ما ديدگاه ابن كثير را در چند محور نقد مى نماييم.
نخست آن كه اگر پس از آيه ياد شده هيچ حكم حلال و يا حرامى نازل نشده، پس چگونه است كه اين آيه در ميان احكامى آمده كه به آن ها ارتباطى ندارد و پس از آن نيز حكم حلال و حرام آمده است؟!
واقعيّت اين است كه قراردادن اين آيه در اين جا، بسترى است براى اين كه پس از آن، انسان هاى جاعل، به جعل روايات مختلفى درباره شأن نزول اين آيه اقدام بكنند تا بتوانند حقيقت را تحريف نمايند.
دوم آن كه از يك سو اهل سنّت وفات پيامبر صلى الله عليه وآله را در روز دوازدهم ربيع الاول مى دانند، از سوى ديگر اگر پيامبر صلى الله عليه وآله هشتاد و يك روز پس از عرفه آن سال وفات يافته باشد، اين دو ديدگاه با يك ديگر سازگارى ندارد.
حال آن كه اگر روز نزول آيه را هجدهم ذى حجه و روز غديرخم بدانيم، با وفات آن حضرت در هشتاد و يك روز پس از آن تاريخ يعنى دوازدهم ربيع الاول سازگارى ايجاد مى شود. نه اين كه نزول آيه را در نهم ذى حجه و در روز عرفه بدانيم.
سوم آن كه آيا اين آيه در روز عرفه مصادف با روز جمعه نازل شده است؟!
در اين جا مناسب است به روايات نقل شده در اين باره اشاره اى داشته باشيم.
در روايتى نقل شده: عمر مى گويد: اين آيه عصر عرفه، مقارن با روز جمعه نازل شده است.
در ذيل روايت ديگرى كه از عمر گذشت، سفيان مى گويد: ترديد دارم كه روز جمعه بود يا نه؟
در روايتى ديگر كه از على عليه السلام نقل شده ـ بر فرض قبول اين نسبت ـ فقط بيان شده كه در عصر روز عرفه نازل شد.
ابن عباس در روايتى ديگر روز دوشنبه را روز نزول آيه ذكر كرده، اما از عرفه نامى نبرده است.
در روايت ديگرى كه از ابن عباس نقل شده آمده: در آن گفته شده مردم نمى دانند چه روزى بوده است. پس نه روز عرفه و نه روز جمعه بودنش براى مردم روشن نبوده است.
در نقلى ديگر، انس بن مالك مى گويد: «اين آيه در مسير پيامبر به حجة الوداع نازل شده است» نه سخن از عرفه و نه جمعه به ميان نيامده است.
در روايت ديگرى كه از ابوسعيد خدرى و ابوهريره نقل شده آمده: اين آيه روز هجدهم ذى حجه يعنى روز غدير خم نازل شده است.
روايتى ديگر را كه بيهقى نقل مى كند: اين آيه روز ترويه نازل شده است.1
در روايت نسائى از طارق بن شهاب از عمر ـ كه سندش با سند روايت بخارى يكى است ـ آمده:
عمر گفت: من روز و شب نزول اين آيه را مى دانم. شب جمعه نازل شده است. ما در آن هنگام با رسول خدا صلى الله عليه وآله در عرفات بوديم.2
همان گونه كه مشاهده مى شود، اين روايات با يك ديگر متعارض هستند... حتى دو حديث نقل شده از عمر بن خطاب نيز يكسان نيستند!!
1 . فتح البارى: 8 / 218.
2 . السنن الکبرى، نسائى: 5 / 251.