سومين شيوه، تكذيب حادثه عاشوراست. ابن تيميّه مبارزه خود را با اين شيوه سر گرفته است و مى گويد يزيد، هرگز قاتل امام حسين عليه السلام نبوده و او هيچ گاه همسران و وابستگان امام را اسير نكرده و اين حرف ها دروغ است.
وى اين گونه مى نويسد:
إنّ يزيد لم يأمر بقتل الحسين باتّفاق أهل النقل ولكن كتب إلى ابن زياد أن يمنعه عن ولاية العراق والحسين رضي اللّه عنه كان يظنّ أنّ أهل العراق ينصرونه... فقاتلوه حتّى قتل شهيداً مظلوماً رضي اللّه عنه. ولمّا بلغ ذلك يزيد أظهر التوجّع على ذلك وظهر البكاء في داره.
ولم يسب له حريماً أصلاً، بل أكرم أهل بيته وأجازهم حتّى ردّهم إلى بلدهم;1
همانا يزيد به كشتن سيّدالشهداء عليه السلام امر نكرده و همه علما (كه شامل راويان و تاريخ نگاران مى شوند) بر اين مطلب اتّفاق نظر دارند. فقط يزيد به ابن زياد نامه اى نوشت كه تو از برپايى حكومت حسين رضي اللّه عنه در عراق جلوگيرى كن.
آنها با حسين بن على رضي اللّه عنه به جنگ برخاستند تا او را مظلومانه به شهادت رساندند و چون خبر به يزيد رسيد، اظهار ناراحتى كرد و گريست. او هرگز خاندان سيّدالشهداء را به اسارت نبرد; بلكه آنان را اكرام و احترام كرد تا به شهر و ديارشان برگشتند!
پس سيّدالشهداء شهيد است و مظلومانه نيز شهيد شده و عبارت «رضى اللّه عنه» نيز براى ايشان بايد به كار برد; لكن يزيد قاتل امام حسين عليه السلام نيست. او خانواده سيّدالشهداء را اسير نكرده است.
وى در ادامه مى افزايد:
ليس ما وقع من ذلك بأعظم من قتل الأنبياء... وقتل النبي أعظم ذنباً ومصيبةً;2
مصيبت و گناه قتل حسين بن على از قتل انبياى الهى بالاتر نيست... و قتل پيامبر بزرگ ترين گناه و مصيبت است.
چنان كه گذشت، عبدالقادر معتقد است كه اقامه عزا و عزادارى به جاى روز عاشورا در روز وفات رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله و وفات ابوبكر سزاوارتر است و ابن تيميّه نيز مى گويد:
كشتن امام حسين در برابر كشتن انبياى الهى چيزى نيست و حال آن كه روز قتل آنان را روز مصيبت قرار نمى دهيد!
از اين رو، بنا بر باور بعضى از اهل سنّت، قتل سيّدالشهداء عليه السلام به وسيله و تأييد يزيد بن معاويه نبوده و يزيد را نمى توان قاتل شمرد، يا حد اقل در اين باره ترديد وجود دارد، امّا اين كه آيا ماجراى شهادت حسين بن على عليهما السلام كار خوبى بوده و بنا بر موازين شرعى بوده يا نه...، از اين كلمات چيزى به دست نمى آيد.
آرى، آنان معتقدند كه چون امام حسين عليه السلام به درجه بالايى رسيده، پس بايد روز عروج روح او به ملكوت، روز سرور، وسعت و خوش حالى باشد و مجالس متناسب با اعياد گرفته شود، امّا به چه غرض و هدفى؟
1 . منهاج السنّه: 4 / 472.
2 . همان: 2 / 247 و 4 / 550 .