شناخت پيامبر

شناخت پيامبر
تأمّلاتى در دعاى افتتاح
دعا معراج مومنین و راه زندگی - 56
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَأَمِينِكَ وَصَفِيِّكَ وَحَبِيبِكَ‏وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَحافِظِ سِرِّكَ، وَمُبَلِّغِ رِسالاتِكَ أَفْضَلَ‏وَأَحْسَنَ وَأَجْمَلَ وَأَكْمَلَ وَأَزْكَى وَأَنْمَى وَأَطْيَبَ وَأَطْهَرَ وَأَسْنَى وَأَكْثَرَما صَلَّيْتَ وَبارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ وَتَحَنَّنْتَ وَسَلَّمْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ‏عِبادِكَ وَأَنْبِيائِكَ وَرُسُلِكَ وَصفْوَتِكَ وَأَهْلِ الكَرامَةِ عَلَيْكَ مِنْ خَلْقِكَ.
".. خدايا بر محمّد، بنده و فرستاده‏ات، امين و برگزيده‏ات، دوستت‏وبرگزيده‏ات از ميان خلق، نگه‏دار رازت و تبليغگر رسالتهايت، بهترين و نيكترين‏وزيباترين و كاملترين و پاكترين و بالنده‏ترين و پاكيزه‏ترين و طاهرترين و روشنترين‏وبيشترين‏آنچه درود فرستادى و مبارك داشتى و بخشودى و شفقت نمودى وسلام‏كردى به هر بنده‏اى و بر فرستادگان و پيامبران و برگزيدگان و اهل كرامتت، درودفرست..."
بخشهاى پيشين دعاى افتتاح غالباً بر محورهاى دعا يعنى ذكر و ياد خداوخوارى براى او در مقام عبوديّت تمركز داشت، امّا بخشهاى بعدى انسان را به‏استوار كردن عقايد اسلامى فرا مى‏خواند، از بارزترين اين عقايد بعد از ذكروشناخت خدا، شناخت پيامبر و ائمّه است و بالطبع در اين مورد شناخت سطحى‏كه اسلام نام دارد كافى نيست، بلكه بايد اين شناخت به شناختى عميق در قلب‏انسان تبديل شود و در كارها و رفتارهاى او تأثير گذارد، و مسلماً در آنچه به اولياى‏خدا مربوط مى‏شود، بايد شناخت به دوستى و به نوعى انسجام درونى كه باعث‏مى‏شود انسان براحتى و رغبت از آنان پيروى، تبديل يابد؛ دعا مى‏گويد:
اين بخش از دعا شامل شمارى از محورهاى دعاست كه بارزترين آنها درودفرستادن بر پيامبر و سپس به شكلى نهانى و ضمنى بر صدّيقين و انبياء و صالحان وآنان كه پيش از پيامبر بوده‏اند مى‏باشد، و از اينرو صفات پيامبرصلى الله عليه وآله در آن مشخّص‏شده است. اكنون بايد در هر بخش دعا بينديشيم، در آغاز مى‏يرسيم: منظور ازدرود فرستادن بر پيامبر چيست؟ و چرا ما در اين كار جدّيّت و تأكيد مى‏ورزيم و آن‏را بر دعاهاى خود مقدّم مى‏داريم؟
حكمت اين كار از طريق سه نكته‏اى كه خواهيم گفت معلوم مى‏شود:
اوّل - مشخص كردن رابطه ما با پيامبر مى‏باشد، كه رابطه دوستى و بخشش‏است، زيرا پيامبر در راه تبليغ رسالت اسلامى تلاشى بس بزرگ از خود نشان دادومسئوليّتهاى بزرگى را در اين راه بر دوش كشيد و خدا ما را با او هدايت كرد، پس‏عطاى ما به پيامبر چيست؟
ما چيزى نداريم كه به پيامبر دهيم و او هم از ما اجرى نمى‏طلبد، نهايت‏اعتراف به تشكّر از پيامبر و درود فرستادن بر او و در اينكه از خدا بخواهيم به اوبهترين پاداش را دهد، پنهان است.
سپاسگزارى ما در برابر خدمتها و تلاشهاى پيامبر در جهت نجات بخشيدن‏ما و همه بشريّت از تاريكى نادانى و شرك، به اين است كه از خدا بخواهيم به اواجرى نيك دهد.
دوم - مشخّص كردن رابطه خدا با پيامبر است كه آن نيز رابطه عطا و بخشش‏است، پيامبر پسر خدا نيست و از خدا نيز بى نياز نمى‏باشد كاملاً بر عكس، بنده‏خداست و به او محتاج است، اين رابطه پيامبر با خداست؛ از اينروست كه ما ازخدا مى‏خواهيم به پيامبر بخشش و عطا فرمايد و اين فقط به سبب نياز پيامبر به‏رحمت و فضل و عطاى خداى سبحان است.
سوم - همچنان كه گفتيم وقتى انسان با زبان كسى ديگر دعا كند دعايش‏بزودى مستجاب مى‏گردد، دعاى ما در حقّ هم مستجاب است و بدليل آنكه‏گناه‏كاريم، در پيشگاه خدا رو سفيد نيستيم و گناهان ما فاصله‏اى ميان ما و خداانداخته، از اينرو براى پيامبر دعا مى‏كنيم و بر او درود مى‏فرستيم و او براى ما دعامى‏كند و دعاى پيامبر شفاعت اوست:
)...وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ‏لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً(. )سوره نساء، آيه 64)
"و اگر آنان وقتى به خود ستم كردند بنزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏طلبيدند وپيامبر براى آنان آمرزش مى‏طلبيد هر آينه خدا را توبه‏پذير و بخشاينده مى‏يافتند."
اگر پيامبرى براى ما دعا كند و شفاعت نمايد، دعايش مستجاب است، اين‏بدين معنى نيست كه استجابت دعاى پيامبر يا طلب آمرزش او براى قوم خود، برخدا حتم و فرض است، بلكه به اين معنى است كه پيامبر در پيشگاه خدا وجيه‏ورو سفيد است و ما اين وجه پيامبر را پيشاپيش حاجات خود مى‏گذاريم و به خدامتوسّل مى‏شويم، آنگاه خدا دعاى ما را مستجاب مى‏كند.
محور ديگر در اين بخش از دعا، بيان صفتهاى پيامبر است كه بارزترين آنهاعبارتند از:
"او بنده خداست" ما معمولاً مى‏گوييم: "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ،اين معنى اينكه ما صفت عبوديّت را بر صفت رسالت مقدّم داشته‏ايم، دليل آن‏است كه ما مى‏خواهيم غبار شرك را از خود دور كنيم، زيرا انسان هنگامى كه كسى‏را پيش خود بزرگ مى‏شمارد، تبديل به شكارى مى‏شود براى وسوسه‏هاى شيطان‏كه او را به دام شرك فرا مى‏خواند، از اينرو ما تأكيد مى‏ورزيم بر اينكه پيامبر با همه‏عظمت و بلند مرتبگى، بنده خداست و اين امرى بس ضرورى است، زيرا بسيارى‏از مردم وقتى كسى را دوست دارند دوستى باعث مى‏شود كه محبوب را تا حدّخدايى بالا ببرند و اين بسيار خطرناك است، زيرا بالا بردن انبيا و اوليا و صالحان تاحدّ خدايى پرده‏اى ميان انسان و پيروى راه آنان قرار مى‏دهد.
"رسول و امين تو" پيامبر رسالت خدا را به سوى ما آورده است و امانتدار اودر رسالت بوده و در آن تغيير و تبديل راه نداده است. ايمان ما به امانتدارى پيامبرباعث مى‏شود، معتقد شويم به اين كه هر مخالفتى، بزرگ يا كوچك، با پيامبر به‏معنى مخالفت با خداى سبحان است:
)... وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا...(. )سوره حشر، آيه 7)
"و هر آنچه رسول، شما را آورد برگيريد و هر آنچه شما را از آن باز داشت‏واگذاريد."
"برگزيده‏ات" خداوند پيامبر را از ميان مردم برگزيد، يعنى اگر در دوران‏پيامبر كسى بود كه در حمل رسالت الهى شايستگى بيشترى داشت خدا رسالت رابر دوش او مى‏نهاد، بنابراين برگزيدن پيامبر فقط از آن رو بود كه او شخصيّتى كامل‏داشت و اين كار بيهوده و بى حكمت نبود.
"دوست او" پيامبر حبيب و دوست خداست، خدا او را و او خدا را دوست‏مى‏دارد وما پيامبر را دوست مى‏داريم و در محفل دوستى همه شركت دارند و تاسطح هماهنگى و انسجام بالا مى‏روند.
"و برگزيده‏ات از خَلقت" يعنى كسى كه او را از ميان آفريدگان خودبرگزيدى.
"نگه‏دار رازت" خدا رازى دارد كه در پيش پيامبر به وديعت نهاده است‏واين راز در ميان اوليا مى‏گردد و از طريق آنان انتقال مى‏يابد، بنابراين اين چيزهايى‏هست كه ما نمى‏دانيم ولى مورد فهم رهبرى معصوم است، عقلهاى ما هر چند بالارود به سطح عقل رهبرى نمى‏رسد.
"تبليغگر رسالتهايت" تبليغ و رسانيدن رسالت، كارى ساده نيست، زيرابدين معناست كه انسان از همه چيز مجرّد گردد:
)يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ‏يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...(. )سوره مائده، آيه 67)
"اى پيامبر آنچه را كه از خداوندت بر تو فرود آمده تبليغ كن و اگر نكنى رسالت اورا تبليغ نكرده‏اى و خدا تو را از مردم در امان مى‏دارد."
و امّا محور سوم كه سرشت درود فرستادن بر پيامبر است. دعا درودفرستادن بر پيامبر را با اين صفات مى‏آورد:
"برترين، نيكترين، زيباترين، پاكترين، بالنده‏ترين، پاكيزه‏ترين، طاهرترين وروشنترين..."
منظور از اين كلمات چيست؟
درود يعنى رحمت خدا بر بندگانش، اين امر به يك شكل و يك درجه‏نيست و در يك ظرف و يك زمينه نيز نمى‏آيد. رحمت خدا درجات، زمانهاوشكلهاى گوناگون دارد و ما براى پيامبر برترين، نيكترين، زيباترين، كاملترين،پاكترين و.. آنها را مى‏طلبيم واين تعبيرها دلالت مى‏كند بر نوع رحمتى كه براى‏پيامبر مى‏طلبيم.
هم‏چنين درود فرستادن بر پيامبرصلى الله عليه وآله به معنى ممنوعيّت درود فرستادن بربندگان صالح خدا نيست. رحمت خدا واسع است و شامل پيامبر و جز پيامبرمى‏شود، از اينرو دعا مى‏گويد:
"بيشتر آنچه‏درود فرستادى، مبارك داشتى، بخشودى، شفقت نمودى،سلام‏كردى بر هر بنده‏اى، بر انبياء، برگزيدگان و اهل كرامتت"، اين درود از جانبى نهانى‏است و بشكلى غير ويژه براى پيامبران و صالحان و برگزيدگان وگرامى‏داشتگان‏اوست.
در اينجا لازم است اشاره كنيم به اينكه ما -عليرغم درود فرستادن بر پيامبر-در برابر او مقصّر هستيم، زيرا هدف آن است كه ما سيره، آداب و اخلاق نيك او رابشناسيم و سپس، عملاً در زندگى روزمرّه خود به او اقتدا كنيم، امّا مى‏بينيم كه‏اكثريت قريب به اتّفاق مسلمانان سيرت پيامبر را نمى‏شناسند و در طول زندگى‏خود حتّى يك كتاب هم درباره پيامبر نمى‏خوانند، اينها چگونه مى‏خواهند با پيامبرروبرو شوند؟ از ساده‏ترين حقوق پيامبر بر ما آن است كه سيره او را بخوانيم و درزندگى او عميق شويم سپس همه اينها را بر روش خود كاملاً تطبيق دهيم.

منبع : دعا معراج مومنین و راه زندگی
نویسنده : آیت الله  محمّدتقى المدرسى‏

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن