عـادت

عـادت
تربيت کودک در جهان امروز - 15

نقش حياتى عادت
اگـر چـه انـسـان بـا داشتن نيروى عقل ، از موجودات اين جهان ،امتياز مى يابد ومى تواند در باره گـفتار و رفتار خويش ، به انديشه پردازد، آن گاه پس ازتشخيص نيك از بد، راه صواب را بپيمايد، ولى اگر بنابراين باشد براى هركارى كوچك ، مدت ها ـدست كم چند لحظه ـسر به جيب تفكر فرو برد،مشكل بزرگ زندگى اش از همين جا آغاز مى شود و همه يا بيشتر كارها متوقف مى ماند.
خوشبختانه قسمت عمده كارها به گفته روان شناسان : بر اثر تكرار فراوان به صورت اعمال خودكار درآمـده اسـت [122] و آدمـى براى انجام آنها نيازى به تفكرجديد ندارد، تنها يك قسمت ناچيز و مـخـتـصـرى اسـت كـه بـه تـفـكـر جـديد نيازمند است و همان هم بر اثر تكرار، به صورت اعمال خودكاردرمى آيد وزمينه براى ابتكارات تازه فراهم مى گردد.
جان ديوئى مى گويد : عادت باعث صرفه جويى در صرف انرژى است و از اين رو به ارگانيسم ، امكان تغيير و تحول مى دهد، به عبارت ديگر : عادت زمينه ابتكاراست [123] .
انـسـان از ساده ترين كارها،مانند لباس پوشيدن ، غذا خوردن وب گرفته ، تا كارهاى دشوار، از قبيل رانـنـدگـى ، خواندن ، نوشتن ، سخنرانى وب همه رابه طورخود كار انجام مى دهد و اين كه برخى از روان شناسان او را مخلوق عادت [124] دانسته اند، از همين لحاظاست وبدون شك ، وجود عادت درزندگى ، يگانه وسيله سعادت و خوشبختى است .
جان ديوئى مى گويد : يكى ديگر از عناصرى كه عادت را تشكيل مى دهد، عنصر روانى است .
هـر عـادتـى مـوجـد تـحول روانى است ، هرگاه به كارى معتاد شويم تمايل يا علاقه شديدى به آن پيدامى كنيم و از اجراى آن لذت مى بريم ، با خوشى وخوش بينى به آن مى نگريم ، دانسته يا ندانسته ، براى آن كار فوايد و مزاياى فراوان برمى شماريم و اگر از آن كار ممنوع شويم ، احساس محروميت وناراحتى مى كنيم ، طرز تفكر و كيفيت عواطف ما سخت زير نفوذ عادات ما قراردارند [125] .
عادت هاى ناروا و علاج آن
بايد توجه داشت استعدادهايى كه در وجود آدمى نهفته است ، ممكن است مورد بهره بردارى درست يا نادرست قرار گيرد.
زيـانـى كه دامنگير انسان شده و مى شود، اين است كه به جاى اين كه همواره در راه تشكيل عادات خـوب و پـسـنـديده كوشا باشد و از تشكيل عادات زشت و ناروا جلوگيرى نمايد، دستخوش خطا مـى شـود و وجـود خـود را بـا عـادتـهـاى نـاروا وزشت ، آلوده ساخته تا دم مرگ نيز با آنها دست به گريبان مى ماند.
ژان ژاك روسو، در كتاب معروف خود اميل مى گويد : من هميشه كوشش مى كنم كه فرزند خود را عادت دهم به اينكه هرگز عادتى نكند.
اين گفتار اگر چه به ظاهر صحيح نيست ، ولى از آن جا كه بسيارى ازعادات انسان نتيجه دوران كـودكـى اوسـت ، صـحـيـح است ، زيرا در اين دوران نيروى تشخيص انسان ضعيف است و اگر از آمـوزش و پـرورش صـحـيـح بـرخـوردار نـباشد، به طور كوركورانه و ماشينى ، عادت هايى در او تـشـكـيـل مى شود كه اگر با آنها مبارزه نشود و ريشه كن نگردد، تا پايان عمر با او بوده و بسا او را دستخوش ركود و جمود مى سازد و از تحصيل عادات مفيدهم باز مى دارد.
بنابراين ، كودكى كه هر نوع عادتى مى پذيرد و خود او هم به هيچ نحو نمى تواند ميان عادات نيك و بـد فـرق گـذارد، بايد تحت مراقبت دقيق درآيد و بايك سلسله عادات نيك ، پرورش يابد و شكى نيست كه پله اول تشكيل عادات نيك و بد، خانواده ، به ويژه آغوش گرم مادران است .
از هـمـيـن جـاست كه كودك ، به دزدى ، دروغگويى ، لافزنى ، تنبلى ، فرار از انجام وظيفه وب عادت مى كند و پدران و مادران بايد كودك را عادت دهند كه به اين صفات زشت عادت ننمايد.
پـس از آن كه قوه تميز و تشخيص در آدمى بيدار شد، بايد خود از تشكيل عادات بد در وجود خود جـلـوگـيرى نمايد و تحت تاثير هوا و هوس ،معاشر ناجنس و اشتباهات ديگر، گرفتار عادت هاى ناروا نشود.
بـسـيـارى از جـوانـان ، بـراثـر يـك اشتباه ، دوستى ناباب ، هوسى ابلهانه وبعمرى را به پريشانى و بـدبـختى مى گذرانند و همواره در آتش پشيمانى وحسرت مى سوزند و بر لحظات غفلت و اشتباه خويش ، لعن و نفرين مى فرستند.
بيمارى عادات ناروا، خطرناك تر از هر نوع بيمارى كشنده و زيان بخش است .
روان شناسان سعى كرده اند راه هايى براى جانشين ساختن عادات خوب به جاى عادات بد، پيشنهاد كنند و اين قبيل بيماران را درمان روحى بخشند.
براى ترك عادت نامطلوب ، نبايد هيچ گونه استثنايى قائل شد و بايد عادات ارادى جديد را تمرين و عـادات غـير ارادى را با تمرين هاى ارادى ترك كردو مشخصاتى صريح براى عادت جديد تعيين نمود.
عادت و آموزش و پرورش
بايد اعتراف كرد كه نقش معلم و متصديان آموزش و پرورش در بنيان گذارى عادات نيكو، بسيار مهم است .
بـدنيست بدانيم كه برخى ، آموزش و پرورش را عبارت از : تحصيل عاداتى كه سبب سازگارى فرد با محيط مى شود [126] دانسته اند، البته اين سازگارى بايد سبب ايجاد تغييراتى در محيطشود و صرفا عملى منفى و منفعل و معلول حوادث محيط نباشد.
بـا تـوجـه بـه تـعريف مذكور، دراين جا دو وظيفه اساسى براى معلم بيان مى شود : 1ـايجاد عادات مطلوب ،2ـترك دادن عادات زشت و ناروا.
همان طوركه گفتيم ، طفل يا نوجوان به خودى خود قادر نيست خويشتن را در ايجاد عادات نيك و ترك عادات ناروا رهبرى كند.
اين وظيفه مربى واقعى و معلم وظيفه شناس است كه در راه آموزش و پرورش آنها سعى بيشتر و پـى گـيرتر و دقت شايسته ترى از خود ابراز دارد،استعدادهاى نهفته نونهالان را كشف كند، نقاط ضـعـف آنـهـا را جـسـتـجـو نـمـايـد و بـا صـبـر و حوصله ، به تدريج عادات زشت آنها را به دست فـرامـوشـى بـسپارد و آن عاداتى كه سبب سازگارى آنان با محيط و فعاليت و ابتكارو سعادتشان مى شود در آنها به وجود آورد.
بـايـد طورى كودك و نوجوان را تحت مراقبت دقيق قرارداد و طورى از آموزش و پرورش واقعى بـرخـوردار سـاخـت كه همواره از روى فكر و انديشه و ملاحظه غايت و نتيجه عمل ، آن را از روى شـعـور و اراده تـمـريـن كـنند، تا به صورت عادت و خودكار درآيد، و هم در موارد لازم بتوانند با يـك تصميم ، عادتى را ترك نمايند ودر تمام عمر از همين راه و رسم صحيح پيروى كنند و هرگز دچار عادت هاى كوركورانه نگردند.
آرى ، مـعلم خوب همواره به شاگردان خود درس فضيلت و انسانيت مى دهد و عقل آنها را بيدار و آگاه مى سازد وكاخ سعادت آنها را با روشى خردمندانه در محيط آموزشگاه پى ريزى مى نمايد.
پـدران نـبايد خيال كنند كه وظيفه آنها تنها نان و لباس دادن است و نسبت به آموزش و پرورش كـودكـان و تشكيل عادات نيكو در وجود آنها وظيفه اى ندارند، و معلمان نيز نبايد تصور كنند كه تـنـهـا بـا يـاددادن و خواندن و نوشتن ، تمام وظيفه هاى آنها انجام گرفته است و در مورد عادات نـامـطـلوب و تربيت اخلاقى و اجتماعى كودكان ، سهمى ندارند و به عبارت ديگر، تصور نكنند كه درس هـاى آمـوزشـگـاهى ارزش اخلاقى ندارد، بلكه بايد درآموزشگاه ها به وسيله درس جداگانه اخلاقى شاگردان را با مسائل اخلاقى ، آشنا بكنند.
جـان ديـوئى مـى گـويـد : آمـوزش و پرورش ، دست كم در جامعه دموكراتيك ، نه تنها بايد رفتار خارجى افراد را با موازين اجتماعى همنوا سازد، بلكه افكار و اميال آنان را موافق آرمان هاى اخلاقى جامعه پرورش دهد، تا رفتار آنان خودبه خود بر موازين اخلاقى استوار شود [127] .
مـربـيـان بـايـد بـكـوشـند تا عالم سازى را با آدم سازى توام سازند، وگرنه پيشرفت علم و عقب ماندگى انسانيت همواره بر دردها و گرفتارى هاى بشر مى افزايد.
مـا بـيـش از آن كـه به مهندسان كارخانه راه سازى و ساختمان احتياج داشته باشيم ، به مهندسان انسانى نيازمنديم و بدون آنها جامعه ما به كمال نخواهدرسيد.
.........................................................................
122- هـمـان ,ص 55ك بـراى اين كه معلوم شود اسلام تا چه اندازه كودك را محترم شمرده و براى شـخـصيت او ارزش قائل شده است , ركك :مكتب اسلام , سال ششم , شماره چهارم , بحث در تفسير قرآن ژژخذخرژس درسب ذچ ح ر ژذرژس زس ح س ب حدژخح ذخرخ ‌ك ك.
123- بـرخى از روان شناسان بر همين اساس مى گويند:چون طول دوران كودكى مردان بيش از زنان است , معلوم مى شود كه جنس مرد كامل تر ازجنس زن است .
در مـورد حـيوانات هم اين نظريه كاملا صادق است , زيرا دوران كودكى حيوانات نسبت به انسان , بسيار كوتاه است و به همين دليل , كمال انسان به مراتب بيش از حيوانات است .
124- نهج البلاغه , ترجمه و شرح فيض الاسلام , حكمت 70, ص 1117.
125- ساموئيل كينگ (خ ‌خذحد دحس ذچث), جامعه شناسى , ص 528.
126- براى تفصيل اين بحث ر.
ك : دكتر صاحب الزمانى , جوانى پررنج .
127- روان شناسى كودك , ص 296.

منبع : تربيت کودک در جهان امروز
دکتر احمد بهشتي

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن