار شایسته باشد ، پس بر هوى و خواهش خویش مسلّط باش ، و به آنچه بر تو حلال نیست در برابر نفس خودت بخل بورز ، زیرا بخل به نفس، انصاف و عدل است از او، در آنچه او را خوش آید یا ناخوش سازد ; و قلب خود را به رحمت و محبّت و لطف به رعیت آگاه گردان ، و مبادا بر آنان همچون حیوان درنده اى باشى كه خوردنى شان را غنیمت گیرى ، زیرا همانا آنان دو گروه اند : یا برادر تو هستند در دین و یا مانند تو هستند در آفرینش ، كسانى كه از پیش گرفتار لغزشها بوده ، و سببهاى بدكارى به آنان رو آورده ، و به عمد یا خطا بر دستان آنها قرار مى گیرد ; پس با بخشش و گذشت خود آنان را عفو كن ، همان طور كه دوست دارى خداوند متعال به تو بخشش و گذشت نماید ، زیرا همانا تو بر آنان برترى ، و والى امر بر تو ( كسى كه تو را ولایت امر داده است ) فوق و برتر از تو است ، و خداوند متعال بر كسى كه تو را ولایت داده برتر است .

 

دولت گذرا

به جمله : وقد جرت علیها دول قبلك ... آگاه مى نماید ، كه این دولت همانند دولتهاى قبل گذرا است ، و همچون سایه اى است كه بقا و دوام ندارد : و تلك الایام نداولها بین النّاس ، و همچنان كه به اعمال آنها نظر كرده و در حق آنان به آنچه عمل كردند قضاوت مى نمایى ، همچنین مردم به امور تو نظر خواهند نمود ، و آنچه بر زبان آنان جارى شود ، از آنچه كه از تو مى بینند ، دلیل بر صلاح و فساد تو خواهد بود .

 

بهترين ذخيره

همّت و هدف والیان و حكمرانان جمع مال و ذخایر است ، و بهترین ذخیره نزد حكمران حكومت علوى ذخیره عمل صالح است .

به جمله : فاملك هواك بیان فرمود : كسى كه مالك هواى نفس خود نیست ، نمى تواند به حق حكم و حكومت نماید ، چون پیروى از هواى نفس انسان را از حق باز مى دارد ، پس باید حكمران شجاع ترین و با قدرت ترین مردم باشد ; و شجاع ترین مردم كسى است كه بر هواى خود پیروز و غالب باشد ، آن چنان كه در حدیث آمده است : « اشجع النّاس من غلب هواه .

 

سخاوت نفس

و امر به سخاوتِ نفس فرمود تا بیان نماید كه محبوب و مكروه حكمران نباید او را از انصاف خارج نماید، و حب و بغض نیز او را از اعتدال بیرون نبرد .

 

رحمت والی

به جمله : اشعر قلبك ... و این كه مردم دو گروهند بیان فرمود كه والى و حكمران فوق رعیت است ، و همچنان كه خداوند متعال فوق او و كسى كه او را به حكمرانى نصب كرده است مى باشد ; و خداوند لغزش ها و سبب بدى ها را مى بیند ، ولى از رحمت و احسان بر بندگانش امساك نمى كند ، لذا برترى و تفوق والى هم نباید موجب عدم چشم پوشى او از لغزش هاى مردم شود .

و همچنان كه والى ـ با توجّه به لغزش ها و بدى ها ـ انتظار رحمت و بخشش از خداوند دارد ، او هم باید با رعیت خود ، در آنچه از آنها به عمد یا خطا صادر مى شود ، با بخشش و گذشت و محبّت و احسان رفتار نماید ; و رحمت و احسان او باید همه كسانى را فراگیرد كه در آفرینش همانند او هستند ، اگر چه مخالف او در دین باشند .

نتیجه این كه حكومت علوى ظهور رحمت رحمانیه پروردگار متعال بر مسلم و كافر ، و نیكوكار و بدكار است ، و به این خورشید رسالت خاتمیت كه رحمة للعالمین است متجلّى مى شود .

 

آفت عقل حکمران

والى نباید خود را امر كننده و فرمانبردار ببیند ، زیرا اگر كسى ـ به جز معصومین از طرف خدا ـ براى خود چنین حق اطاعت مطلقى قائل باشد ، به سوى شقاوت كشانده خواهد شد ، همانطور كه خود حضرت فرمود : « و هر آینه نباید بگویید كه من امیر و امر كننده ام پس باید اطاعت شوم ، زیرا كه این امر موجب فساد در قلب ، و سستى و از بین رفتن دین ، و تقرّب جستن به غیر است » ; شكّى نیست كه آفت عقلِ حكمران تكبّرى است كه نتیجه سلطنت و حكمرانى است ، پس باید هرگاه براى او ابهّتى پیدا شد ، عظمت پادشاهى كسى را كه وسعت سلطنت او آسمانها و زمین است ، و قدرت قاهر بر بندگان را كه به دست اوست ، و جبروت كسى را كه ملكوت هر چیزى به دست او است به خاطر آورد .

لذا حضرت مى فرماید :

و هرگاه به خاطر سلطنت و حكومت ، ابهّت و بزرگى یا كبر و خود پسندى براى تو پیدا شد ، به بزرگى پادشاهى خداوند كه فوق تو است ، و به توانایى او نسبت به خود ، و به آنچه از جانب خود بر آن قدرت و توانایى ندارى ، بنگر ; این نگریستن و اندیشیدن كبر و سركشى تو را فرو مى نشاند ، و سرفرازى را از تو باز مى دارد ، و عقل و خِردى را كه از تو دور گشته به سویت باز مى گرداند ; و بر حذر باش از برابر داشتن خود با خداوند متعال در عظمت و بزرگوارى ، و تشبّه و مانند قرار دادن خود با او در توانائیش ، زیرا همانا كه خداوند هر گردنكش و متكبرى را خوار و پست مى گرداند .

*

و فرمود :

باید محبوب ترین امور نزد تو چیزى باشد كه میانه روى بیشتر در حق ، و فراگیرى بیشتر در عدل دارد ، و بیشتر سبب خشنودى رعیت شود ; زیرا همانا خشم عامّه و همگان ، رضایت و خشنودى خاصّه و چند تن را پایمال مى سازد ، و همانا خشم خاصّه و تنى چند ، در برابر خشنودى همگان بى اهمیت و مورد چشم پوشى است ... .

زیرا اوسط در حق ( آنچه بیشتر میانه روى در حق باشد ) اصل حكمت در نظر و عقل است ; و فراگیرتر در عدل ، فرع حكمت در عمل است و درختى كه اوسطِ در حق اصل و ریشه آن ، و اعمِ در عدل فرع آن باشد ، ثمره اش سعادت فرد و جامعه و رضایت رعیت است ... .

 

بینش حکمران

والى و حكمران باید ساتر و پوشاننده عیوب افراد رعیت ، و حلاّل و باز كننده گره هاى كینه و حقد باشد ; او باید عذر درخواست كننده عذر را بپذیرد ، و حدود و مؤخذات را به احتمال وجه صحت اجرا نكند ، تا چه رسد به این كه به تهمت ها بگیرد ، اَعراض و آبروى مردم را به توهّمات هتك كرده و از بین ببرد .

و چنین فرمود :

و باید از بین رعیت، از كسى كه به گفتن عیوب مردم اصرار دارد بیش از همه دور باشى و او را دشمن داشته باشى ، زیرا در مردم عیوبى است كه والى و حكمران سزاوارتر است به پوشاندن آنها ; پس در آنچه از عیوب مردم بر تو پنهان است كنجكاوى مكن ، همانا وظیفه تو پاك كردن و از بین بردن آنهاست كه بر تو آشكار شود ، و خداوند به آنچه از تو پنهان است حكم مى فرماید ; پس تا مى توانى زشتى ] مردم [ را بپوشان ، كه خدا بپوشاند زشتى تو را كه دوست مى دارى از رعیت پنهان دارى ; و از مردم گره هر كینه را بگشا ، واز خود رشته هر انتقام و باز خواستى را جدا كن ] و عذرپذیر باش ، و حدود را به شبهات از بین ببر.

 

خصوصیات والی و اصحاب او

سپس خصوصیات والى (حكمران) و اصحاب والى را در خلوت و آشكار، كه باید از كسانى باشند كه ظالمى را بر ظلمش و گنهكارى را بر گناهش كمك نكرده باشند ، بیان مى فرماید :

و باید برگزیده ترین ایشان نزد تو ، كسى باشد كه بیشترین سخنِ تلخِ حق را به تو بگوید ، و در انصاف بر ضعفا با احتیاط ترین باشد ، و در گفتار و كردارت كه خدا براى اولیایش نمى پسندد كمتر تو را بستاید ، اگر چه سخن تلخ و ستایش كمِ او از تو ، سبب دلتنگى تو شود ; و خود را به پرهیزكاران و راستگویان بچسبان و با آنان همنشین باش ، و آنان را وادار كن كه تو را بسیار نستایند ، و تو را بر باطلى كه انجام نداده اى شاد نگردانند ، زیرا بسیارىِ اصرار در ستایش ، شخص را خود پسند ساخته ، و سركش بار مى آورد .

آرى ، اگر حكمران داراى اوصافى باشد كه حضرت صلوات الله علیه فرمود ، و خواص و اطرافیان او متصف به عقل و درایت و ورع و صدق باشند ، و ظالم را در ظلمش و گنهكار را در گناهش كمك نكنند ، و هر كس كه بیشتر كلام حق را كه بر شنونده اش تلخ است ، بگوید، و احتیاط او در انصاف بر ضعفا بیشتر است ، به او نزدیك تر باشد ، و حكمران آنان را به ستایش نكردن عادت دهد ، اینچنین حكومتى اصل ، فرع ، متن و حاشیه اش خلاصه اى از عقل ، حق ، عدل ، انصاف ، ورع ، صدق ، رحمت ، محبّت و احسان خواهد بود .

و بدین وسیله انوار مكارم از مركز حكومت اسلامى به اطراف منتشر شده ، و به مقتضاى پیروى عامّه مردم از صاحبان قدرت و شوكت، غرض از ارسال رسول و انزال كتاب در سرتاسر بلاد اسلامى محقّق مى شود : ( لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ) .۱

آنچه ذكر شد ، بعضى از امور معتبر در حكمران حكومت علوى است ، و فرصت بیان تمام آنچه حضرت افاده فرموده اند نیست .

 

قاضی در حکومت علوی

احقاق حقوق از امورى است كه نظام دین و دنیا بر آن استوار است ، همچنان كه حضرت فرموده است : « همانا حكم در انصاف مظلوم از ظالم ، و گرفتن از قوىّ براى ضعیف ، و اقامه حدود پروردگار بر روش و طریقه آن ، از امورى است كه بندگان خدا و بلاد به آن اصلاح مى شود » ، لذا حضرت (علیه السلام) نسبت به قاضى شرایطى را معتبر فرموده كه غرض از قضاوت ـ كه از مناصب انبیا و اوصیا است ـ محقّق شود :

پس براى حكم و داورى بین مردم ، بهترین رعیتت را در نظر خود ] از جهت علم و حلم و ورع و سخا [ انتخاب نما ، كسى كه كارها به او سخت نیاید ، و نزاع كنندگان در ستیزه ، رأى خود را بر او تحمیل ننمایند ، و در لغزش پایدارى نكند ، و از بازگشت به حق هرگاه آن را شناخت درمانده نشود ، و نفس او به طمع مایل و مشرف نباشد ; ] كسى كه  [به فهم اندك و بدون به كار بردن اندیشه كافى اكتفا نكند ، و در شبهات تأمّل و درنگش از همه بیشتر باشد ، و حجت و دلیل ها را بیش از همه بگیرد ، و كمتر از همه از مراجعه دادخواه دلتنگ شود ، و بر آشكار ساختن كارها از همه شكیباتر ، و هنگام روشن شدن حكم از همه برّنده تر باشد ; كسى باشد كه بسیار ستودن او را به خودبینى واندارد ، و بر انگیختن و گول زدن او را ] از حق [ مایل نگرداند ; و حكم دهندگانِ آراسته به این صفات كم هستند .

آرى ، اگر قاضى آنچنان باشد كه فرمود ، قضاىِ مثلِ او اصلاح كننده بندگان ، و آبادكننده بلاد است ، و این همان است كه خداوند متعال از حكام و قضات ـ كه حكم به حق و عدل است ـ خواستار است : ( وَإِذَا حَكَمْتُم بَینَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ ) ۱، ( یا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَةً فِی الاَْرْضِ فَاحْكُم بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ) ۲.

 

کارگزاران در حکومت علوی

در وصف كارگزاران مى فرماید :

سپس در كارهاى عمّال و كارگزاران خود اندیشه و نظر كن ، و چون آنان را آزمایش و امتحان نمودى به كارگیر ; آنان را سرخود و به جهت كمك به خودشان به كار نفرست ، زیرا به میل خود و بى آزمایش كردن كسى را به كارى فرستادن از شاخه ها و شعب ظلم و خیانت است ; ایشان را از آزمایش شدگان ، و شرم داران و از خاندان هاى نجیب و شایسته و پیش قدم در اسلام بخواه و گزینش كن ، زیرا این گونه افراد داراى اخلاق گرامى تر ، و ناموس درست تر ، و طمعهاى كمتر ، و در عواقب امور و پایان كارها با فكرتر مى باشند ... .

از بیان حضرت معلوم مى شود كه انتخاب بر اساس كفایت و امانت است ، آنچنان كه پروردگار متعال فرمود : ( اجْعَلْنِى عَلَى خَزَائِنِ الاَْرْضِ إِنِّى حَفِیظٌ عَلِیمٌ )۱ و فرمود : ( إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِىُّ الاَْمِینُ ) ۲.

امّتى كه حكمران آن داراى آن صفات ، و قاضى آن داراى آن خصوصیات ، و كارگزاران آن داراى این مزایا باشد ، و مراتب و منصب ها در آن بر اساس درجات علم و ایمان و امانت باشد ، بهترین امّتى است كه براى مردم پیدا شده است ،۳ و بدون شك امام و پیشواى آنان باید افضل از آن امّت باشد ، و از حضرت رسول(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده است : « هر كس پیشوا و امام قومى شود ، كه در میان آنان ، عالم تر و بافهم تر از او باشد امر آن قوم همیشه به ورطه و فساد خواهد رفت تا روز قیامت » .۴

*

و ما از عهد مالك اشتر(رحمه الله) به كمى از بسیار اقتصار كردیم ، و شرح لطایف و دقایق و حقایق را استیفا ننمودیم ، و این عهدِ شریف جامع تمام ابواب سیاست نفس و مدینه ( شخص و جامعه ) و تنظیم امر طبقات رعیت از لشكریان ، حسابداران ، قضات ، كارگزاران ، اهل جمع آورى مالیات و زكات ، تجّار ، اهل صناعات مختلف ، و افراد صاحب حاجت و فقیر و ... مى باشد .

آرى كسى كه عهد نامه او به یكى از والیانش این است، تنها كسى است كه سزاوار براى امامت این امت است .

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن