حذیفه بن یمان ، صاحب سرّ پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود و نام منافقین را می دانست .امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) در مورد وی می فرماید :
"علم المنافقین ، و سال عن المعضلات ، فان تسالوه تجدوه بها عالما "
" او منافقان را می شناسد . در مورد مشکلات از وی سوال نمایید زیرا اگر از وی بپرسید ، وی را عالم بر آنها خواهید یافت" ( سیر اعلام النبلاء ج 2 ص 363 )
حاکم نیشابوری در " المستدرک " ج 3 ص 381 نیز از قول امیرالمومنین ( علیه السلام ) در مورد حذیفه نقل می کند:"کان اعلم الناس بالمنافقین "" وی داناترین مردم به ( نامهای ) منافقین بود"
سیره ی حذیفه چنین بود که بر جنازه های منافقین نماز نمی خواند . لذا نماز نخواندن وی بر جنازه کسی ، به معنی این بود که آن شخص از منافقان بوده است.
عمر بن خطاب نیز در این مساله به حذیفه اقتدا می کرد ؛ یعنی بر جنازه ای که حذیفه بر آن نماز نمی خواند ، نماز نمی گزاردو آن میّت را منافق می دانست !
ابن اثیر در " اسد الغابه " ج 1 ص 391 چنین می گوید :
" وكان عمر إذا مات ميت يسأل عن حذيفة، فإن حضر الصلاة عليه صلى عليه عمر، وإن لم يحضر حذيفة الصلاة عليه لم يحضر عمر"
" هر وقت کسی فوت می کرد ، عمر بن خطاب از حذیفه درخواست می کرد . پس اگر حذیفه بر آن میّت نماز می خواند ، عمر بن خطاب هم بر وی نماز می خواند . و اگر حذیفه بر سر جنازه آن شخص حاضر نمی شد ؛ عمر بن خطاب نیز بر وی نماز نمی خواند و بر سر جنازه اش حاضر نمی شد"
مشابه این مطالب را عینی در " عمده القاری " ج 2 ص 12 و ابن عبدالبر در " الاستیعاب " ج 1 ص 335 نیز بیان کرده اند .
اکنون ببینیم آیا این دو تن ، یعنی جناب حذیفه و عمر بن خطاب بر جنازه ابوبکر نماز خواندند یا نه !
بنابر وصیت ابو بکر ( و شاید هم عثمان ! ) عمر بن خطاب به عنوان جانشین وی انتخاب شد .بعد از مرگ ابوبکر ، عاقلانه به نظر می رسید که عمر بن خطاب که جانشین وی بود ، بر جنازه اش نماز بگزارد و مراسم تشییع را انجام دهد .ولی نکته جالب در این است که عمر بن خطاب بر جنازه ی ابوبکر نماز نخواند !!!
ابن سعد در " الطبقات الکبری " ج 3 ص 206 ( ذکر وصیه ابی بکر - روایه شبابه بن سوار ) چنین می گوید :
" صلى عمرو على أبي بكر فكبر عليه أربعا "
" عمرو بن عاص بر ابی بکر نماز خواند و 4 تکبیر بر وی گفت"
عدم حضور عمر بن خطاب در نماز ابی بکر ، نشان دهنده ی آن است که وی در این مورد از حذیفه تبعیت کرده است . در این باره روایتی نیز موجود است :
ابن عساکر در " تاریخ دمشق " ج 12 ص 276 و ابن منظور در " مختصر تاریخ دمشق " ج 6 ص 253چنین می نویسند :
" عن حذيفة قال: مر بي عمر بن الخطاب وأنا جالس في المسجد فقال لي: يا حذيفة، إن فلاناً قد مات فاشهده. قال: ثم مضى حتى إذا كاد أن يخرج من المسجد التفت إلي فرآني وأنا جالس فعرف، فرجع إليّ فقال: يا حذيفة، أنشدك الله أمن القوم أنا؟ قال: قلت: اللهم لا، ولن أبرئ أحداً بعدك. قال: فرأيت عيني عمر جاءتا. "
حذیفه می گوید : عمر به نزد من آمد ، در حالی که من در مسجد بود .پس به من گفت : فلانی (!) مرده است . بر جنازه وی حاضر شو !حذیفه می گوید : مدتی گذشت تا اینکه عمر خواست از مسجد خارج شود که مرا دید در حالیکه هنوز نشسته بودم . پس فهمید ( که برای نماز خواندن بر میت نرفته ام ) .به سوی من آمد و گفت : ای حذیفه ! تو را به خدا قسم می دهم که آیا من از آن قوم ( منافقین ) هستم ؟ حذیفه می گوید : گفتم : به خدا نه ! و بعد از تو نیز هرگز کسی را مطلع نخواهم کرد .
چنان که ملاحظه می شود جهت حفظ آبروی ابی بکر ، نام وی حذف شده و با عنوان " فلانی " از وی یاد شده است !!!
حال خواننده ی محترم ، این نماز نخواندن جناب حذیفه بن یمان ( منافق شناس عصر نبوی )بر جنازه ابی بکر را خود تحلیل کند !
البته چنان که از انتهای روایت بالا معلوم است ، عمر بن خطاب نیز از ایمان خویش چندان مطمئن نبوده است ! چنان که در جریان مشابه دیگری ، برائت از نفاق را از قول ام المومنین ام سلمه ( علیها السلام ) ، طلب می کند !
( تاریخ ابن عساکر ج 44 ص 307)به راستی این همه نگرانی عمر بن خطاب برای چه بوده است ؟؟؟؟ آیا وی از خود مطمئن نبوده که مومن است یا منافق ؟؟!!!!!