15 باب تفسير قول الله عز و جل اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إلى آخر الآية
1 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَقَالَ هَادٍ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ هَادٍ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ فِي رِوَايَةِ الْبَرْقِيِّ هَدَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هَدَى مَنْ فِي الْأَرْضِ
قال مصنف هذا الكتاب إن المشبهة تفسر هذه الآية على أنه ضياء السماوات و الأرض و لو كان كذلك لما جاز أن توجد الأرض مظلمة في وقت من الأوقات لا بالليل و لا بالنهار لأن الله هو نورها و ضياؤها على تأويلهم و هو موجود غير معدوم فوجودنا الأرض مظلمة بالليل و وجودنا داخلها أيضا مظلما بالنهار يدل على أن تأويل قوله- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ هو ما قاله الرضا ع دون تأويل المشبهة فإنه عز و جل هاد لأهل السماوات و الأرض المبين لأهل السماوات و الأرض أمور دينهم و مصالحهم فلما كان بالله و بهداه يهتدي أهل السماوات و الأرض إلى صلاحهم و أمور دينهم كما يهتدون بالنور الذي خلق الله لهم في السماوات و الأرض إلى صلاح دنياهم قال إنه نور السماوات و الأرض على هذا المعنى و أجرى على نفسه هذا الاسم توسعا و مجازا لأن العقول دالة على أن الله عز و جل لا يجوز أن يكون نورا و لا ضياء و لا من جنس الأنوار و الضياء لأنه خالق الأنوار و خالق جميع أجناس الأشياء و قد دل على ذلك أيضا قوله- مَثَلُ نُورِهِ و إنما أراد به صفة نوره و هذا النور هو غيره لأنه شبهه بالمصباح و ضوئه الذي ذكره و وصفه في هذه الآية و لا يجوز أن يشبه نفسه بالمصباح لأن الله لا شبه له و لا نظير فصح أن نوره الذي شبهه بالمصباح إنما هو دلالته أهل السماوات و الأرض على مصالح دينهم و على توحيد ربهم و حكمته و عدله ثم بين وضوح دلالته هذه و سماها نورا من حيث يهتدي بها عباده إلى دينهم و صلاحهم فقال مثله كمثل كوة و هي المشكاة فيها المصباح و المصباح هو السراج- فِي زُجاجَةٍ صافية شبيهة بالكوكب الدري في صفائه و الكوكب الدري هو الكوكب المشبه بالدر في لونه و هذا المصباح الذي في هذه الزجاجة الصافية يتوقد من زيت زيتونة مباركة و أراد به زيتون الشام لأنه يقال إنه بورك فيه لأهله و عنى عز و جل بقوله لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ أن هذه الزيتونة ليست بشرقية فلا تسقط الشمس عليها في وقت الغروب و لا غربية فلا تسقط الشمس عليها في وقت الطلوع بل هي في أعلى شجرها و الشمس تسقط عليها في طول نهارها فهو أجود لها و أضوأ لزيتها ثم أكد وصفه لصفاء زيتها فقال- يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ لما فيها من الصفاء فبين أن دلالات الله التي بها دل عباده في السماوات و الأرض على مصالحهم و على أمور دينهم هي في الوضوح و البيان بمنزلة هذا المصباح الذي في هذه الزجاجة الصافية و يتوقد بها الزيت الصافي الذي وصفه فيجتمع فيه ضوء النار مع ضوء الزجاجة و ضوء الزيت و هو معنى قوله نُورٌ عَلى نُورٍ و عنى بقوله عز و جل يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ يعني من عباده و هم المكلفون ليعرفوا بذلك و يهتدوا به و يستدلوا به على توحيد ربهم و سائر أمور دينهم و قد دل الله عز و جل بهذه الآية و بما ذكره من وضوح دلالاته و آياته التي دل بها عباده على دينهم أن أحدا منهم لم يؤت فيما صار إليه من الجهل و من تضييع الدين لشبهة و لبس دخلا عليه في ذلك من قبل الله عز و جل إذ كان الله عز و جل قد بين لهم دلالاته و آياته على سبيل ما وصف و إنهم إنما أتوا في ذلك من قبل أنفسهم بتركهم النظر في دلالات الله و استدلال بها على الله عز و جل و على صلاحهم في دينهم و بين أنه بكل شيء من مصالح عباده و من غير ذلك عليم
ترجمه :
1. عباس بن هلال مىگويد: از امام رضا (عليه السلام) دربارهى فرمودهى خداوند پرسيدم كه مىفرمايد: خداوند، نور آسمانها و زمين است. حضرت فرمودند: منظور اين است كه خداوند هدايت كنندهى اهل آسمان و اهل زمين است. و در روايت برقى آمده است: منظور اين است كه خداوند، آن چه در آسمان و زمين است را هدايت مىكند.
شيخ صدوق قدس سره مىگويد: كسانى كه خداوند را شبيه چيزى مىدانند، اين آيه را اين گونه تفسير كردهاند كه خداوند روشنايى آسمانها و زمين است و اگر خداوند، اين گونه باشد بايد هيچ وقت در زمين نه در شب و نه در روز، تاريكى نباشد، زيرا به نظر اين گروه، خداوند نور و روشنايى آسمان و زمين است، در حالى كه خداوند موجود مىباشد. پس اين كه زمين را در روز تاريك مىبينيم، بر همان تفسير امام رضا (عليه السلام) از آيه (خداوند، نور آسمانها و زمين است) دلالت مىكند نه آن تفسيرى كه شباهت دهندگان خداوند به چيزى مىگويند. پس خداوند، هدايت كننده اهل آسمان و زمين است و روشن كننده اهل آسمانها و زمين نسبت به امور دينى و مصالحشان مىباشد. و زمانى كه اهل آسمانها و زمين، به وسيله خداوند و هدايت او، به مصالح و امور دينى خود هدايت مىشوند، همان طورى كه به وسيله نورى كه خداوند براى آنها در آسمان و زمين قرار داده است، به مصلحت هدايت مىشوند، و اين كه خداوند مىفرمايد: خداوند، نور آسمانها و زمين است به همين معناست و او به صورت عام و مجاز اين نام را براى خود جارى نموده است، زيرا انديشهها بر اين مطلب دلالت مىكنند كه جايز نيست خداوند روشنايى يا جنس آن باشد؛ زيرا او خودش آفريننده نور و تمام جنس چيزها است، و سخن خداوند كه فرموده است: مانند نور او بر همين معنا دلالت دارد و از آن، خصوصيت نور خود را اراده كرده است و اين نور، غير از خدا مىباشد؛ زيرا او خودش را به چراغ تشبيه كرده است، در حالى كه براى خداوند شبيه و مانندى وجود ندارد. پس صحيح است نور خود را كه به چراغ تشبيه كرده است، به خاطر راهنمايى او براى اهالى آسمانها و زمين بر اساس مصلحت دين و بر پايه يگانيگى خداوند، دانش و عدالت او باشد. سپس روشنايى راهنمايى خود را بيان كرده و به خاطر اين كه بندگان خود را به دين و مصلحتهايشان هدايت نموده، آن را نور ناميده و فرموده است: حكايت او مثل جا چراغى است كه روشنايى مىباشد، به طورى كه در آن مصباح است و مصباح همان چراغ در شيشهاى شفاف مىباشد كه در شفافيت مانند ستاره درخشان است و ستاره درخشان همان ستارهاى است كه در رنگ خود به مرواريد شبيه است و اين چراغى كه در اين شيشه شفاف است، از روغن زيتون مباركى شعله ور مىشود و منظور از زيتون، زيتون (منطقه) شام مىباشد، از آن جهت كه گفته مىشود: چنين زيتونى براى ساكنان منطقه شام، بركت داده شده است و از سخن خداوند كه فرموده است: نه شرقى و نه غربى اراده شده است كه اين زيتون در قسمت شرق نيست يعنى در هنگام غرب، آفتاب به او نمىخورد و غربى هم نيست يعنى آفتاب در وقت طلوع به او نمىتابد، بلكه در بالاترين قسمت درخت است كه در تمام روز، خورشيد بر او مىتابد و بهترين و شفافترين زيتون از لحاظ روغن مىباشد. پس فرموده است: نزديك است كه روغن او روشنايى بدهد، با اين كه آتشى به او نرسيده است و اين به خاطر درخشندگى آن مىباشد. پس روشن شد كه راهنماييهاى خداوند به بندگانش به وسيله آنها در مورد آسمانها و زمين بر مصلحتها و كارهاى دينى آنها به لحاظ هدايتشان بوده است و در روشنايى مانند چراغى است كه در اين شيشه شفاف است به طورى كه روغن زلالى كه توصيف شد در آن شعله ور مىشود و روشنايى آتش به همراه روشنايى شيشه و روشنايى روغن يك جا جمع شده است و سخن خداوند كه فرموده است: خداوند هر كس را بخواهد به وسيله نور خود هدايت مىكند. يعنى هر كدام از بندگانش كه باشد و آنها وظيفه دارند بوسيله نور خداوند شناخت پيدا كرده و هدايت مىكند. يعنى هر كدام از بندگانش كه باشد و آنها وظيفه دارند بوسيله نور خداوند شناخت پيدا كرده و هدايت شده و بر يگانگى خداوند و ديگر امور دينى راهنمايى شوند. خداوند با اين آيه و ديگر آياتى كه در مورد روشنايى راهنمايى و نشانههاى خود بيان كرد كه بوسيله همگى آنها بندگانش را بر دينهايشان راهنمايى نمود، روشن ساخت كه اگر يك نفر از بندگان به خاطر نادانى، عمل به وظيفه نكرد و آن چه را كه خداوند بندگانش را بوسيله آنها به دينهايشان راهنمايى ساخت، نابود كرد و اين نابودى از شبهه و اشتباهى به وجود آمده باشد، معلوم مىگردد كه آنها از طرف خداوند نمىباشد، زيرا خداوند راهنماييها و نشانههاى خود را بر اساس توصيفاتى كه بيان شد، توضيح داده است در حالى كه چنين بندگانى به خاطر خودشان از نشانههاى خود را بر اساس توصيفاتى كه بيان شد، توضيح داده است در حالى كه چنين بندگانى به خاطر خودشان از نشانههاى خداوند راهنمايى نشدن به سوى او و بر اساس مصلحتهاى دينيشان، به چنين چيزهايى گرفتار شدهاند، در حالى كه او به تمام مصلحت بندگان خود و چيزهاى ديگر آگاه است.
2 وَ قَدْ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ فَقَالَ هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ لَنَا- فَالنَّبِيُّ ص وَ الْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ مِنْ دَلَالاتِ اللَّهِ وَ آيَاتِهِ الَّتِي يُهْتَدَى بِهَا إِلَى التَّوْحِيدِ وَ مَصَالِحِ الدِّينِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
ترجمه :
2. از امام صادق (عليه السلام) كه از ايشان درباره سخن خداود سؤال شد كه مىفرمايد: خداوند نور آسمانها و زمين است به طورى كه حكايت نور او مانند جا چراغى است كه در آن چراغ باشد. آن حضرت فرمودند: اين مثالى است كه خداوند براى ما زده است، پس پيامبر و امامان (درود خدا بر تمام آنها باد) از راهنمايان و نشانههاى خداوند هستند كه بوسيله آنها به سوى يگانگى، مصلحتهاى دينى، احكام اسلام، واجبات و سنتها هدايت مىشوند. و هيچ نيرويى جز به وسيله خداوند والا تبار بزرگ نيست.
3 وَ تَصْدِيقُ ذَلِكَ مَا حَدَّثَنَا بِهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ الْهِيتِيُّ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الثَّلْجِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ الذُّهَلِيِّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ قُلْتُ مَثَلُ نُورِهِ قَالَ مُحَمَّدٌ ص قُلْتُ كَمِشْكاةٍ قَالَ صَدْرُ مُحَمَّدٍ ص قَالَ قُلْتُ فِيها مِصْباحٌ قَالَ فِيهِ نُورُ الْعِلْمِ يَعْنِي النُّبُوَّةَ قُلْتُ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ قَالَ عِلْمُ رَسُولِ اللَّهِ ص صَدَرَ إِلَى قَلْبِ عَلِيٍّ ع قُلْتُ كَأَنَّها قَالَ لِأَيِّ شَيْءٍ تَقْرَأُ كَأَنَّها فَقُلْتُ فَكَيْفَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ قُلْتُ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع لَا يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ قُلْتُ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ قَالَ يَكَادُ الْعِلْمُ يَخْرُجُ مِنْ فَمِ الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَنْطِقَ بِهِ قُلْتُ نُورٌ عَلى نُورٍ قَالَ الْإِمَامُ فِي إِثْرِ الْإِمَامِ ع
ترجمه :
3. فضيل بن يسار مىگويد: ت به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: (آيا) خداوند، نور آسمانها و زمين است. آن حضرت فرمودند: بله، خداوند اين چنين است. عرض كردم: حكايت نور است (يعنى چه؟) فرمودند: (منظور) حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است.
عرض كردم: مثل جا چراغى است. (يعنى چه؟) فرمودند: (منظور) سينه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است.
عرض كردم: در جا چراغى، چراغ است (به چه معنا است) فرمودند: (منظور) نور دانش يعنى نبوت است. عرض كردم: چراغ در شيشه شفاف است (يعنى چه؟) فرمودند: دانش حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) (رسول خدا) به قلب حضرت على (عليه السلام) راه يافت. عرض كردم: مثل اين كه آن (به چه معنا است؟) فرمودند: براى چه مىخوانى مثل اين كه - كأنها عرض كردم: فداى شما شوم! پس چگونه بخوانم؟ فرمودند: مثل اين كه او ستاره درخشانى است. عرض كردم: (منظور از اين كه) از درخت مبارك زيتون كه نه شرقى و نه غربى است، آتش شعله ور مىشود. (چيست؟) فرمودند: (منظور از) آن (درخت) امير مؤمنان على بن ابى طالب (عليه السلام) است كه يهودى و مسيحى نمىباشد. عرض كردم: نزديك است كه روغن آن زيتون، نورانى شود اگر چه آتش به او نرسيده باشد. (يعنى چه؟) فرمودند: نزديك است كه دانش از دهان دانشمندى از خاندان حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) قبل از اين كه سخن بگويد، خارج شود. (به چه معنا است؟) فرمودند: (منظور) امام به دنبال امام است. (يعنى دوازده امام يكى پس از ديگر مىآيند.)
4 حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ الْهِيتِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الثَّلْجِ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ صَبِيحٍ قَالَ حَدَّثَنَا ظَرِيفُ بْنُ نَاصِحٍ عَنْ عِيسَى بْنِ رَاشِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ قَالَ الْمِشْكَاةُ نُورُ الْعِلْمِ فِي صَدْرِ النَّبِيِّ ص- الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجَاجَةُ صَدْرُ عَلِيٍّ ع صَارَ عِلْمُ النَّبِيِّ ص إِلَى صَدْرِ عَلِيٍّ ع الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ قَالَ نُورٌ- لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ قَالَ لَا يَهُودِيَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِيَّةٍ- يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ قَالَ يَكَادُ الْعَالِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع يَتَكَلَّمُ بِالْعِلْمِ قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَ- نُورٌ عَلى نُورٍ يَعْنِي إِمَاماً مُؤَيَّداً بِنُورِ الْعِلْمِ وَ الْحِكْمَةِ فِي إِثْرِ إِمَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ ذَلِكَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ
فهؤلاء الأوصياء الذين جعلهم الله عز و جل خلفاءه في أرضه و حججه على خلقه لا تخلو الأرض في كل عصر من واحد منهم ع يدل على صحة ذلك قول أبي طالب في رسول الله ص
أنت الأمين محمد قرم أغر مسود | لمسودين أطايب كرموا و طاب المولد | ||||||||||||||||
أنت السعيد من السعود تكنفتك الأسعد | من لدن آدم لم يزل فينا وصي مرشد | ||||||||||||||||
فلقد عرفتك صادقا بالقول لا تتفند |
ما زلت تنطق بالصواب و أنت طفل أمرد
. يقول ما زلت تتكلم بالعلم قبل أن يوحى إليك و أنت طفل كما قال إبراهيم ع و هو صغير لقومه- إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ و كما تكلم عيسى ع في المهد فقال- إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا. وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ الآية. و لأبي طالب في رسول الله ص مثل ذلك في قصيدته اللامية حين يقول-
|