پايه ‏هاى حكومت اسلامى‏

پايه‏هاى حكومت اسلامى‏
تأمّلاتى در دعاى افتتاح
دعا معراج مومنین و راه زندگی - 63
اللَّهُمَّ المُمْ بِهِ شَعَثَنا، وَاشْعَبْ بِهِ صَدْعِنا، وَارْتُقْ بِهِ فَتْقَنا، وَكَثِّرْ بِهِ‏قِلَّتَنا، وَأَعْزِزْ بِهِ ذِلَّتَنا، وَأَغْنِ بِهِ عائِلَنا، وَاقْضِ بِهِ عَنْ مُغْرَمِنا،وَاجْبُرْ بِهِ فَقْرَنا، وَسُدَّ بِهِ خَلَّتَنا، وَيَسِّرْ بِهِ عُسْرَنا، وَبَيِّضْ بِهِ‏وُجُوهَنا، وَفُكَّ بِهِ أَسْرَنا، وَأَنْجِحِ بِهِ طَلِبَتِنا، وَأَنْجِزْ بِهِ مَواعِيدَنا،وَاسْتَجِبْ بِهِ دَعْوَتَنا، وَأَعْطِنا بِهِ سُؤْلَنا، وَبَلِّغْنا بِهِ مِنَ الدُّنْياوَالآخِرَةِ آمالَنا، وَأَعْطِنا بِهِ فَوْقَ رَغْبَتِنَا، يا خَيْرَ المَسْؤُولِينَ، وَأَوْسَعَ‏المُعْطِينَ، اشْفِ بِهِ صُدُورَنا، وَأذْهِبْ بِهِ غَيْظَ قُلُوبِنا، وَاهْدِنا بِهِ لَمَااخْتُلِفَ فِيهِ مِنَ الحَقِّ بِإِذْنِكَ، إِنَّكَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ إِلَى صِراطٍمُسْتَقِيمٍ، وَانْصُرْنا بِهِ عَلَى عَدُوِّكَ وَعَدُوِّنا إِلهَ الحَقِّ آمِّينَ.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ وَلِيِّنا،وَكَثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا، وَشِدَّةَ الفِتَنِ بِنا، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَيْنافَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَأَعِنَّا عَلَى ذلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ، وَبِضُرٍتَكْشِفُهُ، وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَرَحْمَةٍ مِنْكَ‏تُجَلِّلُناها، وَعافِيَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُناها، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
"خدايا با آن امام، پريشانى، پراكندگى ورخنه ما را بر طرف كن و شكاف مارا بپيوند و كمى ما را به افزونى و خوارى ما را به عزّت بدل كن و عائل ما را غنى كن‏و دين ما را ادا كن و فقر ما را جبران كن و خلل ما را مسدود كن و سختى ما را آسان‏كن و روى ما را سفيد كن و اسيران ما را آزاد كن و حاجتهاى ما را روا كن و وعده‏هاى‏ما را برآورده كن و دعاى ما را استجابت كن و خواسته ما را عطا كن و ما را به‏آرزوهاى دنيا و آخرت برسان و برتر از آنچه ميل آن داريم به ما عطا فرما، اى بهترين‏كسانى كه مورد درخواست قرار مى ‏گيرند. و گسترده عطاترينِ كسان، دلهاى ما را با اواستفاده و خشم قلبهاى ما را ببر و هدايتمان كن به اذن خود به حقّى كه مورداختلاف است كه تويى آنكه هر كه را خواهى به راه راست هدايت مى‏كنى؛ و ما را بااو بر دشمن تو و دشمن ما يارى ده اى معبود راستين آمين.
خدايا ما شكايت نبودن پيامبرمان‏صلى الله عليه وآله و غيبت وليّمان و فراوانى دشمنان‏وكم شمار بودن خود و سختى فتنه‏ها و غلبه روزگار بر ما را به پيشگاه تو مى‏آوريم‏پس بر محمّد و آل او درود فرست و ما را با پيروزيى عاجل و بر طرف كردن زيان‏وياريى كه بدان عزّت مى‏بخشى و چيرگى و دليل حق كه آشكار مى‏گردانى‏ورحمتى كه با آن ما را تجليل مى‏كنى و عافيتى كه در ما مى‏پوشانى، يارى ده‏بِرَحمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ."
دولت اسلامى راستين، دولتى است كه برپايه‏هاى الهى استوار باشد،بارزترين اين پايه‏ها، گشتن دولت به گرد محور رهبرى ربّانى است، از اينروست كه‏نتايجى را كه در پايان دعاى افتتاح ذكر شد حاصل جامعه انسانى مى‏كند، اين‏نتايج، هم‏چنين توقّعاتى هستند كه هر مؤمنى بايد براى تحقّق آنها با همه امكاناتى‏كه در دست دارد، بكوشد.
دعاهاى به جامانده از معصومين، در ضمير انسان كه دعا مى‏كند در شكل‏برنامه‏هاى عملى كه براى تحقّق عينى آنها دست بكار مى‏شود، منعكس مى‏شوند.پس هنگامى كه در ماه رمضان دست خود را بازارى و تضرّع به سوى خدا درازمى‏كنيم و مى‏گوييم: "خدايا شادى نثار مردگان كن، هر فقيرى را بى نياز كن، هرگرسنه‏اى را سير كن، هر برهنه‏اى را بپوشان، هر امر فاسد از امور مسلمانان رااصلاح كن، حال بد ما را به حال نيك خود تغيير ده..." وقتى اين دعاها رامى‏خوانيم به اين معنى نيست كه فقط زبان خود را براى خواندن اين عبارات به‏حركت درآوريم يا محقّق شدن اين امور را تمنّا كنيم بلكه به اين معنى است كه اين رابرنامه زندگى خود قرار دهيم و بكوشيم تا شادى نثار گور مردگان كنيم و اين باطاعت بيشتر كه ثواب آن را نثار آنها مى‏كنيم ميسّر است و با هماهنگى و هميارى‏بيشتر، در آنجا كه شهيد يا متوفّى آنچنانكه اگر پيشوا و امامى باشد چشم به راه‏انسجام و هماهنگى است.
هنگامى كه مى‏گوييم: "خدايا هر گرسنه‏اى را سير كن" براى بر طرف كردن‏گرسنگى مردمان گرسنه مى‏كوشيم و هم‏چنين وقتى مى‏گوييم: "خدايا هر امرفاسدى را از امور مسلمانان اصلاح كن" بايد در جهت اصلاح روابط مردم به شكلى‏منظّم بكوشيم. بنابراين دعاها همچنانكه از بنده مسكين و مخلوق كه ضعيف است‏به سوى خالق نيرومند روان مى‏گردد تا آن را مستجاب كند و بشكل غيبى محقّق‏بدارد، هم‏چنين برنامه‏اى عملى است كه انسان بايد طبق آن عمل كند و در جهت‏تحقّق آن بكوشد.
از جهت ديگر بعضى از جوامع بشرى گرفتار عقب ماندگى و ستم‏واستضعاف هستند تا جايى كه حتى صرف آرزو و اميد و امنيّت و بردبارى را براى‏رسيدن به سطح پيشرفته‏اى از زندگى از دست داده‏اند.
مثلاً جوامع مستضعف در كشورهاى دور افتاده آسيا يا بعضى از مناطق افريقايا امريكاى لاتين، در فكر اين نيستند كه روزى صاحب بمب هسته‏اى شوند يااستقلالى كامل در رويارويى با شرق و غرب بدست آورند.
پس براى بازگردانيدن انسان به انسانيّت خود و به ياد او آوردن اينكه:اى انسان تو مى‏توانى زندگى رفيعى بنا كنى و اين زندگى كه دارى زندگى عقب‏مانده‏اى است، بايد آن را رها كنى و دگرگون سازى، بايد با همه زمينه‏هايى كه‏باعث آن شده كه تو اين چنين زندگى داشته باشى بستيزى، چه به عنوان فرد درمقابل طبيعت وچه به عنوان جامعه‏اى در برابر ساير جوامع، تا به زندگى آزاددست يابى؛ براى تذكّر اين حقيقت به انسان به دعاهايى نيازمنديم كه به مامى‏گويند:
هرگاه زندگى شما سخت شد و اوضاع زندگانى شما درهم پيچيد ووضعيّت‏شما به حالتى استثنايى رسيد و دنيا به شما پشت كرد، به اين معنى نيست كه فعلاًاستحقاق پيشرفت و كرامت را نداريد و بايد به اين حال راضى شويد؛ بلكه برعكس، بر شماست كه پيوسته از خدا بخواهيد كه زندگى بهترى به شما ببخشدواين درخواست و دعا شما را مؤمن مى‏كند به اينكه وضعيتى بهتر از اين كه داريدامكان‏پذير است و مى‏كوشيد تا به آن برسيد و اين چنين آتش آرزو در شما خاموش‏نمى‏شود و روح پيشرفت در درونتان نمى‏ميرد. بخش اخير دعاى افتتاح در همين‏چارچوب است:
"خدايا با او پريشانى ما را بر طرف كن" تا امّت امّتى يگانه شود،"وپراكندگى و رخنه ما را بر طرف فرما" ديوارها و دژهاى كشورهاى ما ويران شده‏است، در آن رخنه‏هايى پديد آمده است كه دشمن از آن به درون مى‏خزد و اين‏رخنه‏ها جز با تضرّع و درخواست از خدا، سد نمى‏گردد. با يك نگاه به جهان اسلام‏به عمق پراكندگى و چند دستگى كه در كشورهاى اسلامى وجود دارد پى مى‏بريم،واينكه چگونه اين كشورها به بهانه‏هاى مختلف قومى و ملّى باهم اختلاف دارندواز هم پراكنده هستند.
"و شكاف ما را بپيوند" شكاف كمتر از رخنه است، امّا به سهم خود چيزى‏است كه ديده مى‏شود، مى‏توان وجود نظامهاى اجرايى در كشورهاى اسلامى رانوعى از شكاف دانست كه بايد امّت براى پيوند آن و پوشانيدنش به جنبش درآيد.
"و كمى ما را به افزونى بدل كن" ما گاهى مردمى پر شمار، امّا پراكنده‏ايم‏ونيازمند يكپارچگى و وحدت هستيم.
و گاهى ممكن است كم شمار باشيم و نيازمند افزايش كَمى؛ اگر مردم‏دلهايشان يك جا باشد و نفسهايشان با هم الفت داشته باشد اين كم شمارى بخودى‏خود امرى منفى نيست، امّا اين مردم كم شمار الفت دار بايد برشمار افرادش‏افزوده و چندين برابر شوند تا شامل همه گروههاى امّت مسلمان گردند، از اينرودعا مى‏كنيم كه: "و كمى ما را به افزونى بدل كن". و "خوارى ما را به عزّت بدل‏كن" مشكل انسان ذليل و خوار اين است كه رفته رفته احساس مى‏كند خوار آفريده‏شده، پس در مقابل ستم و تجاوز و خوار شدن نمى‏ايستد، استكبار جهانى، امروزدر سرزمينهاى گوناگون براى خوار كردن و به بندگى كشيدن مسلمانان مى‏كوشد.
همانگونه كه اسرائيل در جنوب لبنان به هتك حرمت مسلمانان مى‏پردازد،و نظام عراق وحشتناكترين وسايل را براى نابود كردن معنويات ملّت مسلمان عراق‏بكار مى‏گيرد. آيا همه اين اقدامات دشمنانه در حقّ مسلمانان، روشهايى دوزخى‏براى خوار كردن آنان نيست؟ و اگر ما در برابر آن مقاومت نكنيم و اگر به امّتى‏جهادگر براى كسب عزّت و كرامت تبديل نشويم، خوارى و ذلّت در وجود ما ريشه‏خواهد دوانيد: "و ذلّت ما را به عزّت بدل كن."
"و عائل ما را غنى كن" كشورهاى اسلامى عقب مانده‏ترين كشورهاى دنيا به‏شمار مى‏آيند؟ نوشته‏اند كه بنگلادش عقب مانده‏ترين كشور جهان است.
جز ميليونها مسلمان چه كسانى در اين كشور زندگى مى‏كنند؟ همينطوراست در مورد بسيارى از كشورهاى اسلامى و مخصوصاً كشورهاى مسلمان درآفريقا كه ملّتهاى آنها در زندگى مسكينانه و عقب مانده به سر مى‏برند، ما بايد بدانيم‏كه خدا ما را نيافريده تا بدينگونه در فقر و عقب ماندگى بسر بريم، روشها و وسايلى‏هست كه بايد در جستجوى آنها باشيم و آنها را پى گيريم تا زندگى مسكينانه و عقب‏مانده را به پايان بريم: "و عائل ما را غنى كن، قرض ما را ادا كن و فقر ما را جبران‏كن" در اينجا تفاوتى هست بين فقر، و مسكنتى كه از آن در اين دعا به كلمه "عائل"تعبير مى‏كنيم، مسكنت يعنى اينكه انسان حتى قوت روزانه‏اش را نداشته باشد.
در حاليكه فقر يعنى اينكه زندگى انسان در سطح زندگى ديگران نباشد،گاهى فقير كسى است كه خانه و اثاثيه‏اى خوب دارد، امّا در جامعه‏اى زندگى‏مى‏كند كه همه اتومبيل شخصى دارند و او ندارد. كشورهاى ما عموماً فقير به شمارمى‏آيند و وقتى مى‏خواهند ما را گمراه كنند كشورهاى ما را كشورهاى در حال رشدمى‏نامند در حاليكه براستى كشورهاى ما آنچنانكه بايد در حال رشد نيستند، معدّل‏رشد در كشورهاى ما پايينتر از حدّى است كه بايد باشد. رشد جمعيّت بيشتر ازرشد اقتصاد است، بنابراين كشورهاى ما در حال رشد نيستند و دليل آن وجودشكاف گسترده بين شمال و جنوب است و ما بايد اعتراف كنيم كه فقير هستيم تاآنكه براى به پايان آوردن فقر بكوشيم: "و فقر ما را جبران كن و خلل ما را مسدودكن" يعنى مواضع فقر را، "و سختى ما را آسان كن" انسان بايد بيارى خدا براى‏آسان كردن مشكلات زندگى بكوشد و اين دعا انسان را به سمت كنار انداختن‏تسليم در برابر وضعيت دشوار و زندگى سخت خود مى‏راند، بلكه انسان بايد براى‏دگرگون ساختن آن به زندگى بهتر بكوشد: "و روى ما را سفيد كن."
"اسيران ما را آزاد كن و حاجتهاى ما را روا كن" توقّعات ما را از طريق امام‏غايب كه او را براى نجات ما بر مى‏انگيزى تحقّق بخش، "وعده‏هاى ما را برآورده‏كن" خدا ما را وعده داده است كه بر دشمنان پيروزيمان دهد. و ما به "رهبرى نيازداريم كه به دور آن جمع شويم تا خدا به سبب آن ما را رهايى بخشد و به وعده خودبا پيروز كردن‏مان وفا كند، "و دعاى ما را استجابت كن و خواسته ما را عطا كن و مارا به آرزوهاى دنيا وا خرت برسان" همه آرزوهاى ما بزودى برا ورده خواهد شدودرست نيست كه انسان از آن نااميد شود، تحقّق آرزوها احتياج به وسيله‏وواسطه‏اى دارد و آن حجّت غايب و نايبان اوست.
"و برتر از آنچه ميل آن داريم به ما عطا فرما" از خدا مى‏طلبيم كه كوتاهى دراجابت خواسته‏هاى ما نكند زيرا عقل انسان محدود است و خواسته‏هايش نيزمحدود است، خدايى را مى‏خوانيم كه عمق نيازهاى ما را مى‏داند تا بيش از آنچه‏مى‏خواهيم و بالاتر از رغبت ما به ما بدهد: "و برتر از آنچه ميل آن داريم به ما عطافرما اى بهترين كسانى كه مورد درخواست قرار مى‏گيرند" چه كسى بهتر از خداست‏تا انسان از او حاجت بخواهد؟ انسان مى‏تواند در هر وقتى از او هر چيزى رابخواهد و اينگونه نيست كه پرده دارانى او را از بندگانش بپوشانند و در او براى‏داخل شوندگان باز است و تقرّب به او و درخواست از او به شفيع و راهنما وتشريفات نياز ندارد واو برتر از همه اينهاست، به خواهنده چندين برابر آنچه‏بخواهد مى‏دهد، پس او "بهترين كسانى است كه مورد درخواست قرار مى‏گيرندوگسترده عطاترين كسان است."
"خدايا دلهاى ما را با او شفا بخش" اين قُلّه خواسته‏هاست، زيرا ممكن‏است دولتى اسلامى و جامعه‏اى مسلمان وجود داشته، دولتى با قوانين اسلامى‏وجامعه‏اى كه در روابط ظاهرى خود تابع ارزشهاى اسلامى است و حالتى ازحركت، ثروت، پيشرفت، رفاه و عزّت نيز در آن هست، امّا دل همچنان بيمارباشد و انسان از همه اين نعمتها بى بهره ماند، زيرا دل از سلامت و صفا و اطمينان‏بى بهره است؛ كاملاً مانند انسان حسودى كه اگر چه صاحب همه نعمتهاى دنياشود، امّا هرگز آسوده خاطر نيست، زيرا به ديگران به خاطر نعمتهاى كه دارندحسادت مى‏ورزد.
بنابراين ما به چيزى بزرگتر از همه نعمتها محتاج هستيم و آن شفاى دلهاست.
"و خشم دلهاى ما را ببر" شفاى دلها فقط اين نيست كه خدا ما را شكيباوخرسند و خوشنود كنند و فقط اين نيست كه دل ما از حسد و كينه پاك باشد،بلكه اين است كه دل ازهر خشمى تهى باشد از خدا مى‏طلبى كه اين غيظ را از دلت‏ببرد و اين با ساقط كردن دشمنان انسانيّت و شكست حكومتهاى اهريمنى‏وقدرتهاى استكبارى جهان است.
"و هدايتمان كن به اذن خود به حقّى كه مورد اختلاف است" از فوايدحكومت اسلامى و رهبرى مكتبى آن است كه اختلافات را بر اساس هدايت به حق‏و صواب از ميان بر مى‏دارد:
"و هدايتمان كن به اذن خود به حقّى كه مورد اختلاف است تويى آنكه هر كه‏را خواهى به صراط مستقيم هدايت مى‏كند و ما را با او بر دشمن تو و دشمن خوديارى ده، اى معبود راستين آمين" و بالآخره اگر دولت وحكومتى اسلامى وجودداشته باشد مجموعه‏اى از دشمنان باقى خواهند بود كه اميد پيروزى بر آنان راداريم واز خدا مى‏خواهيم كه در اين كار ياريمان دهد.
در پايان دعاى افتتاح از مستكبران، قدرتمندان و چيرگانى كه بر مستضعفان‏عقب مانده و متفرّق ستم مى‏كنند، به خدا شكايت مى‏بريم و مى‏گوييم: "خدايا ماشكايت فقدان پيامبرمان و غيبت وليّمان وفراوانى دشمنانمان و كم شمار بودن‏خود و سختى فتنه‏ها را به پيشگاه تو مى‏آوريم" از فتنه‏هاى بسيار كه از هر ناحيه برامّت هجوم مى‏آورند شكايت مى‏بريم، آيا اسرائيل و نظامهاى طاغوتى و در پشت‏سر آنها استكبار جهانى فتنه‏هاى اين امّت نيستند؟
"و از غلبه روزگار بر ما نزد تو شكايت مى‏كنيم، پس بر محمّد و آل او درودفرست و ما را با پيروزيى عاجل و بر طرف كردن زيان و ياريى كه بدان عزّت‏مى‏بخشى و چيرگى و دليلى حق كه آشكار مى‏گردانى و رحمتى كه با آن ما را تجليل‏مى‏كنى و عافيتى كه در ما مى‏پوشانى يارى ده، برحمتك يا ارحم الراحمين."

منبع : دعا معراج مومنین و راه زندگی
نویسنده : آیت الله  محمّدتقى المدرسى‏

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن