تنبيه و خشونت ، وسيله تربيت نيست

تنبيه و خشونت ، وسيله تربيت نيست
تربيت کودک در جهان امروز - 12

بيچاره لورى !
در حـالـى كه افسارش كرده بودند و عوعو كنان و زوزه كشان ، از هواپيما پياده مى شد، به اطرافيان حمله مى كرد و آنها را گاز مى گرفت .
آيا راستى او سگ بود؟ مسافران و كسانى كه به استقبال آمده بودند، محو تماشاى او شده و از كارها و حركات او در شگفت مانده بودند! چيز جالبى بود! نظير اين منظره را هرگز نديده بودند و يا خيلى كم ديده بودند.
عده اى هم از شدت تاثر، قطره هاى بلورين اشك ، از چشمانشان سرازير بود.
بيچاره لورى ، دختر بچه نه ساله اى بود كه از مدت ها پيش فراموش كرده بود كه مثل همه كودكان مى تواند رشد كند، درس بخواند، بازى كند، تفريح كند و از زندگى لذت ببرد.
او مـثـل سـگـهـا زوزه مى كشيد و مردم را گاز مى گرفت ، زيرا شخصيت خود را گم كرده و در آسـتانه از دست دادن آخرين حس انسان بودن قرارگرفته بود! پزشكان به مادرش گفته بودند : او خـود را يك سگ فرض مى كند و دچاربيمارى تعدد شخصيت شده است و اگر درمان نشود،براى هميشه بايد روانه تيمارستان شود.
مادر بيچاره اش افسار او را به دست گرفته ، از لابلاى جمعيت عبور مى داد.
او شـنـيـده بـود كـه در فـلـوريدا، بيمارستان دكتر مونتابارى ، تنها بيمارستان مجهزى است كه مى تواندبيمارانى نظير لورى را بسترى و درمان كند.
هنگامى كه با زحمت بسيار، خود را به بيمارستان مزبور رساند، ماجراى اسف انگيز زندگى طفل بى گناه و معصوم خود را اين طور شرح داد : پدرلورى مردى بداخلاق ، عصبانى و كم گذشت بود.
بـا مختصر بهانه اى داد و فرياد راه مى انداخت ، گاهى صداى جيغ ‌هاى وحشيانه او تا خانه همسايه هفتم مى رسيد.
در همين موقع ، من و لورى كوچولو را كتك كارى مى كرد.
سـگ مـا هـم با مشاهده اين صحنه دلخراش از شدت ترس به زير ميز پناه مى برد و آهسته آهسته زوزه مى كشيد.
لورى كوچولو هم كم كم از سگ ياد گرفت كه هنگام بروز حادثه به زير ميز پناه برد.
من نمى توانستم اين وضع ناگوار را تحمل كنم .
تازه لورى دو سال داشت كه هيولاى شوم طلاق ـولى در مورد من و همسرم ، يگانه وسيله آسايش و نـجـات از يـك زنـدگـى تلخ ـمن و همسرم را ازهم جدا كرد و براى مدتى مختصر آرامشى در زندگى من و كودك معصومم پديدآمد.
من نمى توانستم تنها بمانم .
براى رهايى از تنهايى و بى كسى ، تصميم گرفتم براى زندگى خود شريكى انتخاب كنم .
از ايـن رو بـا مـردى پـيـمـان همسرى بستم ، ولى اين يكى هم دست كمى از همسر اولم نداشت و تندخوتر و عصبانى تر از اولى از كار درآمد.
او نيز مثل اولى با مختصر بهانه اى از كوره در مى رفت و من و لورى و سگش را كتك كارى مى كرد.
طولى نكشيد كه دومين فرزند من متولدشد.
لورى ، چشم ديدن نوزاد را نداشت ، از او سخت متنفر بود.
روزى پـس از بـازگـشت از دبستان ، مثل سگ به برادر ناتنى خود حمله ور شد و مى خواست او را گاز بگيرد.
مـن فـكـركردم حسادتش او را وادار كرده است كه ادا و اطوار سگان را تقليد كند، ولى جريانات و حوادث بعدى نشان داد كه او راستى خود را درقالب يك سگ مى بيند و به كلى از انسان ها گريزان است .
در مدرسه روى دفترش مكررا مى نوشت : سگها بهتر از آدم ها هستند.
يا اين كه من از آدم ها بيزار هستم .
دكـتـر مـونـتـابـارى ، بيمارانى را كه دستخوش تعدد شخصيت شده بودند، بسيار ديده بود، ولى هيچ يك به اندازه لورى او را دچار حيرت و شگفتى نكرده بود.
در بـيمارستان دكتر مونتابارى ،لورى همچنان حرف نمى زد،با بچه ها انس نمى گرفت ، زوزه مى كشيد، از انسان ها مى گريخت و شب ها تخت خواب خود را رها مى كرد و مثل سگ ها روى روزنامه نـزديـك در اتـاق مـى خـوابـيـد! كـوشـش دكـتر مونتابارى اين بود كه به لورى بفهماند كه همه انسان هابدسيرت و كج خلق و مردم آزار نيستند.
در ميان همين انسان ها، افرادى خيرانديش ، نوعدوست و مردم نواز پيدا مى شوند كه گاهى براى سعادت و آسايش ديگران ، از سعادت و آسايش خويش چشم پوشى مى كنند.
همين انسان ها هستند كه اكنون براى نجات لورى و بازگردانيدن او به جرگه انسان ها سخت در كـوشـش و تلاش هستند و على رغم انسان هاى خيره سر و بدسگال و فرومايه ،كارهايى مى كنند كه جز نفع نوع بشر و ارضاى تمايلات انسان دوستى خود، هيچ گونه نتيجه اى براى آن متصورنيست .
دكتر مونتابارى براى رسيدن به اين منظور شبانه روز كوشيد تا اين كه در روز جشن مادر، از لورى خواست تا به مادرش تلفن كند و به او تبريك گويد.
او مـدادى بـه دنـدان گرفت و شماره تلفن را گرفت و همين كه صداى مادرش را شنيد چند بار عوعو كرد، ولى چند روز بعد، هنگامى كه به طرف كودكى پريد و او را گاز گرفت و مشاهده كرد كه كودك او را گاز نگرفت ، به ا وگفت ، احمق ! اين نخستين كلمه اى بود كه بر زبان لورى جارى مى شد.
دكتر او را به دفتر طلبيد و گفت : لورى ! تو چه بخواهى ، چه نخواهى ، يك انسان هستى .
برخيز و به مادرت تلفن كن و با او صحبت كن لورى ناگهان از جا پريد و به گردن دكتر آويخت و گفت : ترا دوست دارم .
و بدين ترتيب توانست جاى خود را در ميان انسان ها باز كند و سگ ها را برانسان هاى واقعى ترجيح ندهد.
آيينه عبرت
بـا مختصر توجهى روشن مى شود كه در جامعه ما اطفالى كه چون لورى گرفتار تنبيه و خشونت غير عاقلانه پدران و مادران و احيانا متصديان آموزش و پرورش مى باشند، متاسفانه كم نيستند.
مـا پـيش از اين كه مساله تنبيه و خشونت را از نظر روان شناسان و علماى آموزش و پرورش مورد بـحـث قراردهيم ، براى نشان دادن مضرات غير قابل تحمل و جبران تنبيه و خشونت ، سرگذشت لـورى را بـراى پـدران و مـادران ومـربـيـانـى كه به سعادت و خوشبختى كسانى كه تحت تربيت دارنـدعـلاقـه مند هستند، آيينه عبرت قرار داديم تا بخوانند و عبرت گيرند و تحت تاثير خشم و غـضـب ، كوركورانه تنبيه و خشونت راحربه انتقام يا تنها راه تعليم و تربيت و راهنمايى افرادى كه تـحـت تـربـيت دارند به كار نبرند و توجه كنند كه تنبيه و خشونت ، پيش از آن كه وسيله تكامل و هـدايـت بـاشـد،عامل شكست و انحطاط و بدبختى آنان بوده ، و آنان را دچار واماندگى و حالاتى مى سازد كه لورى بيچاره مدتى با آن دست به گريبان بود.
دركـتـاب روان شـنـاسـى رشـد و پرورش كودك آمده است : تنبيه بدنى و تعيين جريمه و تكاليف شاق ،ريشه درد را خشك نمى كند، بلكه علائم درد راموقتا تسكين مى دهد، گاه نيز اين معامله با كودك ، عقده معلم را تسكين مى بخشد و در همه موارد علت ناسازگارى را وخيم تر مى سازد.
در دنياى امروز بهترين روش در آموزش و پرورش ، روش آزادى است .
روش هـايـى كـه هـدف آنـها تربيت طفل ازراه اعمال نفوذ است ، به كلى غلط و در دنياى متمدن ، نامقبول شناخته شده است .
در كـتاب روان شناسى كودك مى نويسد : در اواخر قرن 17جان لاك در 1693 روش هاى تاديبى را برخلاف روش هاى طبيعى كه در آموزش وپرورش متداول بود، پيشنهاد كرد.
لاك مى گفت : به تمايلات طبيعى كودك نبايد توجه داشت ، بلكه براى سعادت آينده او بايد عادات لازم را بـا فشار و سرسختى در او ايجاد نمود،چنين روشى هنوز در بسيارى از جامعه ها ـمن جمله ايـران ـمـتـداول اسـت و تـقـريـبا نيم قرن بعد، ژان ژاك روسو فرانسوى در كتاب اميل خودـكه در1762 انتشار يافت ـبرعكس لاك روش آزادى را در تعليم و تربيت كودك اظهار داشت و گفت : نبايد هيچ نوع نفوذى در مورد تربيت طفل اعمال شود، پس از روسو، پستاليزى ـاز اهالى سويس ـ وهربات و فربل ـاز اهالى آلمان ـروش هايى پيشنهاد كردند.
روسو در كتاب اميل مى نويسد : اگر تنبيه ـبه خصوص تنبيهات سخت ـرا به منزله محرك بخواهند به كار برند مضرات ديگر از قبيل ترس و در هم شكستن شخصيت كه بالمال منجر به حالات عصبى و ناراحتى هاى عاطفى خواهدشد، نيز در بر دارد [102] .
با اين كه مساله آموزش و پرورش به طور كامل مورد توجه اولياى بزرگ اسلام است ، با وجود اين از تنبيه و خشونت نهى فرموده ، به مربيان مهر ومحبت را سفارش كرده اند.
شـخـصـى نـزد امام هفتم ، موسى بن جعفر(ع )راجع به كودك خود شكايت كرد، حضرت فرمود : لا تضربه واهجره ولاتطل ، او را مزن ، ازاو قهر كن ،ولى طول مده و زود آشتى كن [103] .
پـيـامـبر عالى قدر اسلام فرمود : اكرموا اولادكم واحسنوا آدابكم يغفرلكم ، فرزندان خود را گرامى داريد و آداب خود را نيكو كنيد تا آمرزيده شويد [104] .
امـام صـادق (ع ) مـى فرمايد : ليرحم الرجل لشدة حبه لولده ، مرد بر اثر شدت محبت به فرزند خود، مورد رحمت واقع مى شود [105] .
.........................................................................
102- بحار الانوار, ج104 ,ص 95,سفين;127;رذچ&البحار,ج2 ,ص 684.
103- نهج البلاغه , ترجمه و شرح فيض الاسلام , نامه28 , ص 901.
104- سفين;127;رذچ&البحار, ج2 ,ص 528.
105- همان , ج2 ,ص 528.

منبع : تربيت کودک در جهان امروز
دکتر احمد بهشتي

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن