31و32- زيادى موافقت و كمى مخالفت و اصلاح خويشتن پيش از اصلاح ديگران

سلسله مباحث دوست یابی -35
اگر دوستان عادت كنند كه هماهنگى را ميان خود بيشتر و مخالفت و ناسازگارى را كمتركنند و ايـن خـوى بـرجـسـته را در خود به وجود آورند بى شك همگى خوشبخت خواهندشد و از وفور نـعـمت و زندگى گوارا برخوردار خواهند گرديد, و ريشه هاى اختلاف ونزاع در ميان آنها قطع خـواهـد شـد و هرگز بين آنان برخورد و مخالفت اتفاق نخواهد افتادچه مخالفت دوستان با آراى يـكديگر و پافشارى هر كدام در اثبات راى خود موجب قطع رشته محبت و شكستن پيوند برادرى است .
اما كثرت موافقت و هماهنگى از مهمترين عوامل دوستى و نزديكى و همسويى است , ازاين رو ائمه اهل بيت (ع ) نظر دوستان را به اين امر مهم كه فوايد بزرگ و منافع سرشار آن به خودشان برگشت دارد جلب كرده اند.
امـام عـلى بن ابى طالب (ع ) فرموده است : در دوستى كثرت موافقت و قلت مخالفت انسان كافى است .
از امـام حـسـن بـن عـلـى (ع ) پـرسـيـدنـد: شـرف چـيـسـت ؟
فـرمـود: مـوافقت با دوستان و حفظ همسايگان ((672)) .
امام جواد(ع ) فرموده است : كثرت موافقت و قلت مخالفت از نشانه هاى محبت است .
32- اصلاح خويشتن پيش از اصلاح ديگران
اگر هر انسانى در عيوب نفس خويش بينديشد همان گونه كه در عيبهاى ديگران مى انديشد بى تـرديـد همه مردم از سعادت و نيكبختى برخوردار مى شدند, و چنانچه هركسى به محاسبه نفس خـويـش مـى پـرداخت چنان كه به محاسبه ديگران مى پردازد بى شك از فايده اى بزرگ بهره مند بـوديـم .
لـيكن انسان با ديده اى به ديگران مى نگرد كه با آن به خود نمى نگرد, و آنچه را از ديگران زشـت مى شمارد از خود زشت نمى داند .
به همين سبب است كه در تعليم و وعظ تاثير چندانى در نـفوس براى آنها نمى بينيم , زيرا واعظاگر به وعظ خود عمل نكند در موعظه او سودى نيست , و آمـوزگـار هـر گـاه از كمال بهره مند نبوده و اخلاقش را پاكيزه نكرده باشد در تعليم او فايده اى وجود ندارد.ابوالاسودوئلى اين معنا را بسيار شيوا و بديع سروده و گفته است :
يا ايها الرجل المعلم غيره ----- هلا لنفسك كان ذا التعليم ((673))
تصف الدواء لذي السقام وذى الضنا ----- كيما يصح به وانت سقيم ((674)) ونراك تصلح بالرشاد عقولنا ----- ابدا وانت من الرشاد عديم ((675))
ابدا بنفسك وانهها عن غيها ----- فاذا انتهت عنه فانت حكيم ((676))
فهناك يسمع ما تقول ويهتدى ----- بالقول منك وينفع التعليم ((677))
لاتنه عن خلق وتاتي مثله ----- عار عليك اذا فعلت عظيم ((678))
ابـتـدا كـردن به اصلاح نفس خويش و رفع نقايص و سد عيوب آن پيش از شروع به اصلاح ديگران يكى از راههاى كسب محبوبيت ميان مردم و به دست آوردن مودت و تحسين آنهاست همان گونه كـه مـحـاسبه وضع مردم و پيگيرى لغزشهاى آنها ضمن اهمال دراصلاح خويش سبب دشمنى و ناخشنودى از او در ميان مردم است .
ديـل كـارنـگـى گفته است : آيا همين حالا در ذهن خود كسى را سراغ دارى كه از ته دل دوست داشـتـه بـاشى صفات او را اصلاح و اخلاق او را تهذيب و وى را به راه راست هدايت كنى , اگر امر چـنـيـن اسـت ايـن بزرگوارى و بخششى است كه سزاوار شكرگزارى است , ليكن چرا از خودت شـروع نـمى كنى چه از ديدگاه طبيعت انسانى اهتمام و توجه به خود محبوبتر از اهتمام به غير و نـيـز خـطر آن كمتر است .
سپس مى گويى در اين كه فى المثل يك سال تمام را براى رفع نقايص نـفـس خـويش و تصحيح معايب آن تخصيص دهى و پس از آن مى توانى همه سالهاى پس از آن را براى اصلاح نهاد و تهذيب اخلاق مردم اختصاص دهى .
نيز: گفته است : براى آن كه زمام مردم را به دست آورى بى آن كه نسبت به آنها بدى روادارى يا دشمنى آنان را برانگيزى از قاعده شماره 3 پيروى كن : از خطاهاى خود سخن گو پيش از آن كه ديگرى را مورد انتقاد و خرده گيرى قراردهى اكـنـون گـوش فرا ده به آنچه درباره اين موضوع مهم از پيامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بيت (ع )وارد شده است .
پيامبر خدا(ص ) فرموده است : در عيبناك بودن انسان همين بس كه به چيزى در مردم بنگرد كه از ديدن آن در وجود خودش نابيناست , و مردم را به چيزى سرزنش كند كه خود توانايى ترك آن را ندارد, و همنشين خود را به چيزى كه به او مربوط نيست آزاردهد. ((679)) نيز: خوشا به حال كسى كه عيب او وى را از توجه به عيوب مردم بازداشته است ((680)) .
نيز: هنگامى كه مى خواهى عيوب ديگرى را بازگو كنى عيبهاى خود را بازگوكن ((681)) .
اميرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر كس خود را پيشواى مردم قرار دهد بايد پيش ازآموزش ديگران نـفـس خود را آموزش دهد, و بايد تاديب ديگران به وسيله رفتارش مقدم بر تاديب مردم با زبانش باشد. ((682)) نيز: كسى كه به عيب خود بنگرد از عيب ديگران روى مى گرداند. ((683)) نـيز: عيبهاى مردم را پيگيرى مكن چه اگر درك كنى آنچه تو را به عيبجويى از مردم وامى دارد از عيوب توست ((684)) .
آن حضرت به فرزندش امام حسن (ع ) فرموده است : آنچه را از ديگرى زشت مى دانى ازخودت نيز زشت بدان ((685)) .
منبع : کتاب دوست يابى
بنياد پژوهشهاى اسلامى

672- بحارالانوار, 75/104.
673- اى مردى كه ديگران را تعليم مى دهى , چرا تعليم دهنده نفس خويش نيستى .
674- دارو را براى رنجور و بيمار توصيف مى كنى , تا بدان بهبود يابد در حالى كه خودت بيمارى .
675- تـو را مى بينيم كه پيوسته خردهاى ما را اصلاح مى كنى , در حالى كه تو از رشد و صواب بى بهره اى .
676- از نـفـس خـود آغاز كن و از گمراهيش باز دار, چه اگر از گمراهى باز ايستاد تو حكيمى هستى .
677- در ايـن صـورت آنچه ميگويى شنيده و به گفتار تو,هدايت مى شود و تعليم و آموزش سود مى بخشد.
678- از خـويـى نـهـى مـكن كه تو مانند آن را مى آورى , ننگ بر تو هرگاه چنين كار بزرگى را مرتكب شوى .
679- اصول كافى , 2/460.
680- الحكم , 1/580.
681- جامع السعادات , 2/306.
682- الحكم , 2/463.
683- بحارالانوار, 72/49.
684- الحكم , 2/159, الغرر, /335.
685- بحارالانوار, 72/29, 75/29.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن