وصاياى على (ع ) هنگام مرگ

كلينى و سيد رضى به سندهاى معتبر روايت كرده اند كه چون اميرالمؤ منين (ع ) را ضربت زدند اصحاب آن حضرت بر دور او جمع شدند و گفتند، يا على ! وصيت كن ، حضرت فرمود: بالش براى من بياوريد و مرا تكيه دهيد. پس فرمود: حمد مى كنم خدا را به حمدى كه در خور بزرگوارى اوست و او مى پسندد، در حالتى كه متابعت كننده ام امر او را و شهادت مى دهم به يگانگى خداوند واحد احد صمد، چنانچه خود را به آن وصف نموده است ، ايها الناس هر كس در گريختنش مى رسد به آنچه از آن مى گريزد، و هر جانى را مى كشند به سوى اجل مقدرش ، و از مرگ گريختن عين رسيدن به مرگ است ، و چه بسيار تفكر كردم در ايام روزگار و تفكر نمودم در مكنون علم قضا و قدر پروردگار، آن علمى است كه حق تعالى نخواسته است كه ظاهر گردد و در پرده هاى غيب مكنون است .
اما وصيت من به شما آن است كه : شرك به خداوند بزرگوار خود نياوريد و هيچ چيز در عبادت با او شريك مگردانيد، سنت و طريقه محمد (ص ) را ضايع مكنيد، و كتاب خدا و سنت آن حضرت را بر پا بداريد، و حسن و حسين (ع ) را كه دو چراغ راه هدايتند روشن بداريد تا از طريقه حق متفرق نگرديد، محل ملامت و مذمت نخواهيد بود، حق تعالى هر كس را به قدر طاقتش بر او بار كرده است و تكليف را بر جاهلان سبك گردانيده است ، خداوند شما پروردگارى است رحيم ، و پيشواى شما امامى است دانا، و ملت شما دينى است درست . من ديروز مصاحب شما بودم و امروز محل عبرتم از براى شما، و فردا از شما مفارقت مى نمايم ، پس دلى به دنيا نبسته بودم ، و در دنيا چنان بودم كه كسى در سايه درختى نشسته باشد، و آن سايه به زودى از سر او بگردد، يا آنكه باد خاشاكى چند نزد او جمع كرده باشد و به زودى پراكنده گرداند، يا آنكه پاره ابرى سايه بر سر كسى افكنده باشد و به زودى آن سايه از سر او بگردد.
و من در ميان شما مجاورى بودم كه بدنم چند روزى با شما مجاورت مى نمود و روحم به ملا اعلا متعلق بود، به زودى از من بدنى خواهيد ديد خالى از روح ، و ساكن بعد از آن حركت ها كه از او مشاهده مى كرديد، و شجاعت هايى كه از او مى ديديد، و خاموش خواهد بود بعد از آن خطبه هايى كه از او مى شنيديد، و علوم الهى و مناقب ربانى كه از او فرا مى گرفتيد، بايد كه پند گيريد از حال من ، و از ساكن شدن حركت هاى من ، و از بيكار ماندن اعضاى من ، زيرا كه پند دهنده تر است شما را از هر سخن گوى بليغى ، زورهاى مرا، و بزرگى هاى مرا ديديد و آنچه از قدر و منزلت من از شما پنهان است در آن روز ظاهر خواهد شد. چون من از ميان شما بروم ، قدر مرا خواهيد شناخت ، چون ديگرى به جاى من نشيند مرا ياد خواهيد كرد.
اگر باقى بمانم خود ولى خون خود خواهم بود، و اگر بروم فنا و نيستى وعده گاه ماست ، پس اگر عفو كنيد عفو از براى من قربت است و از براى شما حسنه است ، پس عفو كنيد و از بدى هاى مردم درگذريد، آيا نمى خواهيد كه حق تعالى شما را بيامرزد، زهى حسرت بر صاحب عقلى كه عمرش در قيامت بر او حجت باشد، يا ايام زندگانى او را به بدبختى و شقاوت اندازد، بگرداند خدا ما را و شما را از آنها كه رغبت دنيا مانع نمى گردد ايشان را از اطاعت حق تعالى و بعد از مرگ بر ايشان عذابى و شدتى نازل نمى شود، به درستى كه ما همه از براى مرگ آفريده شده ايم و بازگشت ما به سوى مرگ است ، پس روى كرد به سوى امام حسن (ع ) و فرمود: يك ضربت بر او بيشتر مزن به جاى يك ضربت كه بر من زده است ، هر چند اگر بيشتر از يك ضربت بزنى گناهكار نيستى .(412)

 

412-كافى ، ج 1 ص 299
 

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: