تأمّلاتى در دعاى افتتاح
دعا معراج مومنین و راه زندگی - 55
الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي يُؤْمِنُ الخائِفِينَ، وَيُنَجِّي الصَّالِحِينَ، وَيَرْفَعُالمُسْتَضْعَفِينَ، وَيَضَعُ المُسْتَكْبِرِينَ، وَيُهْلِكُ مُلُوكاً وَيَسْتَخْلِفُآخَرِينَ؛ وَالحَمْدُ للَّهِ قاصِمِ الجَبَّارِينَ، مُبِيرُ الظَّالِمِينَ، مُدْرِكِالهارِبِينَ، نَكالِ الظَّالِمِينَ، صَرِيخَ المُسْتَصْرِخِينَ، مَوْضِعِ حاجاتِالطَّالِبِينَ، مُعْتَمَدِ المُؤْمِنِينَ. الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي مِنْ خَشْيَتِهِ تَرْعَدُ السَّماءُوَسُكَّانُها، وتَرْجُفُ الأَرْضُ وُعمَّارُها، وَتَمُوجُ البِحارُ وَمَنْ يَسْبَحُ فِيغَمَراتِها. الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي هَدانا لِهَذا وَما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانا اللَّه.الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي يَخْلُقُ وَلَمْ يُخْلَقْ، وَيَرْزُقُ وَلا يُرْزَقُ، وَيُطْعِمُ وَلايُطْعَمُ، وَيُمِيتُ الأَحْياءَ، وَيُحْيِي المَوْتَى، وَهُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِالخَيْرُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
"ستايش خداى را كه ترسندگان را ايمن كند و درستكاران را برهاندومستضعفان را بر كشد و مستكبران را پست كند و سلطهدارانى را هلاك و ديگران راجانشين آنها سازد و ستايش خداىِ درهم شكننده جبّاران، نابود كننده ستمگران،رديابنده گريزندگان، به كيفر رساننده ستمگران، فرياد رس فرياد خواهان، مرجعنيازهاى نيازمندان و تكيهگاه مؤمنان را. ستايش خداى را كه از خشيت او آسمانوساكنانش و زمين و آباد كنندگانش بر خود مىلرزند و دريا و آنچه در اعماقششناور است مىجنبند ومى جوشند. ستايش خداى را كه ما را به اين هدايت كردوراه نمىيافتيم اگر خدا هدايتمان نمىكرد، ستايش خداى را كه مىآفريند و آفريدهنشده، روزى مىدهد و كسى روزى دهِ او نيست، اطعام مىكند و اطعام نمىشود،و زندگان را مىميراند و مردگان را زنده مىكند و خود زندهاى است كه نمىميرد،خير در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.."
دعاها واقعيت درونيى از آن انسان را كه در رفتارهاى اجتماعى او تأثيرمىگذارد درمان و چاره مىكنند، وقتى در يكى از بخشهاى دعا مىانديشيم، ناچارمىپرسيم: اين بخش از دعا چاره كدام امر است و چه كارى را پيش مىبرد؟ و كدامانحراف را تصحيح مىكند؟ و در جهت جبران كدام ضعف و عجز مىكوشد؟ و بهتعبير ديگر هدف خاص اين يا آن كلمه دعا چيست؟
هنگامى كه در اين مسائل، عميق مىشويم، نخست به شناخت نقطهضعفهايمان مىرسيم و سپس چگونگى درمان اين نقطه ضعفها را از طريق دعاواحساساتى كه در درونمان مىجوشاند ودرسهايى كه به ما مىدهد، مىآموزيم.
در حالت تأمل در كلمهاى از كلمات دعا، نبايد به فهم اكتفا كنيم، بلكه به آنراهى برسيم كه دعا براى درمان نقطه ضعفها و نقصهاى ما در پيش مىگيرد، و وقتىبه آن رسيديم آنگاه مىتوانيم از آن استفاده كنيم ولو در شكلى غير از شكل دعا.مثلاً بايد پرسيد: كوشش اين بخش دعا از جهت چيست؟ پاسخ اين است كه: اينبخش از دعا ضعفى را كه در نفس انسان است جبران مىكند، آن ضعف، ضعفوترس انسان است در برابر طبيعت، در برابر اجتماع و در برابر قدرتهاى اجتماعى؛اين ضعف ناچار بايد جبران شود تا انسان تكامل يابد، زيرا انسان بيمناكى كه ازطبيعت و اجتماع وسلطه فاسد حاكم مىترسد، انسانى متكامل و مستقلّ نيست،وشايد بتوان گفت انسانى مؤمن نيست، زيرا مؤمن ترسو نيست، مؤمنى كه دينخود را از سر ترس از مردم و اجتماع و طبيعت رهامى كند، ايمانش به چه كارشمىآيد؟ ايمان سلاح انسان در برابر طبيعت است، دژى است كه نگهبان استقلالانسان مؤمن است، پس هنگامى كه رخنهاى در اين دژ پديد آيد ديگر به چه كارانسان مىآيد؟ چه سودى هست در ايمانى كه از استقلال تو پاسدارى نكند؟ اينايمان دوايى را مىماند كه هنگام بيمارى سودى نمىرساند و فقط نفعش از آنِزمانى است كه انسان از سلامت كامل بهرهمند است.. پس فايده اين دارو چيست؟
ايمان دژ و سلاح انسان مؤمن است و انسان و سلاح خود را در برابر دشمنوهر آنچه مايه بيم اوست به كار مىگيرد؛ انسان به سرشت و فطرت خود ازطبيعت، تاريكى، جانوران و پديدهاى طبيعى همچون رعد و برق و باد مىهراسدو از اينجاست كه در طول تاريخ، پرستش پديدههاى طبيعى از سوى انسان پديدآمده است، زيرا انسان از اين پديدهها مىترسيده و به پرستش آنها روى آورده و ازاينرو هر جامعهاى پديدهاى را كه با آن مىزيسته و از آن مىترسيده، پرستيدهاست، عدّهاى رعد و برق و ابر را، وعدهاى ديگر كه در ساحل درياها يا رودهامىزيستهاند دريا يا رود را؛ اين است كه مىبنيم قبطيهاى پيشين در مصر، نيل رامىپرستيدهاند زيرا در ساحل آن مىزيستهاند و هر سال يكى از زيباترين جوانانخود را به كام آن مىانداختهاند. هم از اين رو جماعتى از مردم، سران قبايل را كهسمبل قدرت اجتماعى بودهاند، مىپرستيدهاند و بتها معمولاً سمبلهايى براىقدرتهاى خاصّ اجتماعى بودهاند.
همه اينها از آنجاست كه در طبيعت انسان حالت خوارى و عقبنشينىوتبعيّت، نهان است كه باعث مىشود هر آنچه را كه از آن بيم دارد ومى هراسدبپرستد.
اين بخش از دعا اين ضعف بشرى را جبران مىكند، زيرا به انسان مىگويدكه تو قوى هستى حتى اگر نيروى مادّى و سلاح نداشته باشى، چون تو صاحبتوكّل و اعتماد بر خدا هستى، صاحب برندهترين سلاح هستى و آن، سلاحدعاست، پس وقتى بر حاكم فاسد زور گويى داخل مىشوى اين دعا را بخوان تادلت لبريز از قدرت رويارويى شود، زمانى كه با انحرافى اجتماعى روبرو مىشوىاين دعا را بخوان تا به تو قدرت مقاومت در برابر آن و تصحيح آن را بدهد.
بنابراين هر دعايى درمان واقعيتى درونى و ضعفى پاگرفته در نفس بشراست، وقتى در دعا تدبّر مىكنيم بايد بكوشيم تا هدفهاى خاص هر بخش و هركلمه از دعا را كشف كنيم، بر اين اساس تدبّر خود را در اين بخش از دعاى افتتاحادامه مىدهيم:
"ستايش خداى را كه ترسندگان را امان دهد و در امان دارد..."
ترس ريشه حسّاس زندگى انسان است، و امرى است كه اين بخش از دعا درآغاز خود بر آن تأكيد مىكند. كسى كه از فرمانرواى ستم پيشه در ترس و لرز استچگونه مىتواند در برابر او پايدارى و ايستادگى كند؟ و آنكه از طبيعت و پديدههاىآن مىهراسد چگونه ممكن است آن را تسخير كند و از آن سود جويد؟... پس اينانسان بيمناك به كدامين ريسمان چنگ زند تا دلش آرام گيرد؟
- به ريسمان خدايى كه بيمناكان را امان مىدهد و در امان مىدارد "مؤمن")در امان دارنده( از اسماء حسناى خداست. "و در ستكاران را مىرهاند"، اگراعمال ما صالح و درست باشد نبايد از هيچكس چيز بترسيم، زيرا خدا هرگاه با هرسختى روبرو شويم، نجاتمان مىدهد و ما را از آن مىرهاند. "و مستضعفان را برمىكشد" و اگر ديگران ما را به ضعف كشند، توان ما را سلب كنند و از جهتاقتصادى و فرهنگى از ما بهره كشى كنند و راههاى زندگى و پيشرفت را بر ماببندند، خداوند عزّت، مستضعفان را مىكشد و بالا مىبرد و دست آنها را مىگيردتا به ساحل نجات و زندگى آزادانه بزرگوارانه برسند، امّا به يك شرط، كه آتش اميدو آرزو در درون انسان مستضعف فروزان بماند و به نااميدى و تسليم در برابرواقعيّت فاسد نينجامد.
"و مستكبران را پست مىكند"، ممكن نيست كه طغيانگران و گردنكشانهمواره بتوانند چيرگى ستمگرانه خود را بر ملّتهاى مستضعف ادامه دهند، اين امربر وفق سنّتهاى الهى در زندگى نيست، پس خدا بى شك همه مستكبرانوطغيانگران را به زير مىكشد و مستضعفان را به جاى آنان بر مىكشد و ايشان را بهرهبرى و پيشوايى مىرساند.
"سلطهدارانى را هلاك و ديگران را جانشين آنها مىسازد" اين پادشاهانوطغيانگران وزورگويان كه سرنوشت ملّتها را در دست گرفتهاند و با مقدّراتامّتهاى مستضعف بازى مىكنند، نيرويى حقيقى در زندگى نيستند، بلكه خداوندقاهر آنان را نابود مىكند و روزگارشان را سپرى مىسازد و ديگران را به جاى آنان بهقدرت مىرساند. "ستايش خداىِ درهم شكننده جبّاران را" كسانى كه در زمينزورگويى مىكنند و خود را نيمه خدا(2) مىپندارند و ترس و اضطراب در دلهاىمردم مىاندازند و فساد در زمين مىپراكنند، خدا بزودى پشت آنان را درهممىشكند "درهم شكننده جبّاران و نابود كننده ستمگران" ستمگران را خدا يكسرهنابود مىكند و هلاك مىسازد، زندگى در اين مورد بسى عبرتها دارد، كجا هستندآن كسانى كه در اين سرزمين )ايران(، بر مردم ستم مىكردند؟ خدا آنان را نابود كردو دستشان را كوتاه ساخت. "دريابنده گريزندگان" آيا ستمگر مىتواند بگريزد؟آرى، از دست مظلومان شايد، امّا از خداى قاهر جبّار نمىتواند، پس خدا او را هركجا كه روى آورد مىگيرد، او "دريابنده گريزندگان و به كيفر رساننده ظالمان"است، وبزودى آنان را بسختى عذاب مىكند، "فريادرس فرياد خواهان" كسى كهخدا را مىخواند كه به فريادش رسد،خدا به فريادش مىرسد يعنى در همان حالكه استغاثه مىكند، اجابتش مىفرمايد.
"مرجع نيازهاى خواهندگان" آنانكه از خدا حاجت مىخواهند -هر چندحاجات آنان زياد باشد- خدا مرجع نيازهاى آنان است و حاجات آنان را برآوردهمىسازد، پس آرزوهاى بزرگ را فقط خدا برآورده مىسازد "تكيهگاه مؤمنان"مؤمنان به او اعتماد و تكيه مىكنند. اين در مورد طغيانگران و قدرتهاى اجتماعى،و امّا در مورد نيروهاى طبيعى، دعا اين مورد مىگويد:
"ستايش خداى را كه آسمان و ساكنان آن از خشيت او بر خود مىلرزند"انسان از آسمان و رعد و برقهايش مىترسد و اميد به رحمتهاى آسمانى نيز دارد، امّاحقيقت جز اين است.
كه آسمان خطرى ندارد كه تا باعث ترس شود، زيرا آسمان و ساكنانش خوداز خشيت خدامى لرزند، پس در اين صورت چرا از طبيعت بترسيم؟
"ستايش خداى را كه آسمان و ساكنانش، زمين و آباد كنندگانش از خشيت اوبر خود مىلرزند" زمين و اهل آن از بيم و خشيت خدا مىلزرند "و دريا و آنچه دراعماقش شناور است مىجنبند ومىجوشند" اين جانداران بزرگ دريايى كه وزنبعضى از آنها به صد تُن و طول بعضى از آنها به سى متر مىرسد، همه از ترسوخشيت خدا برخود مىلرزند.
بنابراين انسان مؤمن نبايد از پديدههاى طبيعى و آسمان و زمين و درياهابهراسد، زيرا همه اينها آفريده خدا و مسخّر فرمان او هستند.
اكنون با دريافت اينكه پادشاهان، زورگويان، ستمگران و گردنكشان درمقايسه با خداوند هيچ قدرتى نيستند و بزودى يكسره نابود خواهند شد و اينكهآسمان و زمين و درياها و پديدههاى طبيعت دشمن انسان نيستند تا از آنها بترسدوبهراسد، بلكه جملگى در برابر ملكوت خدا برخود مىلرزند، پس بايد خدا راستايش كنيم كه ما را به اين حقيقت ايمانى هدايت كرد.. پيش از اين، از آفريدگانمىهراسيديم و آنها را به جاى خدا مىپرستيديم، امّا خدا ما را به راه راست هدايتفرمود.
"ستايش خداى را كه ما را به اين هدايت كرد و راه نمىيافتيم اگر خداهدايتمان نمىكرد" خداى تعالى كسىاست كه خود را از راهخود به ما مىشناساند،و اگر انسان را هدايت نمىكرد بشر در گمراهى خود سرگردان مىماند و انسانآفريدهاى ناتوان و درمانده است كه در هر چيزى به خدا نياز دارد و خدا بىنياز وقيّوم است، اوست كه اشياء ر امىآفريند و خود آفريده چيزى نيست و انسان راروزى مىدهد و خود به روزى نياز ندارد و بشر را مىخوراند، به خوراك نيازمندنيست، مرگ و زندگى و از نوزنده شدن در آخرت به دست اوست، بلكه بر هرچيزى قادر است و هيچ چيز او را عاجز نمىكند.
منبع : دعا معراج مومنین و راه زندگی
نویسنده : آیت الله محمّدتقى المدرسى