تنبيه ، آزاد يا ممنوع ؟

تنبيه ، آزاد يا ممنوع ؟
تربيت کودک در جهان امروز - 13

مشكل تربيت
آن روز هوا خيلى سرد بود.
دانش آموزان از شدت سرما مى لرزيدند و يكى پس از ديگرى وارد كلاس مى شدند.
بخارى نفتى مى سوخت و كلاس را گرم مى كرد.
در اين ميان دو تن دانش آموز با گريه وارد كلاس شدند و مستقيما به طرف بخارى رفتند.
ضربه شلاق ناظم ، دست هاى يخ ‌زده و منجمد آنان را بى جان كرده بود.
شدت درد به قدرى بود كه گاهى بدون اين كه حرارت بخارى را احساس كنند، دست هاى خود را بـه ديـواره بـخارى ـكه از شدت حرارت سرخ ‌شده بود ـگرفته ، ناله مى كردند! كلاس آرام و بى سر وصدا شده بود.
همه دانش آموزان از اين كه احساس مى كردند كه ممكن است خود آنها هم به همين سرنوشت دچار شوند، رنج مى بردند.
نمونه اين منظره در برخى از آموزشگاه ها به چشم مى خورد.
تـرديـدى نـيـسـت كـه ايـن گـونه تنبيه ها به طور موقت ، جلو نافرمانى و سربه هوايى كودكان را مى گيرد و آنها را رام و مطيع مى گرداند و همچنين خشم مربيان را فرومى نشاند.
امـا در ايـن جا اين نكته اساسى جلب توجه مى كند كه آيا تنبيه و خشونت ، بايد به كلى ترك شود با ايـن كـه بـه عـكـس ، اين وضع همچنان بايد ادامه پيداكند؟ از يك طرف عذر متصديان آموزش و پرورش اين است كه بدون توسل به تنبيه ، كنترل اطفال ممكن نيست و نتيجه ترك تنبيه ، پيدايش هرج ومرج در زندگى كودكان است ، روى همين اصل مى بينيم حتى جان لاك هم اعمال نفوذ را در تربيت روا مى شمارد.
بـعضى از دانشمندان ما هم تنبيه و خشونت را روا مى شمردند، چنان كه غزالى معتقدبودكه معلم بايد حتى الامكان با ترساندن طفل ، او را تاديب كندو چنانچه موثر نشد او را بزند.
صـاحـب قابوسنامه [106] معتقد است كه : معلم بايد با هيبت باشد و كودك را در صورت كاهلى ، بـزنـد تـا وى بـر خود كاملا مسلط شود ب چنانچه معلم طفل را بزند، پدر نبايد شفقت ورزد، جامى به فرزند خود مى گفت : .
دار ادب درس معلم نگاه ــــــ تا نشوى طبلك تعليم گاه .
سيلى او گرچه فضيلت ده است ــــــ گرتو به سيلى نرسانى به است [107] .
تـقـريبا كار به جايى رسيده بود كه همه يا اكثر دانشمندان اعتراف داشتند كه : جور استاد به زمهر پدر.
ايـن هـا هـمـه بـه جاى خود درست است ، ولى نبايد فراموش كرد كه شلاق ها و سيلى هاى پدران و مـادران و مـربيان ، گاهى هم آثارى وخيم در روحيه طفل به جاى مى گذارد و عوض اين كه آنان به سوى كمال رهبرى شوند، به انحطاط و بدبختى مى گرايند و سقوط مى كنند.
اين روش تربيتى گاهى اثرش در جامعه و ملت هم آشكار مى شود.
نـتيجه همين روش تربيتى طورى زندگى مردم ايران باستان را فلج كرده بود كه هرودت درباره آن مـى نـويـسد : يك نوع فرمانبردارى مطلق و يك قسم تسليم و انقياد صرف ، به وسيله پرورش و عادت ، در ميان مردم ايران ، متمكن شده بود كه تخلف از آن ، به خاطر هيچ كس نمى رسيد [108] .
جـرج راولـيـن ، نـويـسـنده انگليسى مى نويسد : يكى از معايب آموزش و پرورش ايران ، توليد حس عـبـوديـت و بـنـدگـى بى حد و حصر و اطاعت كوركورانه است كه به نظر مردم امروز، متباين با مردانگى و شوون انسانى است [109] .
فرق آموزش و پرورش ايران باستان و يونان در اين بود كه در يونان به تناسب حكومت ، در آموزش و پرورش ، روش دموكراسى به كار برده مى شد،ولى در ايران باستان چنين نبود.

راه حل صحيح
شـك نيست كه قضاوت يك جانبه و پيروى بى قيد و شرط از طرفداران آزادى تنبيه ، يا طرفداران ممنوعيت آن ، صحيح نيست .
بـايـد ديـد هـدف آموزش وپرورش چيست ، آن گاه هشيارانه در راه تامين هدف با كمال احتياط گام برداشت .
ما طى مقالات گذشته اين هدف را بيان داشته ايم .
اكنون نيز يادآور مى شويم كه هدف ، تكامل و به اصطلاح ايجاد دگرگونى مطلوب در نوباوگان و به طور كلى همه افرادى است كه تحت تربيتند.
فـردى كه تحت تربيت است ، اگر كارزشتى را مرتكب شد، يا نافرمانى از او سرزد، يا از روى علم و عمد مرتكب شده است ، يا از روى جهل وخطا.
در صـورت دوم ، پرورشكار لايق ،با تذكرى دوستانه و يادآورى مضرات خطاكارى و نافرمانى ، او را آگـاه مـى كـند و پيش از آن كه اشتباه و خطاى اوبه صورت عادت درآيد، مانع آن مى شود بديهى اسـت كـه در چـنـيـن مـوردى توسل به تنبيه و خشونت ، نتيجه اى جز در هم كوبيدن شخصيت اونداشته و هيچ گونه اثر تربيتى نخواهد داشت .
بزرگ ترين مربى عالم بشريت ، پيشواى عالى قدر اسلام ، هنگامى كه عربى بيابان گرد از روى جهل و خـطـا، مسجد، خانه خدا را آلوده كرد، كمترين خشم و غضبى از خود نشان نداد، و چون ديگران خواستند او را ملامت كنند فرمود : چيزى كه به يك دلو آب پاك مى شود، نيازى به خشونت وملامت شماندارد.
در صـورت اول ، وظـيـفه پرورشكار اين است كه در درجه اول از راه هاى مختلفى كه به نظر او در تربيت و تكامل تربيت شونده موثر است ، در صدددستگيرى و راهنمايى او برآيد.
مـمـكـن اسـت بـدون ايـن كه اورا معرفى كند و مخاطب سازد، راجع به مضرات آن كار زشت يا نـافـرمـانـى ، با افراد كلاس و ب، صحبت كند و به طور غيرمستقيم اسباب تنبه او را فراهم سازد، يا اين كه به طور خصوصى با او تماس گيرد و در محيط صميميت و صفا و دوستى ، او را راهنمايى و متنبه سازد،يا اين كه به اشخاصى كه واجد صفات خوب هستند جايزه بدهدوب .
بـديـن ترتيب ، ممكن است در محيط آزاد، به تربيت شونده مجال تفكر و تنبه داده شود و نيازى به اعمال نفوذ و ايجاد محيط استبداد و ديكتاتورى ووحشت پيدانشود.
بـه خـصـوص كـه اگر از كارخانه تنبيه و ملامت و بدگويى ، آدم بيرون مى آمد، تا كنون دنياى پر غـوغـاى مـا اصلاح شده و هيچ گونه نگرانى باقى نمانده بود!آخرين اقدامى كه از طرف پرورشكار لايـق انـجام مى گيرد، توسل به تنبيه و خشونت است ، آن هم ـچون منظور انتقام گرفتن نيست ، بـلـكـه مـنـظـورتـكامل تربيت شونده است ـبايد طورى اجرا شود كه هدف ، فداى خشم و غضب پرورشكار نشده و زير پا گذاشته نشود.
حداقل آن قهرى زودگذر، ملامتى عاقلانه ، و در نهايت ، حداكثر آن ، تنبيه است .
فرمايش امام موسى كاظم (ع ) نيز بر اين نكته تاكيد داشت [110] .
شـايد منظور جان لاك و دسته اى از دانشمندان ما در مورد تجويز تنبيه ، همين باشد، به خصوص كه دانشمندان ما از سرچشمه پرفيض اسلامى سيراب مى شدند و بعيد است كه غير از اين منظورى داشـتـه بـاشـنـد و اگـر دراسـلام دسـتـورى در مـورد تـنـبـيـه كودكان ، در پاره اى از روايات واردشده ،مربوط به همين موارد استثنايى است ، نه اين كه قانونى كلى و عمومى باشد.
در ايـن جـا نـاگزيريم به جاى اين كه كودك متخلف را ملامت و يا تنبيه كنيم ، چند نكته اى هم به مـعلمان و پدران و مادران يادآورى كنيم و بهتر است رشته سخن را به دست دكتر آلكسيس كارل فـرانـسـوى بـدهـيـم : خانواده به طور كلى محيط تربيتى رقت انگيزى شده است ، زيرا پدر و مادر امـروزى ازروان شـنـاسـى كـودك و دوره جوانى ، اطلاعى ندارند و بيش از حد لزوم ، ساده لوح يا عـصـبـانـى ياضعيف و يا خشنند و شايد بسيارى از آنان مطالبى به كودكانشان مى آموزند و قبل از هرچيز به مشاغل و امور و سرگرمى هاى خود مى پردازند.
فـراوانند كسانى كه در خانه و خانواده خود مناظرى از بى ادبى و مجادله و خودپسندى و بدمستى را مـى بينند و بسيارى اگر در خانه خود نديده اند، ازدوستان خويش آموخته اندب مدارس نيز هنوز نـمـى توانند وظيفه آنان را ايفاكنند، زيرا آموزگاران نيز رفتارشان بهتر از پدران و مادران نيست ب بدين سبب است كه در چهره طبقه جوان ، همچون آينه اى ، اثر بى لياقتى مربيان منعكس شده است .
تـعـلـيـم و تـربيت عملا به آمادگى براى امتحانات و تمرين ساده حافظه ، منحصر گشته است و بدين ترتيب اغلب جز چارپايى براو كتابى چند،نمى پرورد [111] .
.........................................................................
106- مـهـدى جـلالـى , روان شـنـاسـى كودك , انتشارات دانشگاه تهران ,چاپ سوم , تهران1342 , ص 426ش ژخزس ح حژ ك.
107- نهج البلاغه , ترجمه و شرح فيض الاسلام , نامه 53, ص 998.
108- سفين;127;رذچ&البحار,ج2 ,ص 528.
109- همان , ج1 ,ص 709.
110- مـسـعـود رضوى , روان شناسى رشد و پرورش كودك , سازمان انتشارات و خدمات فرهنگى , تهران بى تا, كتاب دوم , ص 46.
111- روان شناسى عمومى , نشريه موسسه ملى روان شناسى , جزوه شماره 8.

منبع : تربيت کودک در جهان امروز
دکتر احمد بهشتي

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن