اين حديث موافق آيات و احاديث متواتره، دلالت دارد بر آن كه خدا آفريننده آسمان و زمين و چيزهايى است كه در آنهاست، از كواكب (1427) و ملائكه و جن و انس (1428) و وحوش (1429) و طيور (1430) و جميع اشيا. بر خلاف قول جمعى از حكما كه عقول عَشَره (1431) را خالق اينها مىدانند، و قول جمعى از غُلات (1432) شيعه كه ائمه عليهمالسلام را خالق آسمان و زمين مىدانند.
و بر نفى اين قول احاديث بسيار است.
چنانچه ابن بابويه رحمهالله (1433) به سند معتبر از ياسر خادم (1434) روايت كرده كه: به خدمت حضرت امام رضا صلواتالله عليه عرض نمودم كه: چه مىفرماييد در مذهب تفويض (1435)؟ حضرت فرمود كه: خدا امر دينش را به پيغمبر تفويض نمود و فرمود كه: آنچه پيغمبر به سوى شما بياورد اخذ نماييد و عمل كنيد، و آنچه شما را از آن نهى نمايد ترك كنيد. (1436) اما خلق كردن و روزى دادن را به او نگذاشت. بعد از آن فرمود كه: خدا آفريننده همه چيز است، چنانچه در قرآن مىفرمايد كه: آن خداوندى كه شما را خلق كرد، پس روزى داد؛ بعد از آن مىميراند شما را، پس زنده مىگرداند. آيا آن شريكهايى كه از براى خدا قايل مىشويد، هيچ يك از اين كارها را مىتوانند كرد؟ منزه و متعالى است خدا از آنچه ايشان شريك او مىگردانند. (1437) و از ابىهاشم جعفرى (1438) روايت كرده است كه: از حضرت امام رضا عليهالسلام پرسيدم از حال غاليان كه ائمه را خدا مىدانند، و مُفوضه (1439) كه مىگويند كه: خدا خلق عالم را به ائمه گذاشت. حضرت فرمود كه: غلات كافرند (1440) و مفوضه مشركاند (1441). هركه با ايشان همنشينى كند يا مخاطه نمايد يا با ايشان چيزى بخورد و يا بياشامد يا مهربانى كند يا دختر از ايشان بگيرد يا دختر به ايشان بدهد يا ايشان را امين گرداند بر امانتى يا تصديق گفته ايشان بنمايد يا اعانت ايشان كند به نيم كلمه، از دوستى خدا و دوستى رسول و دوستى ما اهل بيت بيرون مىرود.
و در حديث ديگر از آن حضرت منقول است كه: هر كه گمان كند كه خدا امر خلق كردن و روزى دادن را به ائمه گذاشته، به تفويض قايل شده است، و هر كه به تفويض قايل شود مشرك است و شريك از براى خدا قايل شده.
و در كتاب احتجاجات (1442) از على بن احمد قمى (1443) مروى است كه گفت كه: اختلاف در ميان شيعه واقع شد در اينكه آيا خدا امر خلق و رزق را به ائمه تفويض نموده است يا نه.
جمعى گفتند كه: اين محال است و بر خدا جايز نيست، زيرا كه كسى غير خدا بر خلق اجسام قادر نيست. و جماعتى گفتند كه: خدا ائمه عليهم السلام را قادر گردانيد و اين امر را به ايشان تفويض نمود؛ پس ايشان خلق را آفريدند و روزى مىدهند.
پس رفتند به نزد محمد بن عثمان عَمروى (1444) كه وكيل (1445) حضرت صاحب الامر صلواتالله عليه بود و عريضهاى در اين باب نوشتند. حضرت در جواب نوشتند كه: به درستى كه خدا خلق كرده است اجسام را، و روزى را او قسمت مىنمايد زيرا كه او جسم نيست و در جسمى حلول نكرده است و هيچ چيز مثل و مانند او نيست، و او سميع و بصير است. اما ائمه عليهم السلام، پس ايشان سؤال مىنمايند از خدا، و خدا اجابت دعاى ايشان مىنمايد و خلق مىكند. و از او سؤال مىنمايند، به سؤال ايشان، مردم را روزى مىدهد از جهت ايجاب مسئلت ايشان و تعظيم (1446) حق ايشان.1427) كواكب: جمع كوكب - ستارگان.
1428) انس: مردم - آدميان.
1429) وحوش: جمع وحش - جانورانى كه در دشت و كوه زندگى مىكنند.
1430) طيور: جمع طاير - پرندگان.
1431) عقول عشره: ده واسطه ميان خداوند و مخلوقات مادى به عقيده فلاسفه قديم.
1432) غلات، جمع غالى - غاليان - غلوكنندگان - از حد درگذرندگان - آنان كه على و ائمه (ع) را در مرتبه خدايى قرار مىدهند.
1433) رحمهالله: خدايش رحمت كند.
1434) ياسر خادم: ياسير، خادم امام رضا (ع) و از روايان حديث آن حضرت.
1435) تفويض: واگذارى - عقيده به اينكه خداوند، عالم را آفريده و كار آن را به حضرت رسول (ص) واگذار كرده است. گروهى ديگر اين عقيده را درباره ائمه نيز داشتند.
1436) ترجمه بخشى از آيه 7 سوره حشر (59).
1437) ترجمه آيه 40 سوره روم (30).
1438) ابوهاشم جعفرى: ابوهاشم داوود بن قاسم بن اسحاق بن عبد الله بن جعفر بن ابىطالب معروف به ابوهاشم جعفرى از اصحاب جليلالقدر و داراى منزلت عظيم است كه امامان رضا، جواد، هادى، عسكرى و حجه بن الحسن (ع) را ديده و از همه آنان نقل حديث مىكند.
1439) مفوضه: طرفداران مذهب تفويض.
1440) كافر: كسى كه خدا را قبول ندارد - نفىكننده خدا.
1441) مشرك: آن كه در كنار خدا موجودى ديگر مىنهد - معتقد به شريك براى خدا در وجو يا كار.
1442) احتجاجات: كتاب الاحتجاج (به معنى دليل و برهان آورى) اثر ابومنصور احمد بن على بن ابى طالب طبرسى متوفاى 588 ه.ق. اين كتاب شامل استدلالهايى است كه پيامبر (ص)، ائمه و يارانشان در برابر مخالفان و اهل مذاهب و افكار و عقايد ديگر آوردهاند.
1443) على بن احمد قمى: ابوالحسين على بن الدلال القمى از كسانى كه نواب امام زمان (ع) را ديده و با آنها ارتباط داشتهاند.
1444) محمد بن عثمان عمروى: محمد بن عثمان بن سعيد عمروى (بخوانيد: عَمرى) خود و پدرش از نواب اربعه حضرت صاحبالزمان در زمان غيبت صغرا هستند (پدرش نخستين و خود وى دومين نايب است).
1445) وكيل: نايب - كارگزار - مباشر.
1446) تعظيم: بزرگداشت.