کتاب استقامت – قسمت هشتم - استقامت در جهاد (1)

استقامت در جهاد (1)
فهرست مطالب
قانون طبيعى
پيروزى كوچك بر بزرگ
نيرومندى دسته كوچك
حبيب بن مظاهر
يك تن در برابر ده نفر
ايمان مؤمن كم نمى‏ شود
فرمان اول
فرمان دوم
فرمان سوم
فرمان چهارم

قانون طبيعى
يكى از قواعد مسلم نزد دانشمندان علوم طبيعى آن است كه هيچ قوه‏اى نمى‏تواند نيرويى بزرگ‏تر از خود ايجاد نمايد و صدور قوه بزرگ‏تر از كوچك‏تر را محال و غير ممكن مى‏دانند; بنابر اين اگر ماشينى داراى صد نيروى اسب باشد، نميتواند دويست اسب نيرو ايجاد كند; پيشينيان نيز گفته‏اند: «دو صدمن استخوان بايد كه صد من بار بردارد» مثلا اگر ده تن را يك‏طرف قراردهيم و صدنفر را در طرف ديگر، در صورتى كه نيروى هريك از افراد طرفين با هم متساوى باشند به طور قطع، نيرويى كه جمعيت صد نفرى داراست ده برابر نيرويى است كه آن ده نفر دارا هستند و اگر اين دو دسته با يكديگر به نبرد بپردازند، به يقين فتح با آن صد نفر خواهد بود; چون پيروزى ده تن بر صد تن مستلزم آن است كه داراى نيرويى باشند كه از نيروى صد نفر بيش‏تر باشد و اين محال است; زيرا مستلزم صدور قوه بزرگ‏تر از كوچك‏تر خواهد بود.

پيروزى كوچك بر بزرگ
خداى تبارك و تعالى بر خلاف اين اصل مسلم طبيعى چنين مى‏فرمايد كه: بسيار دسته‏هاى كم و كوچك بودند كه بر دسته‏هاى پرجمعيت و بزرگ به اذن خدا پيروز شدند. (2)
خدا مى‏فرمايد: مسلمانان، هر گاه ديدند شماره دشمن از شماره ايشان افزون‏است، نترسند و پايدارى كنند; زيرا چه بسيار جمعيتى كه عددشان نسبت‏به دشمن ناچيز بوده ولى بر دشمن غلبه يافته‏اند.
اين سخن، به حسب ظاهر با گفته دانشمندان علوم طبيعى مخالفت دارد و مشكل ايجاد مى‏كند; زيرا مستلزم صدور نيروى بزرگ از قوه كوچك خواهد بود و استحاله آن مسلم و مبرهن است.

نيرومندى دسته كوچك
حل اين مشكل چنين است كه بايد در دسته كوچك نيرويى موجود باشد كه به‏مراتب از نيروى افراد دسته بزرگ و كثير العدد قوى‏تر و بزرگ‏تر است و روى‏همان اصل مسلم طبيعى، فتح و پيروزى دسته كوچك در اين صورت، قطعى است، آن نيرو چيست و آن صفت كدام است؟ خداى تعالى در آخر آيه‏شريفه، بدان اشاره فرموده است كه: «و الله مع الصابرين‏» يعنى خدا هميشه با استقامت‏كنندگان و صابران است; پس آن نيرو، عبارت از نيروى استقامت و پايدارى است كه هر گاه در دسته كوچك يافت‏شود، بردسته بزرگ غلبه خواهدكرد، دسته‏هاى بزرگ اتكاى به كثرت افراد خود دارند، ولى در برابر، دسته‏هاى كوچك به استقامت و ايمان خود اتكا دارند; پس مسلمانان نبايد از كمى شماره خود نا اميد شوند و دست از جهاد در راه خدا بردارند و از مبارزه با دستگاه فساد، دست‏بكشند و ضعف ايمان بر آن‏ها مستولى شود و به اين روزگار سياه و بدبختى بيفتند، بلكه بايد اقدام كنند و در راه خدا بكوشند، هر چند شماره ايشان اندك باشد و دشمنانشان بسيار.
ياران رسول خدا اين دستور بزرگ الهى را به كار بستند و باكمى شماره خود، در مدت بسيار كوتاهى، بر بيش‏تر نقاط آباد عالم تسلط يافتند، در صورتى كه عدد مسلمانان نسبت‏به دشمنانشان به قدرى ناچيز بود كه نسبتى ميان آن‏ها تصور نمى‏شد.

حبيب بن مظاهر
حبيب بن مظاهر، يكى از مجاهدان بزرگ اسلام، در ميدان جنگ، دشمنان اسلام را مخاطب قرار داده چنين مى‏گويد:
انتم اعد عدة واكثر ونحن اوفى منكم واصبر
هر چند شماره شما از ما بيش‏تر و تجهيزات جنگى شما كامل‏تر است، ولى‏وفا و استقامت ما از شما افزون‏تر مى‏باشد، آن گاه بر سپاه دشمن مى‏تازد و بيش از صد تن از مردان كار آمد را مى‏اندازد و جان خود را در راه خدا مى‏بازد درنتيجه، مرام و مذهب او تاكنون بر پا و نيك نامى‏اش جاويدان است; زيرا جان‏خود را فداى حق و حقيقت كرد، ولى از دشمنانش جز ننگ و عار چيزى باقى نماند.

يك تن در برابر ده نفر
خداى تبارك و تعالى خطاب به پيامبر گرامئ خود چنين مى‏فرمايد:
يَأَيهَُّا النَّبىِ‏ُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلىَ الْقِتَالِ  إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَبرُِونَ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَينْ‏ِ  وَ إِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُون‏ (3)
اى پيامبر! مؤمنان را بر كشتار و جهاد برانگيز، اگر از شما بيست تن پايدار باشند، بر دويست تن پيروز مى‏شوند و اگر از شما صد تن باشند، بر هزار تن از كافران پيروزى مى‏يابند; زيرا كافران مردمانى نفهم هستند: (چون براى خدا نمى‏جنگند بلكه در اثر تعصب و لجاج، نبرد مى‏كنند.)
در اين آيه شريفه، خداى تبارك و تعالى، ملاك فتح و ظفر را بيان فرموده كه همان «استقامت و پايدارى‏» است، نه كثرت عدد، استقامت هر طرف بيش‏تر باشد، ظفر از آن او خواهد بود، گويا ناپلئون اين سخن را از قرآن گرفته كه مى‏گويد در جنگ پيروزى از آن طرفى است كه استقامتش از دشمن بيش‏تر باشد، قرآن، استقامت را نردبان پيروزى قرار داده است.
اميرمؤمنان على(ع) موقعى كه از تلون و عدم استقامت‏يارانش به تنگ آمد، چنين فرمود: حاضرم شماها را با معاويه معامله كنم، ده‏تن از شما كوفيان بدهم و يك‏تن بگيرم; شاميان در باطل خودشان، پايدارى و وفادارى مى‏كردند، ولى كوفيان نه وفا داشتند و نه استقامت، مرد با ايمان اگر استقامت نداشته باشد نمى‏تواند در برابر حوادث، پايدارى كند، ايمان خود را نگاه‏دارد و دين حق را به جهانيان تبليغ كند.

ايمان مؤمن كم نمى‏شود
امام(ع) مى‏فرمايد: «المؤمن اعز من الجبل، الجبل يستقل بالمعاول والمؤمن لا يستقل من دينه; (4)
مرد با ايمان، ثبات و پايداريش از كوه بيش‏تر است; زيرا كوه به وسيله كلنگ، كم‏و كاسته مى‏شود، ولى ايمان مؤمن با هيچ كلنگى كم نمى‏شود (كاملا بر اعتقاد و عقيده خود ثابت قدم و پا برجاست)».
خداى تعالى مى‏فرمايد:
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبرُِواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏(5)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بردبارى كنيد و بر دشمنان، در پايدارى پيشى گيريد و عزم راسخ و استوار داشته باشيد و تقوا پيشه كنيد، اميد است كه رستگار بشويد.»
اين دستور بزرگ و بى‏نظير كه بهترين راه رستگارى و كاميابى را نشان مى‏دهد، مشتمل بر چهار فرمان است كه اگر مسلمانان آن‏ها را اطاعت كنند، كاميابى در دنيا و آخرت را دارا خواهند شد.

فرمان اول
در آغاز امر به صبر و شكيبايى است، مى‏فرمايد: در زندگانى كه سراسر سختى و مشقت است، جز پايدارى در برابر آن‏ها، راه ديگر براى موفقيت نيست، كسى كه نتواند در برابر فشارها و سختى‏هاى زندگى بردبارى كند در مبارزه زندگى خورد خواهد شد.

فرمان دوم
فرمان دوم، آن‏است كه در صبر و پايدارى، از دشمنان خود پيشى بگيرند. به‏عبارت ديگر; مسلمانان در جهاد بايد پايدارى و استقامتشان بيش از دشمنانشان باشد تا بر آن‏ها پيروزى يابند; قرآن كريم در جاى ديگر مى‏فرمايد:
إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ   (6)
اگر بر شما زخمى و جراحتى رسيد، بردشمنانتان نيز مانند آن رسيده است.»
يعنى بايد استقامت‏شما از آنان بيش‏تر باشد. باز هم قرآن مى‏فرمايد:
وَ لَا تَهِنُواْ فىِ ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ  إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ  وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ  وَ كاَنَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا(7)
و در دست يافتن به آن قوم سستى مكنيد. اگر شما آزار مى‏بينيد، آنان نيز چون شما آزار مى‏بينند، ولى شما از خدا چيزى را اميد داريد كه آنان اميد ندارند. و خدا دانا و حكيم است.
يعنى با آن كه مسلمانان در رنج‏بردن با دشمنانشان يكسانند، ولى مسلمانان اميد كاميابى و خوش‏بختى دارند، ولى كفار چنين اميدى ندارند; زيرا كفار براى تعصب و لجاجت مى‏جنگند; ولى شما مسلمانان براى خدا نبرد مى‏كنيد; پس، كفارهم در دنيا نج‏بيهوده مى‏برند و هم در آخرت مى‏سوزند (خَسِرَ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةَ  ذَالِكَ هُوَ الخُْسْرَانُ الْمُبِين‏; (8) بدبختى و زيان هر دو جهان، نصيب آن‏ها خواهد بود، اين، همان زيان و خسران آشكار است).

فرمان سوم
در فرمان سوم، خداى تبارك و تعالى، مسلمانان را به عزم راسخ و ثبات در عقيده مى‏خواند كه هشيار باشند كه در اثر تبليغات شوم، سستى ايمان به آن‏ها دست ندهد، همان‏طور كه سرباز در سنگر، آماده دفاع از هرگونه پيش‏آمد و حمله‏اى از طرف دشمن است، مسلمانان بايد كاملا هشيار و آگاه و آماده باشند كه تبليغات زهر آگين دشمنان اسلام در مغز آن‏ها اثر نكند و با استدلالى محكم و منطقى قوى، از عقيده خود دفاع كنند، بلكه آنان را به راه حق و حقيقت‏بخوانند تا از بدبختى در دو جهان خلاصى يابند.

فرمان چهارم
فرمان چهارم دعوت مسلمانان به تقوا و پرهيزكارى است. تقوا عبارت است از: انجام دادن اوامر و دورى كردن از مناهى حضرت بارى تعالى است. در آخر اين آيه مباركه، با جمله طلايى و زرين «لعلكم تفلحون‏» پايان مى‏يابد. آرى، مسلمانانى كه اين فرمان‏هاى چهار گانه حضرت حق را اطاعت كنند، اميد رستگارى و كاميابى در دنيا و آخرت براى ايشان خواهد بود.
بدبختى و بى‏چارگى كه امروز دامنگير مسلمانان شده سزاى ايشان است; زيرا چنين دستورات بزرگى را زير پا گذاشتند و به كار نبستند; البته بايد خاكسترنشين شوند، روز به روز ايمان آن‏ها سست‏تر و عقيده ايشان متزلزل‏تر مى‏گردد، دروغ نيست اگر بگويم ما مسلمانان امروز بدبخت‏ترين ملل عالم هستيم زيرا دستورات جامع وقيمتى اسلام را كه اساس سعادت و موفقيت‏بود از دست داده و در راه حفظ و نگاه‏دارى اين ميراث گران‏بها نكوشيديم در عوض، جز ناتوانى و نفاق و دورويى و خيانت چيزى به دست نياورديم خون‏هاى ما فاسد و روح ما آلوده گرديده و دل‏هاى آهنينى كه چون كوه استوار و پا برجا بود سستى و رخوت بدان راه يافته است و نتيجه آن جز خوارى و سرافكندگى براى ما و خوان يغماگرى براى دشمنان، چيز ديگر نخواهد بود. (9)
اى‏كاش مسلمانان اندكى به خود مى‏آمدند و در تهذيب و اصلاح خود مى‏كوشيدند و براى به دست آوردن فضايل اخلاقى و صفات پسنديده، همت مى‏گماشتند و دست تضرع و زارى به درگاه حضرت پروردگار دراز مى‏كردند و آن وجود مقدس را به رحمت واسعه‏اش سوگند مى‏دادند كه نظر مرحمتى به جانب مسلمانان بياندازد تا روحيات و اخلاقياتشان رنگ نوينى به خود بگيرد و از صفات عالى بر خوردار شوند، بلكه از اين حضيض ذلت‏برهند و دوباره به اوج رفعت‏برسند و پرچم اسلام، سربلندترين پرچم‏هاى جهان و آيت نصر و ظفر گردد و لَا تَدْرِى لَعَلَّ اللَّهَ يحُْدِثُ بَعْدَ ذَالِكَ أَمْرًا (10)
تو چه دانى، شايد خدا از اين پس امرى تازه پديد آورد
----------------------------------------------------
پى‏نوشتها:
2.بقره (2) آيه 249: « كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةَ  بِإِذْنِ اللَّهِ  
3.انفال (8) آيه 65.
4.بحارالانوار، ج‏64، ص‏72، ح‏42، ط بيروت.
5.آل عمران (3) آيه 200.
6.آل عمران (3) آيه 140.
7.نساء (4) آيه 104.
8.حج (22) آيه 11.
9.تصويرى است‏بسيار واضح و جامع از مسلمانان ايران در سال 1328شمسى در دوران سياه ستمشاهى. (مصحح)
10.طلاق (65) آيه 1: (شايد خدا پس از اين، پيش‏آمدى پديد آورد.)


منبع : کتاب استقامت – تالیف آیت الله سید رضا صدر

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن