موفقيت در دو جهان
نقطه اتكا
استقامت در طاعت
در حضور حق
فرمانپذير حقيقى
پيروى از خواسته هاى دل
استقامت در طاعتخدا
وَ أَلَّوِ اسْتَقَامُواْ عَلىَ الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا
و اگر بر طريقه راست پايدارى كنند، از آبى فراوان سيرابشان كنيم. (2)
موفقيت در دو جهان
ششمين موردى كه استقامت در آن موجب به دست آوردن سعادت و خوشبختى است پايدارى در فرمان بردارى از فرمانهاى پروردگار است، آرى، سر بزرگ موفقيت در هر دو جهان، بستگى به اطاعت فرمان خدا دارد. گردننهادن به اوامر خدايى، بزرگترين موفقيتها و سربلندى ها را در بر دارد. اطاعت خداى تعالى باموفقيت در دنيا و آخرت تناسب مستقيم دارد. هر چه در اطاعت خدا بيشتر كوشش و پايدارى شود، سعادت و خوشبختى، بيشتر خواهد بود.
نقطه اتكا
اگر دو تن را در نظر بگيريم كه به سوى يك هدف روان هستند، آن كه محكمتر از ديگرى قدم بر مىدارد، كسى است كه نقطه اتكاى او محكمتر از ديگرى است و پشتيبانى دارد كه رفيق او دارا نيست از اين جهت، مطمئنتر راهمىرود و اعتمادش به وصول به مقصود بيشتر است و همين اعتماد هم او را به مقصود نزديكتر مىسازد، كسانى هم كه از دور ناظر راه پيمودن اين دو تن هستند، آن كسى را كه با اطمينان قدم بر مىدارد، به مقصود نزديكتر از ديگرى مىبينند. در اين زمان نيز موفقيتبا كسى است كه طرفدارى محكم و پشتيبانى توانا داشته باشد.
نگه دارى مقام عالى و ارجمند نيز بستگى به داشتن نقطه اتكاى محكم دارد، هر چه نقطه اتكا محكمتر باشد، انسان بهتر مىتواند گوهر گرانبهاى خود و يا موقعيت عالى كه نصيبش شده است را نگهدارى كند و از دست ندهد.
قوىترين پشتيبان پس از ياد آورى اين مقدمه بديهى و روشن كه هر كسى به آن اذعان دارد بايدتوجه داشت كه بزرگترين نقطه اتكا و قوىترين پشتيبان، همانا حضرت بارى تعالى است. هر كس كه بخواهد موفقيت و سعادتى احراز كند بايد نظر رحمتخداى متعال را به خود جلب كند تا در تمام مقاصد، كاميابى از آن او بشود.
قدمهاى محكم و استوار، هميشه از خدا پرستان است، چون خدا پشتيبانآنان است، خدا پرستحقيقى كسى است كه فرمانهاى خدا را اطاعتبنمايد و آن كس كه به زبان بگويد: من خدا پرست هستم، ولى فرمانهاى حق را مطيع نباشد، خدا پرستحقيقى نخواهد بود; نظر لطف خداوند نسبتبههمه بندگان يك سان است. پس آن كس كه بيشتر از ديگران بخواهد رحمتحق را متوجه خود سازد بايد با ساير بندگان حق در اطاعت و فرمانبردارى تفاوت داشته باشد. برترى از ساير بندگان حق، فقط به وسيله اطاعت از احكام الهى خواهد بود.
همان طورى كه آفتاب تابش خود را به تمام جهان به طور متساوى پخش مىكند، ولى هر موجودى كه شايستگى بيشترى داشته باشد، بيشتر از تابش آن بهرهمند مىشود، رحمتحق نيز بر بندگان چنين است; ولى بايك تفاوت كه آفتاب اگر خواسته باشد به يك موجودى بيشتر از موجودات ديگر تابش خود را افاضه كند نمىتواند، ولى حضرت حق مىتواند.
شايستگى براى كسب فيض، هر چه بيشتر باشد، افاضه و نورافشانى نيز بيشتر خواهد بود. مقتضاى لطف خداوندى آن است كه رحمتش بر همه موجودات يكسان باشد، مگر آنكس كه در اطاعتحق كوشاتر باشد. رسول خدا فرمود:
«ان طاعة الله نجاح كل خير يبتغى و نجاة من كل شر يتقى; (3)
فرمانبردارى خدا رساننده هر خيرى است كه طلب شود و رهاكننده از هر شرى است كه پرهيز شود.»
استقامت در طاعت
پايدارى در فرمانبرى خدا آن است كه وظايفى كه از جانب آن وجود مقدس تعيين شده انجام داده شود: عبادات هشت گانه: نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، به طور صحيح اطاعتشود، بدون آن كه سستى و سهل انگارى در اطاعت آنها به كار رود.
عبادات، وسيله ملاقات بنده با خدا هستند; همانطورى كه بايد وسايلى برانگيخت تا به ملاقات بزرگان نايل شد و خواستهها را بر ايشان عرضه كرد، عبادات نيز وسايل ملاقات حضرت حقند.
در حضور حق
بنده در وقت انجام دادن فرايض مذهبى كه از طرف حضرت بارىتعالى تعيينشده استخود را در حضور حق مىبيند، لذا مستحب است كه پس از تمامشدن هر نماز، عرض نياز به درگاه خداىتعالى كند و از پيشگاه مقدس او حاجتبخواهد. چه خوش گفت آن كه گفت:
دستحاجت چو برى پيش خداوندى بر كه كريم است و رحيم است و غفور است و ودود
هر كس عبادات را آن طورى كه از محمد و آلمحمد رسيده انجام دهد، هميشه مىتواند به ملاقات حق نايل شود و عرض اجتبه درگاه آن قادر بىنياز بنمايد. آرى نظر لطف الهى را به خويش جلب كردن و به درگاه او تضرع و زارى نمودن و خود را حقيقتا بنده او دانستن; بزرگترين موفقيتها را همراه دارد كه: «هيچ خواهنده از آن در نرود بىمقصود.»
فرمانپذير حقيقى
فرمانبر حقيقى كسى است كه آن چه دلش مىخواهد نكند، بلكه آن چه خواسته خداست انجام دهد، دلش مىخواهد عمل شهوانى مرتكب شود و اموال مسلمانان را به يغما برد، ولى خداىتعالى او را از چنين كارهايى نهى فرموده است و بايد فرمان او را بپذيرد و خواسته دل را زيرپا بگذارد; دلش مىخواهد مسلمانى را نابود كند; زيرا به او توهين كرده است، ولى خدا منع فرموده است، دلش مىخواهد محرمات را كه بيشتر از غضب سرچشمه مىگيرد و يا ازشهوت، مرتكب شود، ولى خدا از آنها جلوگيرى كرده است، زمستان، دراتاق گرمى نشسته و با دوستان خود به انس پرداخته است، دلش مىخواهد تاآنجا كه مىتواند جلسه را طولانى كند تا بيشتر به او خوش بگذرد، ولى خدافرموده است: برخيز و وضو بگير و نماز به جاى آور، از همسايهات اطلاعبگير و ببين او هم مانند تو اتاق گرمى دارد؟ اگر ندارد از او دستگيرى كن و روانيست كه تو در جاى گرمى بخوابى و همسايه تو از سرما بلرزد، دلش مىخواهد تنبلى را پيشه خود كند و به هيچ وجه دنبال كسب و كار نرود، ولىخداى متعال مىفرمايد: بايد كار كرد و كوشش نمود، خدا فرد بيكار را دوست ندارد.
در اثر زراعتيا تجارت سرمايهاى به دست آورده است، دلش مىخواهد آن را بيندوزد و روز به روز بر آن بيفزايد، ولى خدا مىفرمايد: حق فقرا و بينوايان را كه در آن با تو شريك هستند بپرداز. در تمام اين مراحل بايد خواسته دل خود را كنار گذارد و فرمان خداى را اطاعت كند; در اين وقت است كه مىتوان او را فرمانبر اوامر حق شمرد. آن گاه است كه درهاى رحمتحق بر او گشوده خواهدشد و باران رحمتبى حسابش بر وى باريدن خواهد گرفت. آن هنگام است كه هر دورى بر او نزديك و هر دشوارى، آسان مىشود. آن وقت است كه بزرگترين نقطه اتكا و بهترين پشتيبان را براى خود به دست آورده است و هر قدمى كه به سوى هر هدفى بر مىدارد، از ديگران محكمتر و استوارتر است. آن وقت است كه آسايش دنيا و آخرت را براى خود مهيا نموده است و مسلمانانى را كه در گردابهاى نابودى افتادهاند نجات مىبخشد و به راه راست راهنمايىشان مىكند. قرآن مجيد مىفرمايد:
وَ أَلَّوِ اسْتَقَامُواْ عَلىَ الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا (4)
اگر به همان راهى كه از سوى خدا تعيين شده است قدم بردارند و پايدار باشند، نعمتهاى حق را بر آنها سرازير خواهيم كرد.
استقامت در طاعتخدا آن است كه از فرمانهاى حضرت پروردگار در هيچ حال و هيچ وقتسرپيچى نشود، ما مسلمانان از بس از راه خدا دور افتادهايم درنظر ما اطاعت فرمانهاى خدا بسيار مشكل مىنمايد و حال آن كه چنين نيست، اگر همتبر آن گماشته شود، خداىتعالى شوقى عنايت مىفرمايد كه هريك از عبادات از گواراترين لذايذ شمرده شود و ترك معاصى يكى از شادىها و خوشحالىها خواهد بود. امام باقر(ع) به وسيله پدران بزرگوارش از رسول خدا نقل مىفرمايد كه: «روز قيامت منادى حق ندا مىدهد: اهل استقامت و پايدارى كجاهستند؟ دستهاى از بندگان خدا بر مىخيزند، ملايكه به سوى ايشان مىروند و مىپرسند: شما چه استقامتى كرديد؟ جواب مىدهند: ما در فرمانبرى فرمانهاى خدا پايدارى كرديم; آنگاه منادى از طرف خدا صدا مىزند: اين بندگان من راست مىگويند، راه آنها را باز كنيد كه بدون باز خواست داخل بهشتشوند.» (5)
روش عقلا عقلاى عالم هميشه به واسطه منافع سرشار، هر چند دير به دست آيد، ازمنافع كم - هر چندزود به دست آيد - چشم مىپوشند و دستبر مىدارند وباآنكه حداكثر زندگانى در اين عالم، در عصر ما بيشتر از صد سال نخواهدبود، نزد عقلا سزاوار نيست كه از منافع زياد در مدت نامحدودى كه پايان نخواهد داشت دستبرداشته شود و به منافع كم در مدت محدود قناعتشود، بلكه كسى كه فرمانهاى خداى را به كار ببندد در همين مدت محدود هم آسايش او از ديگران بيشتر و عزتش افزونتر، روح فرح و انبساط او بيشتر خواهد بود، غموغصهاش كمتر، تندرستى و سلامتى او زيادتر و روحش قوىتر و پاكتر خواهد بود; زيرا پيروى از شهوات اغلب جز زيان مالى و ناخوشى و بيمارى سودى نخواهد داشت. كسانى كه از خواهشهاى نفس خود پيروى كردند سرانجام از خيرات دستخالى و از گناه و جنايات دستشان پر بوده است. آياموسى(ع) سعادتمندتر و خوشبختتر بود يا فرعون با آن همه تشكيلات؟ پيامبراسلام خوشبختتر بود يا ابوجهل؟ سيدالشهدا(ع) بيشتر بهره برد يا يزيدبن معاويه؟ نيكنامى جاويدان از آن حسين(ع) شد، ولى بد نامى هميشگى از آن يزيدلعنه الله. اگر زندگانى اين دوتن را با يك ديگر بسنجيم باهم قابل قياس نيستند، زيرا حسين(ع) فدا كارى كرد، در راه خدا دست از حيات دنيا كشيد، دربرابر، لذت هميشگى و زندگانى ابدى را به دست آورد; ولى يزيد چند روزى، مست پيروزى ظاهرى شد، در مقابل، به عذاب قلبى و نيش درونى دچار گرديد و خود و خاندان خود را ننگين كرد، عذاب الهى را در قبر چشيد و آتش خشم خدا در قيامت، در انتظار اوست و پشيمانى براى او سودى نخواهد داشت.
پيروى از خواستههاى دل
مطابق دلخواه رفتار نمودن و دستورات خدا را به كار نبستن و پيوسته در راه مطامع و آز قدم برداشتن، جز فقر و بىچارگى و ناتوانى و بيمارى، ثمرى نخواهدداد. در اين وقت است كه مورد استعمار و استثمار اقويا قرار خواهد گرفت، چون خودش ضعيف و ناتوان است و پشتيبان قوى نيز ندارد. آنان كه از او نيرومندترند حلقه اطاعتخود را به گردنش خواهند انداخت.
آرى، از اطاعتخدا گريختن، سبب مىشود كه پستترين مردم و خونخوارترين اشخاص بر انسان حكومت كند، مالش را ببرند، ناموسش را برباد دهند، به بيگارىاش بگيرند، هر چه ناله و فغان كند كسى به داد او نرسد و جز سوختن و ساختن چارهاى نخواهد داشت:
هر كه گريزد ز خراجات شاه خاركش غول بيابان شود
ملتهاى بزرگ اسلام كه اسير دست كفار شدند براى آن بود كه دين را زيرپا گذاردند، در نتيجه، اسير و زرخريد نوكران و بندگان خود گرديدند، اكنون كافران، مسلمانان را طورى در حلقه محاصره خود به زنجير كردهاند كه همه چيز آنها را از كفشان ربوده و ناموسشان را به غارت مىبرند، ثروتهايشان را بهيغما برده، فرزندانشان را جلو گلوله مىفرستند. اين گرگان درنده بىرحم، گرداگرد مسلمانان را احاطه كردهاند كه از هر طرف كه روى مىآورند با گرگى تازه روبرو مىشوند كه دندانهاى خود را تيز كردهاست تا آخرين رمق حيات آنها را بگيرد، گرگانى كه براى استعباد و استثمار مسلمانان به لباسميش و دوستى درآمدهاند، خيرخواهى و آزادى خواهى را براى فريب دادن، شعار خود قرار داده و مجال فكر و انديشه را از مسلمانان گرفتهاند.
عرب، پستترين ملل عالم بود كه به واسطه اسلام عزيزترين ملل عالم گرديد. مسلمانان بر اريكه عزت و اوج سعادت استوار شدند، چون طاعتخدا را كه سرچشمه سعادتهاست پيشه خود قرار دادند، ولى همين كه مسلمانان ازفرمان خدا سرپيچى كردند، به چنين روزگار نكبتبارى دچار شدند. پسبرهر فردى از مسلمانان لازم است كه دست تضرع و زارى به درگاه حضرتحق دراز كند تا شايد نظر رحمتى كند و عزت از دست رفته باز آيد.
----------------------------------------------------
پىنوشتها:
2.جن (72) آيه 16.
3.بحارالانوار، ج70، ص394، ح10.
4.جن (72) آيه 16.
5.عن ابى جعفر محمد بن على الباقر عن آبائه(ع) عن رسولا(ص) قال: «اذا كان يوم القيلامة نادى مناد عنا(ص): اين اهل الصبر؟ قال: فيقوم عنق من الناس فتستقبلهم زمرة من الملائكة فيقولون لهم ماكان صبركم هلاذا الذى صبرتم، فيقولون صبرنا انفسنا على طاعة ا(ص) وصبرناها عن معصية ا(ص) قال فينادي مناد من عند ا(ص) صدق عبادي خلوا سبيلهم ليدخلوا الجنة بغير حساب.» (وسايل الشيعه، ج2، ص451)
منبع : کتاب استقامت – تالیف آیت الله سید رضا صدر