باب هفتم: در كوتاه كردن آرزوها

قـال الله تـعـالى : فـذرهـم يـاكـلوا و يـتـمـتـعـوا ويلههم الاءمل فسوف يعلمون .(160)
واگذار آنها را بخورند و بهره مند شوند و آرزوهايشان آنها را از رسـيـدن به سعادت ابدى باز دارد پس زود باشد كه بـدانـند چه فرصت خوبى در دنيا داشتند و چه كمالاتى در اثر علم و عمل مى توانستند به دست آوردند.
و قال رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله : جـاء الاجل دون رجاء الاءمل .
پـيـغـمـبـر صـلى الله عـليـه و آله فـرمـود: اجل اولاد آدم مى رسد و اميد و آرزوها به پايان نمى رسد.
و قـال بـعـضـهـم : لو راءيـت الاءجـل و مـسـيـره لا بـغـضـت الاءمل و غروره .
بـعـضـى فـرمـوده انـد: اگـر اولاد آدم اجل و راه آن را مى ديدند هر آينه آرزوها و مغرور شدن به آن را دشمن مى داشتند.
و قـال انس : كنا عند رسول الله صلى الله عليه و آله و سـلم فـوضـع ثـوبـه تـحـت راسه و نام فهبت ريح عاصفة فـقـام فـزعـا و تـرك ردائه فـقـلنـا يـا رسول الله مالك فقال ظننت ان الساعة قد قامت .
انـس گـفـت : خـدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله بوديم . آن حـضـرت جـامـه خود را زير سر نهاد و به خواب رفت . پس باد شديد وزيد. پيغمبر صلى الله عليه و آله ترسناك از خواب برخاست ورداى خود را بر نداشت ما عرض كرديم : يا رسـول الله صـلى الله عـليـه و آله شـمـا را چـه روى داد؟ فرمود: گمان كردم قيامت بر پا شد.
و قـال عـليـه السـلام : يـهـرم ابـن آدم و يـبـقى معه اثنان الحرص و طول الاءمل .
فـرمـود: فـرزند آدم پير مى شود و با او دو چيز باقى مى ماند يكى حرص و ديگرى آرزوى طولانى و دور و دراز.
و قـال امـيـرالمـؤ منين عليه السلام فى خطبة : اتقوا الله فـكـم مـن مـؤ مـل مـالا يـبـلغـه و جـامـع مـالا يـاءكـله و لعـله مـن بـاطـل جـمـعـه و مـن حـق مـنـعـه اصـابـه حـرامـا و ورثـه عدوا فاحتمل اصره و باء بوزره و رد على ربه خاسرا اسفا لا حقا قد خسرالدنيا و الآخرة ذلك هوالخسران المبين .
حـضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خطبه خود فرموده : از خـدا بـترسيد چه بسيار كسى كه آرزو دارد چيزى كه به او نـمى رسد و چه بسيار جمع كننده چيزى كه آن را نمى خورد و شـايد از راه باطل آن را جمع كرده و شايد حقوقى كه به آن تـعـلق گـرفـتـه مـنـع كـرده و نداده يا حق شريكى در آن بـوده و او را از دادنـش خـوددارى كـرده از راه حـرام بـه دسـت آورده و از روى عـدوان و تـجـاوز بـه ارث بـرده ، گناهش را حـمـل كرده و وزر و وبالش را به عهده گرفته و به سوى خـداى خـود رفـتـه در حالت زيان كارى و تاءسف كه به او عارض شده به تحقيق در دنيا و آخرت زيان و ضرر نموده و اين است ضرر آشكار.
و قـال اصـمـعـى سـمـعـت اعـرابـيـا يقول : ان الآمال قطعت اعناق الرجال كالسراب اخلف من رجاه و غر من رآه و من كان الليل و النهار مطيتاه اسرعابه السير و يلحقاه المحل .
اصـمـعى گفته : شنيدم كه اعرابى مى گفت به درستى كه آرزوها گردن مردان را قطع كرد مانند آب نما كه آن كس به امـيـد آب بـه سـوى او مـى رود خلافش ‍ بر او ظاهر گردد و گول مى زند كسى را كه آن را ببيند و آن كس كه شب و روز دو مركب تندرو او مى باشند به سرعت او را مى برند و به محل منظور و مورد نظرش ملحق مى كنند.
و انشد بعضهم :

و يـمـشـى المـرء ذا اجـل قـريـب  
  و فى الدنيا له امل طويل
و يـعـجـل للرحـيل و ليس يدرى  
  الى ماذا يقربه الرحيل

شخص مى رود در حالى كه اجلش نزديك است و در دنيا براى او آرزوى طـولانـى هـسـت و تـعجيل مى كند براى رفتن و نمى دانـد كـه رفتن او به كجا منتهى مى گردد و به چيز نزديك مى گردد.
و قال آخر:

يـا ايـهـا المـطـلق آمـاله  
  مـن دون آمـالك آجال
كـم ابـلت الدنـيا و كم جددت  
  فينا و كم تبلى و تغتال

اى كـسـى كـه جـلو آرزوهـاى خود را رها كرده هنوز به آرزوها نرسيده اجلها هست . دنيا چه بسيار نو و كهنه دارد در ما و چه بسيار امتحان و غافل گيريها دارد.
و قـال الحـسـين عليه السلام : يا بن آدم انما انت ايام كلما مضى يوم ذهب بعضك .
امام حسين عليه السلام فرمود: اى پسر آدم اين است و جز اين نيست كه تو چند روزى بيش نيستى و هرگاه يك روز بگذرد بعضى از تو گذشته است .
و قـال بـعـضـهـم لرجـل كـيـف اصـبـحـت فـقـال اصـبـحـت و الله فى غفله من الموت مع ذنوب قد احاطت بـى و اجـل مـسـرع اقـدم عـلى هـول لا ادرى عـلى مـا اقتحم فمن اسوء حالا منى و اعظم خطرا ثم بكى .
بـعـضـى از زهـاد گـفـته : به مردى گفتم كه چگونه صبح كـردى ؟ جـواب داد بـه خـدا قـسـم صـبـح كـردم در حال غفلت از مرگ با گناهان بسيار كه به من احاطه كرده و اجل و مرگى كه با سرعت به جانب من مى آيد. وارد مى شوم بـر هـول و وحـشـتـى كه نمى دانم بر چه جاى هولناكى مى افـتـم پـس بـا چـنـيـن حـال كـيـسـت كـه از مـن بـدحـال تـر باشد و خطرش بزرگتر باشد اين بگفت پس بگريست .
دخـل ابـوالعـتـاهـيه على ابى نواس فى مرضه الذى مات فيه فقال كيف تجد نفسك فقال ابو نواس شعرا:

رب فى الغنى سفلا و علوا  
  و ارانى اموت عضوا فعضوا
ذهـبـت جـدتى بطاعه نفسى  
  فتذكرت طاعه الله نضوا
ليـس مـن ساعه نضت بى الا  
  نقصتنى بمر هالى جزوا
قد اسائت كل الاسائه فاللهم  
  صفحا عنا و عفوا عفوا

ابـولعـتـاهية داخل شد بر ابونواس در مرضى كه در آن مرد پـس گـفـت چـگـونـه خـود را مـى يابى ؟ ابونواس در جواب شعرى گفت : كه ترجمه اش اين است :
چـه بـسـا در حال بى نيازى به پستى و بلندى رسيدم . و مـى بـينم اعضاى من يكى پس از ديگرى مى ميرد. همه كوشش مـن در اطـاعـت از نـفـس طـى شـد و در حـال خـستگى و سستى به ياد عبادت خدا افتادم . هيچ ساعتى از عمر من نمى رود مگر اين كه با تلخى هاى خود جزوى از من را نـاقص مى كند. به تحقيق بد كردم به نهايت بدى خدايا از من در گذر و ما را مشمول عفو خود بفرما.
و قال الاخر:

يـمـد المـنـى للمـرء آمال نفسه  
  و سهم الردى من لحظ عينيه قد نزع
لمن يجمع المال البخيل و قد اءرى  
  مصارع من قد كان بالامس قد جمع

آرزوهـا شـخـص را بـه دنـبـال خـواهـشـهـاى دل مـى كـشـانـد. و حـال آن كـه تـيـر پـسـتـى از مـقـابـل چـشـم او گـذر مـى كـنـد. بـراى چـه كـسـى بـخـيـل مـال جـمـع مـى كند و حال آن كه قبرهاى كسانى را مى بـيـنـد كـه ديـروز بـا او بودند و جمع كردند و گذاشتند و رفتند.

 

_________________________________________

پی نوشت:

160- سوره الحجر، آيه 3.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه ، آدرس ایمیل خود را وارد نمایید توجه: لطفا پس از عضویت، با مراجعه به ایمیل خود، عضویتتان را تایید کنید

 

اوقات شرعی

کتاب ماه

کتاب جهاد با نفسعنوان کتاب: جهاد با نفس (كتاب جهاد النفس وسائل الشيعه)

نويسنده:حر عاملي

مترجم:افراسيابي علي

تاریخ نشر: 1386

محل نشر / ناشر: قم / قلم