اكنون براى تكميل مطلب به آيات قرآن مجيد مراجعه مى كنيم تا معلوم بشود كه اين واژه در زيارت جامعه به آياتى از قرآن مجيد اشاره دارد و اين مقام را خداى عزوجل در قرآن مجيد در جاهاى متعدّدى در ضمن مقاماتى آورده كه اين امتيازات و خصايص عنايتى و تفضّلى است.
خداوند متعال در سوره انعام مى فرمايد:
(وَمِنْ ذُرّيَّتِهِ داوُودَ وَسُلَيْمانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسى وَهارُونَ وَكَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ * وَزَكَرِيّا وَيَحْيى وَعيسى وَإِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحينَ * وَإِسْماعيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمينَ * وَمِنْ آبائِهِمْ وَذُرِّيّاتِهِمْ وَإِخْوانِهِمْ وَاجْتَبَيْناهُمْ وَهَدَيْناهُمْ إِلى صِراط مُسْتَقيم * ذلِكَ هُدَى اللّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا يَعْمَلُونَ * أُولئِكَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ)؛1
و از فرزندان او ]ابراهيم[ داوود و سليمان و ايوب و موسى و هارون را ]هدايت كرديم[ و اين گونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم. و زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را نيز ]هدايت كرديم[ و همه آنان از صالحان بودند. و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط را؛ و همه را بر جهانيان برترى داديم. و از پدران، فرزندان و برادران آنان ]افرادى را برترى داديم[ و برگزيديم و به راه راست هدايت نموديم. اين همان هدايت خداست كه هر كس از بندگان خود را بخواهد هدايت مى كند و اگر آنان مشرك شوند، اعمالى كه انجام داده اند به يك باره نابود مى گردد. آنان كسانى هستند كه كتاب، حكم و نبوّت به آن ها داديم.
بنابراين آيات، اين بزرگواران اجتباء شدند و چنين مقاماتى به آن ها داده شده است. چنان كه ملاحظه مى شود، خدا در اين آيه مى فرمايد: (وَاجْتَبَيْناهُمْ وَهَدَيْناهُمْ)و «هدايت» در كنار «اجتباء» آمده است و در زيارت جامعه نيز، هدايت با اجتباء آمده كه «واجتباكم بقدرته وأعزّكم بهداه».
پس به تعبير راغب اصفهانى همين منازل و مقاماتى كه به بركت اين فيض الاهى به انبياى مقرّبين درگاه الاهى داده شده، به ائمّه اطهار عليهم السلام نيز ـ با حفظ مراتب ـ اعطا شده است.
خداوند متعال در سوره مريم در چند مورد مى فرمايد: (وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ...). آن گاه مى فرمايد:
(أُولئِكَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوح وَمِنْ ذُرّيَّةِ إِبْراهيمَ وَإِسْرائيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنا وَاجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا)؛2
آنان پيامبرانى بودند كه خداوند آنان را مشمول نعمت هاى خود نموده بود. از فرزندان آدم و از كسانى كه به همراه نوح بر كشتى سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل (يعقوب) و از كسانى كه هدايت كرده و برگزيديم. آنان كسانى بودند كه آن گاه كه آيات الاهى بر آنان خوانده مى شد، به خاك مى افتادند و در حال سجده گريان بودند.
سپس در سوره نحل در خصوص حضرت ابراهيم عليه السلام مى فرمايد:
(إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتًا لِلّهِ حَنيفًا وَلَمْ يَكُنْ مِنَ الْمُشْرِكينَ * شاكِرًا ِلأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَهَداهُ إِلى صِراط مُسْتَقيم * وَآتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي اْلآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحينَ)؛3
همانا ابراهيم خود امتى بود مطيع فرمان خداوند. او خالى از هر گونه انحراف بود و از مشركان نبود. وى شكرگزار نعمت هاى پروردگار بود؛ ]از اين رو[ خدا وى را برگزيد و به راه راست هدايت فرمود. و به او در دنيا و آخرت نيكويى عنايت كرديم و در جهان آخرت نيز از نيكوكاران است.
در اين آيه نيز هدايت با اجتباء آمده است.
باز در جاى ديگر درباره حضرت يونس عليه السلام مى فرمايد:
(فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَهُوَ مَكْظُومٌ * لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ * فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّالِحينَ)؛4
پس صبر كرده و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهى (يونس) نباش ]كه عجله كرد[ و در آن زمان با نهايت اندوه و حزن خدا را خواند. و اگر رحمت الاهى به كمكش نيامده بود، از ]شكم ماهى[ بيرون انداخته مى شد در حالى كه نكوهش شده بود. سپس خداى تعالى او را انتخاب كرده و وى را در زمره صالحان قرار داد.
آرى، اين كارى است كه خداوند متعال در رابطه با پيامبران و ائمّه اطهار و مقرّبان درگاهش انجام داده است.
اين حقيقتى است كه در تفاسير و در كتاب هاى لغت به آن اشاره شده است. در كلمات آن ها در اين باره خيلى عبارت لطيفى آمده است، آن جا كه مى نويسند:
الاجتباء من جَبَيتُ الشيءَ: إذا خلّصته لنفسك.5
اجتباء: يعنى جدا كردن چيزى از بين اشياء و جمع نمودن آن از اين جا و آن جا و به خود اختصاص دادن آن به طورى كه به خودتان اختصاص بدهيد، مال خودتان باشد و شريكى براى شما نسبت به آن نباشد.
اين همان تعبيرى است كه در قرآن مجيد آمده است:
(إِلاّ عِبادَ اللّهِ الْمُخْلَصينَ)؛6
مگر بندگان خدا كه (به خدا) اختصاص يافته اند.
آن ها كسانى هستند كه به واسطه عبادتشان به جايى رسيدند كه فقط براى خداوند متعال خالص مى شوند. از اين روست كه علاّمه طباطبايى در تفسير الميزان7مى نويسد:
فاجتباه اللّه سبحانه عبداً من عباده، هو أن يقصده برحمته ويخصّه بمزيد كرامته فيجمع شمله ويحفظُه من التفرّق في السبُل المتفرقة الشيطانيّة المفرّقة للإنسان ويركّبهُ صراطه المستقيم وهو أن يتولّى أمره و يخصّه بنفسه.
خلاصه اين كه: اگر خداوند متعال بنده اى را اجتباء كرد، همه شئون او خدايى مى شود؛ يعنى تمام حركات، سيره، سكون، نطق، فعل و ترك او به اراده خداوند متعال خواهد بود.
اين، همان «إذا حصّلته لنفسه» بود كه در كلمات علماء فريقين آمده بود. آن گاه صاحب الميزان مى نويسد:
فلا يكون لغيره فيه نصيبٌ.8
يعنى تمام ابعاد وجود اين شخص براى خداوند متعال است و در اختيار اوست و در اين وجود چيزى براى غير خدا نيست؛ بلكه تمام حركاتش حركات خدايى و همه افعال و تروكش الاهى است.
علاّمه طباطبايى در جاى ديگر مى نويسد:
اجتباء اللّه الإنسان، هو إخلاصه لنفسه وجمعه من التفرّق في المذاهب المختلفة؛9
اين كه خداى تعالى انسان را «اجتباء» مى كند؛ يعنى وى را براى خود خالص گردانده و او را از تفرّق و پراكندگى در مذهب ها و راه هاى مختلف جمع كرده و به يك راه وى را هدايت مى كند.
آن گاه عبارت راغب اصفهانى را هم در تفسير سوره انعام نقل مى كند و تعليقه اى بر آن مى نويسد و مى گويد:
والّذي ذكره من مَعنَى «الاجتباء» وإن كان كذلك على ما يفيدهُ موارد وقوعه في كلامه تعالى، لكنّه لازم المعنى الأصلي، بحسب انطباقه على صنعه فيهم؛10
و آن كسى كه معناى اجتباء را برگزيدن انتخاب كرده است، اگر چه از موارد استعمالش اين چنين استفاده مى شود، وليكن معناى اصلى لغت نيست؛ بلكه لازم آن معناست و معناى اصلى آن همان جمع آورى است.
من اندكى درباره كلمه «صنع» انديشيدم كه خداوند متعال انبيا و ائمه اطهار عليهم السلام و مقرّبان درگاهش را مى سازد و آن ها را براى كارى و جهتى و مقام و منزلتى آماده مى كند. آن گاه علاّمه مى افزايد:
والّذي يُعطيه سياق الآيات أنّ العناية تعلّقت بمعنى الكلمة الأصلي وهو الجمع من مواضع وأمكنة مختلفة متشتّتة فيكون تمهيداً لما يذكر بعده من الهداية إلى صراط مستقيم، كأنّه يقول: وجمعناهم على تفرّقهم حتّى إذا اجتمعوا وانضمَّ بعضهم إلى بعض هديناهم جميعاً إلى صراط كذا وكذا؛11
از سياق آيات نيز چنين به دست مى آيد كه همان معناى لغوى مورد توجّه است و آن جمع كردن از مواضع و مكان هاى مختلف و متشتت است؛ پس به اين وسيله خواسته است تا براى بيان هدايت به صراط مستقيمى كه بعداً ذكر مى كند مقدمه چينى كرده باشد، گويى فرموده است: ما تمامى انبيا را كه در طول تاريخ متفرق بوده و هر يك در زمانى مى زيسته اند جمع كرديم و در يك جا و با ضميمه كردن يكى به ديگرى و با عنايت خود، به سوى راه راست هدايت كرديم.
كوتاه سخن اين كه خداوند متعال ائمّه اطهار عليهم السلام را هم چون انبيا براى خودش ساخته و اين ها را براى خودش اختصاص داده است و به گونه اى اين ها را ساخته كه براى آن هدايت خاصّى كه خودش براى اين مراتب از عبادش قرار داده، آماده كرده است. اين مفاد آياتى است كه پيش تر خوانديم، و ائمّه عليهم السلام در ذيل اين آيات سخنانى دارند.
در تفسير نور الثقلين، مجمع البيان، كتاب المناقب ابن شهرآشوب و برخى كتاب هاى ديگر در ذيل بعضى از اين آيات ـ سوره مريم ـ از امام سجّاد عليه السلام اين گونه نقل شده كه فرمودند:
نحن عنينا بها؛12
مراد ـ از اين ها ـ ما هستيم.
آلوسى در تفسير روح المعانى در ذيل آيه سوره مريم، اين روايت را ذكر مى كند و مى گويد: آرى، اين ها روايات شيعيان است.
آن گاه شيعيان را «هو» مى كند و مناقشه علمى ندارد و اين روايت را با «هو» كردن و استهزا نمودن رد مى كند و مى نويسد:
وروى بعض الإماميّة عن علي بن الحسين رضى اللّه تعالى عنهما أنّه قال: نحن عنينا بهؤلاء القوم. ولا يخفى أنّ هذا خلاف الظاهر جدّاً. وحال روايات الإماميّة لا يخفى على أرباب التمييز.13
البته آلوسى چنين خيال كرده است. اكنون براى اين كه معلوم بشود اين «هو» كردن ها چه قدر بى ارزش است، آيه ها را مى آوريم كه خيلى مفصّل است و از آيه 15 شروع مى شود كه مى فرمايد:
(وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكانًا شَرْقِيًّا)؛14
از مريم در اين كتاب ياد كن آن گاه كه از خانواده اش جدا شد و در ناحيه شرقى (بيت المقدس) مستقر شد.
و در داستان حضرت ابراهيم عليه السلام مى فرمايد:
(وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا)؛15
از ابراهيم در اين كتاب ياد كن. همانا وى بسيار راست گو و پيامبر الاهى بود.
آن گاه مى فرمايد:
(وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصًا وَكانَ رَسُولاً نَبِيًّا)؛16
از موسى در اين كتاب ياد كن. همانا وى مخلص و رسول و پيامبرى والامقام بود.
و در داستان حضرت اسماعيل عليه السلام مى فرمايد:
(وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَكانَ رَسُولاً نَبِيًّا)؛17
در اين كتاب از اسماعيل ياد كن كه او در وعده اش صادق، و رسول و پيامبرى بود.
سپس مى فرمايد:
(وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْريسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا * وَرَفَعْناهُ مَكانًا عَلِيًّا)؛18
از ادريس در اين كتاب ياد كن. همانا وى بسيار راست گو و پيامبر الاهى بود. و ما او را به مقام والايى رسانديم.
آن گاه مى فرمايد:
(أُولئِكَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوح وَمِنْ ذُرّيَّةِ إِبْراهيمَ وَإِسْرائيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنا وَاجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا)؛19
آنان پيامبرانى بودند كه خداوند آن ها را مشمول نعمت هاى خود نموده بود؛ از فرزندان آدم و از كسانى كه به همراه نوح بر كشتى سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل (يعقوب) و از كسانى كه هدايت كرده و برگزيديم. آنان كسانى بودند كه آن گاه كه آيات الاهى بر آنان خوانده مى شد، به خاك مى افتادند و در حال سجده گريان بودند.
عبارت «اولئك الّذين» به همه آن «واذكر»ها متعلّق مى شود و عبارت «وممّن حملنا» «وممّن هدينا واجتبينا» بر «النبيّين» عطف است. معلوم شد كه در اين آيات، حضرت مريم عليها السلام نيز هست، گرچه آن حضرت از انبيا نيست. بنابراين، روشن مى شود كه مقام اجتباء، غير انبيا را نيز در بر گرفته است. و كلام امام سجّاد عليه السلام در تفسير آيه اشكالى نخواهد داشت.
امّا آلوسى از اين قضيّه غفلت كرده و فكر كرده كه لازمه اين تفسير اين است كه ائمّه عليهم السلام جزء انبيا باشند. از اين رو اين مطلب را مسخره و استهزا مى كند و مى گويد: اين روايت از رواياتى است كه شيعه ها جعل كرده اند.
در صورتى كه راغب اصفهانى نيز در اين باره گفته: اين مقامى است كه خداوند متعال به انبيا و مقرّبان درگاهش «صدّيقان و شهدا» مى دهد.20
بنابراين، ملاحظه مى كنيد كه بدون اشكال اين عبارت از زيارت جامعه، به مراتبى كه در قرآن مجيد براى انبيا و ائمّه عليهم السلام قرار داده شده، اشاره دارد.
1 . سوره انعام (6): آيات 84 ـ 89 .
2 . سوره مريم (19): از آيه 58.
3 . سوره نحل (16): آيه هاى 120 ـ 122.
4 . سوره قلم (68): آيات 48 ـ 50.
5 . ر.ك: تفسير التبيان: 6 / 98، تفسير القرطبى: 9 / 128، زاد المسير: 3 / 55، تفسير رازى: 18 / 89 ، تفسير بيضاوى: 3 / 274، لسان العرب: 14 / 132، تاج العروس: 19 / 267، معاني القرآن: 3 / 398.
6 . سوره صافات (37): آيات 40 و 74 و 128 و 160.
7 . گفتنى است كه من تفسير الميزان را ترويج نمى كنم و در بسته و سر بسته آن را اهل فن بايد بيان بكنند، امّا اين تفسير ظرايف و دقايقى دارد، مثلاً در عبارت «اجتباء اللّه سبحانه» دو جا با هم تفاوتى دارد، شايد اگر دقّت شود، عبارات ايشان با هم تهافُت داشته باشد.
8 . تفسير الميزان: 11 / 79.
9 . همان: 12 / 368.
10 . همان: 7 / 247.
11 . تفسير الميزان: 7 / 247.
12 . تفسير مجمع البيان: 6 / 431، تفسير الميزان: 14 / 80 ، المناقب، ابن شهرآشوب: 3 / 273، تفسير نور الثقلين: 3 / 351 حديث 114، بحار الأنوار: 11 / 17 و 24 / 147، حديث 21، تفسير الصافى:3 / 286.
13 . تفسير روح المعانى: 16 / 108.
14 . سوره مريم (19): آيه 16.
15 . همان: آيه 41.
16 . همان: آيه 51.
17 . همان: آيه 54.
18 . همان: آيه هاى 56 و 57.
19 . همان: آيه 58.
20 . المفردات فى غريب القرآن: 87 ـ 88 .