کتاب استقامت – قسمت چهاردهم - استقامت در برابر مرض

فهرست مطالب
شكايت نكردن
اشتباه بزرگ
شكرگزاران
حضرت ايوب پيامبر(ع)
ابن ابى يعفور
عبادات بيمار
مبارزه با بيمارى

استقامت در برابر مرض
وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ  وَ الصَّابرِِينَ فىِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ  أُوْلَئكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ  وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُتَّقُون‏(2)
و نيز كسانى هستند كه چون عهدى مى‏بندند بدان وفا مى‏كنند. و آنان كه در بينوايى و بيمارى و به هنگام جنگ صبر مى‏كنند، اينان راستگويان و پرهيزگارانند
مورد سومى كه خداوند در اين آيه شريفه براى استقامت تعيين مى ‏كند و دارندگان آن را مى‏ ستايد، استقامت در «ضراء» است; يعنى پايدارى و مقاومت دربرابر بيمارى و آن داراى دو مرحله است.

شكايت نكردن
مرحله اول شكايت نكردن و زبان اعتراض بر حضرت بارى تعالى نگشودن و باكمال خون‏سردى و برد بارى، مرض را تحمل نمودن است. در برابر مرض نبايد ضعف روحى داشت تا بيش‏تر موجب چيرگى بيمارى و مرض شود، بلكه بايد بسيارقوى و نيرومند بود تا مرض مغلوب اراده قوى گردد.
كسانى هستند كه تا تب مختصرى بر آن‏ها عارض مى‏شود زبان به ناله وشكايت مى‏گشايند و نوحه‏گرى آغاز مى‏كنند و به قدرى خود را رنجور و ناتوان نشان مى‏دهند كه نيروى مقاومت مزاج در برابر مرض كاملا ضعيف شده و بيمارى سر تاپاى آن‏ها را فرا مى‏گيرد و چنان ريشه مى‏دواند كه بيرون كردن آن بسيار دشوار و صعب خواهد بود.

اشتباه بزرگ
كسانى را مى‏شناسم كه هر كس آن‏ها را ملاقات مى‏كند، نقل محفل آن‏ها شكايت كردن از امراض خودشان است و براى خود انواع بيمارى‏ها مى‏شمارند و اگر شبى كم‏تر به خواب ناز رفته باشند به قدرى از ناراحتى آن شب سخن مى‏گويند كه گويا ساليان درازى است روى آسايش نديده‏اند; اين‏ها مى‏پندارند كه بدين وسيله مى‏توانند عواطف مردم را نسبت‏به خود تهييج و تسخير كنند، درنتيجه براى خود محبوبيتى كسب نمايند، غافل از آن كه مردم اينان را ناخوش دارند و از ملاقات ايشان گريزانند، زيرا سخنى جز در اطراف ناملايمات خيالى و امراض پندارى كه بسيار خسته كننده مى‏باشد نمى‏گويند و انتظار دارند كه همه به سخنان پوچ و بى مغز آن‏ها گوش فرا دهند و دراندوه و غم‏هايى كه خودشان براى خود ايجاد كرده‏اند، شريك شوند نتيجه‏اى كه اين‏ها از اين رفتار مى‏گيرند، مبغوض شدن و ذلت و كوچكى و از چشم همه افتادن است. بيش‏تر كسانى كه در كودكى عزيز دردانه پدر و مادر بوده‏اند، در بزرگى اين صفت را پيدا مى‏كنند، اين‏ها چون در كودكى بدين وسيله عواطف پدر و مادر را جلب مى‏كرده‏اند اين‏حالت ملكه آن‏ها شده و در بزرگى نيز چنين مى‏پندارند كه عواطف همه را اين‏گونه مى‏توان جلب كرد.
خداى تبارك و تعالى هم از اين دسته بى‏زار است، زيرا بنده ناشكر خدا هستند و پيوسته كفران نعمت‏هاى بى‏حساب حق را مى‏كنند، بلكه گاه گاهى در اثر شهوت كلام، رشته سخن از دستشان بيرون مى‏رود، زبان اعتراض بر حضرت بارى تعالى مى‏گشايند و اگر درون دلشان را بشكافى، شايد بغض حق را در دل خود جاى داده باشند و يا - العياذبالله - خود را بى تقصير و خداوند را مقصر بشمارند در صورتى كه اگر دست از اين خود پسندى بردارند و بينديشند و به خود آيند، در مى‏يابند كه بر فرض، مرضى هم داشته باشند، ربطى به خدا ندارد، بلكه يا در اثر آب و هواى منطقه سكونت است و يا در اثر فشارها و سختى‏هايى است كه خودشان در مدت عمر به خود داده‏اند، يا در اثر ارتباط با اشخاص و يا در اثر خوراك‏هاى بى‏تناسب - چه از لحاظ مقدار و چه از لحاظ كيفيت - و يا از جهاتى ديگر بوده است. پس اگر درست دقت‏شود منشا بيمارى، خودشان بوده‏اند، ولى در اثر خودخواهى، تقصير را از خود دور مى‏كنند و خود را در اين محاكمه دقيق، بى‏گناه نشان مى‏دهند.

شكرگزاران
برخلاف اين‏دسته، كسانى هستند كه بر نعمت‏هاى حق، هميشه شكرگزارند، اگر چه باران امراض بر آن‏ها ببارد، بلكه آن را نشانه لطف حضرت حق مى‏دانند و تمام بلايا و بيمارى‏ها را با روى گشاده و لب‏خندان استقبال مى‏كنند و عقيده مندند كه اين عوارض از رفتار و كردار خودشان سرچشمه گرفته‏است و بر فرض هم كه آن را از طرف خدا بدانند، «هرچه از دوست رسد نيكوست‏» را شعار خود قرار مى‏دهند، در دل آن‏ها جز خشنودى و رضايت از حضرت آفريدگار، چيزى نيست و دل‏خوشند كه اين فشارها براى ترقى روحى و تكامل معنوى و تذكيه نفس و بالاخره تهذيب خودشان سودمند است، امام‏صادق(ع) مى‏فرمايد: «در بهشت درجه‏اى است كه كسى از بندگان خدا بدان نمى‏رسد مگر آن‏كه در تنش بيمارى يافت‏شود.» (3)

حضرت ايوب پيامبر(ع)
ايوب پيامبر(ع) چهل سال در شدت مرض به سر برد، تمام اموال و ثروتش برباد رفت، عزيزانش همگى مردند، لب به كايت‏بازنكرد و از اين امتحان خدا سرافراز و سربلند بيرون آمد. خداوند متعال نيز همه گونه نعمت‏خود را دگر باره به او ارزانى فرمود.
سيد شريفى را مى‏شناسم كه در آغاز جوانى نابينا شد، اكنون بيش از يازده سال است كه در آن حال به سر مى‏برد، بارها از پرتگاه افتاده و كرارا سرش به ديوار اصابت كرده است، حتى يك‏دفعه ميخى در ديوار بود كه به پيشانى‏اش فرورفته و سرش شكست، ولى تاكنون دوستان او كلمه‏اى شكايت از او نشنيده‏اند و پيوسته وى را شكر گزار و خشنود از حضرت پروردگار يافته‏اند.
اين دسته مردم چون بيمارى‏ها را با روى گشاده استقبال مى‏كنند.از آن دسته بسيار قوى‏تر هستند و امراض اين‏ها زودتر درمان مى‏پذيرد، زيرا از نيروى روحى خود به داروى درمان كمك مى‏كنند و مرض را ضعيف‏تر قرار مى‏دهند، ولى آن دسته، مرض را تقويت مى‏كنند و دوا را بى تاثير مى‏شمارند.

ابن ابى يعفور
عبدالله بن ابى يعفور (4) روزى از كثرت امراض، حضور امام صادق(ع) شكايت كرد، آن حضرت فرمود:
«اگر مرد با ايمان بداند كه خداوند چه پاداشى براى تحمل فشارها و سختى‏ها معين فرموده است آرزو مى‏نمايد كه او را با قيچى‏ها قطعه قطعه كنند.» (5)
آدمى اگر چشم خود را بازكند و وارد مرحله عرفان و خداشناسى بشود، اين فشارها و گرفتارى‏ها در برابر او هيچ است و جز سير الى الله و وصول به مقامات معنوى، مقصود ديگرى ندارد، از خود بى‏خود شدن و دست از «منم‏» برداشتن و جز او كسى را نديدن، بزرگ‏ترين مقامى است كه پاى انسان بدان رسيده است. اين شعر منسوب به سيدالشهدا(ع) است:
لئن قطعتني في الحب اربا لما حن الفؤاد الى سواكا
اى خداى من! اگر مرا در راه دوستى خود قطعه قطعه كنى، دل من جز به سوى تو راه ديگرى نخواهد پيمود.

عبادات بيمار
رسول خدا به اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «ياعلى! ناله‏هاى بيمار تسبيح و فريادهاى او تهليل و در بستر خوابيدنش عبادت‏است و از اين پهلو به آن پهلو شدنش مانند آن است كه با دشمن خدا در جهاد است.» (6)
يعنى ناله‏هاى بيمار، ثواب «سبحان الله‏» گفتن و فريادهاى او ثواب «لا اله الله‏الله‏» گفتن را دارد و در بستر خوابيدن او كه نتواند حركت كند، از عبادات است، از اين جهت، عده‏اى از سالكان راه حق آرزومند بيمارى و سختى هستند كه در اين جهان هيچ گاه آسوده نباشند و از ياد حق بيرون نروند و نيز در اثر تحمل مرض و سختى مقامات معنوى و درجات اخروى ايشان افزوده گردد.

مبارزه با بيمارى
مرحله دوم از استقامت در برابر مرض از پى درمان بر آمدن و سهل انگارى نكردن و مرض را كوچك نشمردن است. مبارزه با امراض، از دستورات بزرگ اسلامى مى‏باشد و آن چند قسم است: يكى دستورات بهداشتى را براى جلوگيرى از پيدايش مرض مراعات كردن است كه اسلام در اين زمينه دستورات بسيارى دارد، چه در جزييات و چه دستورات عمومى; اما جزييات; مانند اين كه: فلان چيز را نخوريد كه چنين زيانى دارد، يا آن چيز را بخوريد و يافلان كار را بكنيد كه فوايد بى‏شمارى دارد و كسى كه اطلاع بر اخبار و احاديث محمد و آل محمد -صلوات الله عليهم اجمعين - داشته باشد مى‏داند كه صدها گونه از اين دستورات در آن‏ها هست. «طب النبى‏» كتابى است كه دستورات پزشكى كه منسوب به رسول خدا است، در آن جمع آورى شده است، امام رضا(ع) رساله‏اى مشتمل بردستورات پزشكى و بهداشتى براى مامون پادشاه عباسى نگاشته است.
اما دستورات عمومى از قبيل: هر چه نافع است‏بخوريد و يا كارى كه سودمند است انجام دهيد و يا از هر چه زيان آوراست دورى كنيد، در دين اسلام بسيار است. بعضى معتقدند كه در عباداتى كه از طرف حضرت بارى‏تعالى بربندگان واجب شده نظر بهداشتى نيز رعايت‏شده‏است و اغلب محرومات، داراى زيان‏هاى بدنى نيز بوده است و در اين موضوع سخن بسيار است كه ما به همين مقدار اكتفا مى‏كنيم.
قسم ديگر از مبارزه با امراض، ريشه كن كردن و پيش‏گيرى از آن‏ها به وسيله اقدامات بهداشتى است، از قبيل: جلوگيرى از امراض واگيردار مثل طاعون و وبا و مانند اين‏ها كه به كشورهاى اسلامى روى مى‏آورد و اين كار بايد به وسيله هيات‏هاى پزشكى انجام شود. بدبختانه در كشور ما جز در روزنامه كم‏تر از آن اثرى مشاهده مى‏شود. دولت و اكثر ماموران آن، وقتى بى ايمان شدند نتيجه‏اى جز وضعيت‏حاضر بار نمى‏آيد.
قسم ديگر از مبارزه بامرض پس از دچار شدن، اقدام براى درمان است و بايد هر كسى به مقدار توانايى خود، از پى درمان مرض خود بكوشد، نگويد: چيزى نيست، خودش خوب مى‏شود! بلكه بايد هر كسى از خدا بخواهد كه تشخيص طبيب را صحيح گرداند و به دارو اثر عنايت فرمايد، نه آن‏كه در خانه بنشيند و بگويد: خدايا شفا بده.
چهارمين موردى كه براى استقامت در اين آيه تعيين مى‏فرمايد، استقامت در جهاد است كه با جمله «حين الباس‏» بدان اشاره شده است و ما در گذشته از آن بحث كرديم، ديگر از آن سخن نمى‏گوييم - و اينك به موارد ديگر استقامت مى‏پردازيم و از خدا مى‏خواهيم كه موفقمان بدارد تا حق مطلب را ادا كنيم.
----------------------------------------------------
پى‏نوشتها:
2.بقره (2) آيه 177.
3.بحارالانوار، ج 78، ص‏199.
4.او از علماى اصحاب امام صادق(ع) است و در آن عصر نيز وفات يافت.
5.بحارالانوار، ج 78، ص‏196.
6.بحارالانوار، ج 78، ص‏189.

منبع : کتاب استقامت – تالیف آیت الله سید رضا صدر

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن