تربيت کودک در جهان امروز - 17
نگاهى به گذشته دنياى امروز از چند جهت ، با دنياى گذشته فرق دارد.
روزگـارى بود كه بشر، به خواندن و نوشتن و علم و دانش ، اهميت نمى داد و آن را براى زندگى لازم نمى شمرد و ـاحياناتوجه به آن را امرى تفننى وزايد و گاهى لغو و ننگين مى شمرد.
در كـشـور يـونان ، كه مدت ها مهد علم و فلسفه بود و نوابغ علم و فلسفه چون سقراط، افلاطون ، ارسـطـوو بـرا در خـويـش پـرورانيد و از دماغ آنها، افكارفلسفى به ديگر نقاط جهان تراوش نمود، آمـوزگـارى را عـيـب مـى پـنـداشـتـنـد و زشـت ترين ناسزا اين بود كه بگويند : فلانى آموزگار شده است ! [128] اعراب به كلى از علم و دانش بى بهره بودند، حتى در آغاز اسلام فقط هفده نفر نـوشـتن مى دانستند و با آن همه تاكيدات فراوان پيامبر عالى قدر اسلام به تعليم و تربيت و اين كه سـفارش كرد مسلمانان بايد از گهواره تا گور دانش بجويند و قرآن كريم اعلام كرد : مردم دانا با مردم نادان برابرنيستند [129] و تنها دانشمندان از خدا مى ترسند [130] با وجود اين ـبه گفته جاحظ در كتاب البيان و التبيين ـيكى از اعراب مى گفت : مناسب شوون يك نفر قريشى نيست كه جـز تـاريـخ قـديـم اعراب ، چيز ديگرى بداند، مخصوصا حالا كه هر كس بايد تير و كمان بردارد و به دشمن حمله كند.
وذوالرمه ـيكى از شاعران عرب (متوفى 110 ق) تـرس داشـت كه هنر كتابت خود را آشكار سازد، زيرا به گفته او نوشتن نزد اعراب ننگ بود! با اين همه ، در دورانى كه اروپاى قرون وسطى درگرداب جهل و نابخردى دست و پا مى زد و كليسا با كمال استبداد و خودسرى ، مردم اروپا را به حال جمود و ركود نگاه داشته بود و براى جلوگيرى از نـهـضـتـهـاى فـكـرى و خـدمات دانشمندانى چون : كپرنيك ، برنو ـكه با كمال شقاوت در آتش سوزانده شدـكپلر و گاليله به هروسيله نا مشروع وغيرانسانى متوسل مى گرديدند، مسلمانان در پـرتـو تعاليم عاليه اسلام ـعلى رغم بسيارى از تعصبات ناروا كه به شمه اى از آن اشاره شد ـدر راه تـعـليم وتربيت ، به كوشش و فعاليت پرداختند و با اقتباس تحقيقاتى كه در گذشته ، مردم يونان ، هـند، ايران و مصر كرده بودند،خود به اختراعات و اكتشافات جديدى نايل گرديدند و فصلى جديد بر دانش انسانى افزودند و بنيان تمدن كنونى را ـكه به دست اروپائيان به اوج كمال رسيدـنهادند.
اهميت آموزش و پرورش در دنياى امروز
روابـطى كـه اروپائيان طى جنگ هاى صليبى با دنياى متمدن اسلامى آن روز پيداكردند، وسيله بيدارى آنان گرديد و به آنها نشان داد كه يگانه وسيله ترقى وتعالى ، توجه به علم و دانش و به وجود آوردن آمـوزش و پـرورش هـمـگـانـى است وبه جرات مى توان مدعى شد كه علت اصلى يا يكى از علل اصلى رنسانس ، مسلمانان هستند.
لـوتر، براى اولين بار پيشنهاد كرد كه دولت ها موظفند آموزش وپرورش ملت هاى خود را به عهده گـرفـتـه و بـا اجـبار، كودكان را تحت تعليم و تربيت درآورند و راه را براى ترقى و تعالى به روى ملت هاى خود بگشايند [131] .
كار به جايى رسيد كه اصولا آموزش و پرورش ، خود علمى مستقل شد.
و شـعبى از قبيل فلسفه آموزش و پرورش و اصول آموزش و پرورش پيدا كرد و دانشمندانى چون : هـربـارت ، روسو، فربل ، پستالزى ، جان ديوئى وب در اين رشته ها قدم به عرصه وجود گذاشتند و بـراى كـودك ـن سـان كـه بـايـد و شـايد ـارزش و احترام قائل شدند، در صورتى كه ديگران او را موجودى به اصطلاح فعل پذير و ناتوان ، مى پنداشتند و به خودى خود براى او ارزشى قائل نبودند و دوران كـودكى او را مقدمه و پيش در آمد بلوغ پنداشته ،تصور مى كردند كه فقط فرد بالغ ، پخته و كامل است ، در صورتى كه از نظر آموزش و پرورش ، هيچ كس در هيچ مرحله اى كامل و تام و تمام نـيـست ،از اين رو امرسن [132] مى گويد : به كودك احترام گذاريد، در زندگى او زياد مداخله نكنيد و خلوت او را بر هم نزنيد.
مـى دانـم كـه بـرخى از مردم ، به اين سخن اعتراض مى كنند و مى گويند : شما مى خواهيد به نام احـتـرام كـودك ، زمام نظم عمومى و خصوصى را از دست رها كنيد و كودك نورسته را به اميال و هوس هاى ديوانه وار خود واگذاريد! به اينان بايد پاسخ گفت كه به كودك احترام بگذاريد و در اين كار كوتاهى مكنيد، ولى به خود نيز احترام گذاريدب در تربيت كودك ، دو نكته مهم است : مقتضيات طـبـع كـودك را مـراعات كنيد و موافق جهتى كه دارد، به بارش آوريد و به سلاح دانش مسلحش كنيد [133] .
و باز هم با تاكيد تمام مى گويد : راه تربيت صحيح ، همين است و راهى بس دشوار است .
معلمى كه اين راه را مى پيمايد، بر خلاف معلمى كه به درس گفتن اكتفا مى كند، بايد همه وقت و نيرو و فكر و شخصيت خود را به كار گيرد [134] .
بـا كـوشـش ايـن دانـشـوران آمـوزش و پرورش موقعيت خاصى پيدا كرد و در مورد سراسر دوره زندگى يك انسان آرمانى ، نظراتى ارزنده ابرازشد.
جـان فيسك [135] در كتاب گردشهاى پيرو عقيده تكامل تدريجى [136] معتقد است كه : هر چـه بـر تـكـامل جوامع بشرى افزوده مى شود، لزوما عمركودكى ودوره رشد اطفال نيز طولانى تر مى شود، زيرا تكامل جامعه ايجاب مى كندكه حقايق بسيار فراوانى در كودكى به نوباوگان آموخته شـود،هـمـچـنـان كـه افـزايـش دانـسـتـنـيـهـاى كـودكـان هم به نوبه خود، سبب تكامل جامعه مى گردد [137] .
مسئوليت بزرگ
هـنـوز دنيا نتوانسته است با همه زحمات و مشقتها و مخارج سنگينى كه در راه آموزش و پرورش مـبـذول داشته است ، به ساختن انسان ايدآل و آرمانى توفيق يابد، ولى در اين راه مسافت زيادى را پـيـمـوده اسـت و شـايـد، بلكه قطعا، بيش از آنچه پيموده است ، از هدف دور وهنوز اندر خم يك كوچه است .
ايـن جـاست كه جامعه ما يك مسئوليت بزرگ در برابر نسل جوان پيدا مى كند و موظف است كه دين خود را ادا نموده ، اين بار سنگين را به منزل برساند.
طـبـقـه معلم ، جزيى از اجتماع و كارش آموزش و پرورش عمدى است و وظيفه دارد كار خود را ـچـنان كه در فصل پيش شرح داديم ـانجام دهد،ولى از آن جا كه تنها آموزش و پرورش عمدى در سـرنـوشـت كـودكـان دخيل نيست و آموزش و پرورش غير عمدى نيز در سرنوشت آنان دخالت تام دارد، ساير طبقات اجتماع نيز به نوبه خود وظايفى دارند كه براى تكميل كار معلم ، ناگزيرند به وظايف خويش عمل كنند.
اگر معلم تعليمات دينى در كلاس درس ، عقايد و اعمال دينى را به كودكان ياددهد و كودكان از پـدران ، مـادران ، سـايـر بستگان و طبقات اجتماع ، عقايدو اعمال ضد دينى مشاهده كنند، به طور قطع كار معلم خنثى خواهد شد.
اگـرمعلم اخلاق ، در كلاس درس ، از زشتى و ناروايى دروغ ، بخل ، حسد، تهمت ، خيانت وب سخن گـويد و دانش آموز در خانه و اجتماع ، خلاف آنچه شنيده است ،بنگرد، واكنش روحى او چه خواهد بـود؟!شـمـا پدران و مادرانى كه از كودكان خويش انتظار راستى و درستى و انسانيت داريد،شما مـردمـى كـه از نـسـل جوان انتظار ترقى و تعالى داريد، و سرانجام شمايى كه از توسعه روزافزون مـفـاسـد در مـيـان نـونـهـالان اجـتماع رنج مى بريد،بياييد علاج واقعه را پيش از وقوع كرده ، با دسـتـگـاه هاى تربيتى مثبت و سالم ، همكارى كنيد و نسل جوان را در مسير صلاح و خوشبختى ، به حركت آوريد و نگذاريد اين نونهالان ، دستخوش سموم مفاسد اخلاقى شوند.
شـمـا هـمـان پـيشوايانى هستيد كه به فرمايش على (ع ) بايد : نخست به آموزش وپرورش خويش و آن گـاه بـه آموزش و پرورش ديگران بپردازيد و پيش ازآن كه با زبان به آموزش و پرورش ديگران پـردازيـد، بـا رفـتـار خود آنها را تحت تعليم و تربيت خود در آوريد و توجه داشته باشيد كسى كه بـه تـعـلـيم وتربيت خود پردازد، از كسى كه به تعليم و تربيت ديگران مشغول است ، بيشتر سزاوار تجليل و احترام است [138] .
.........................................................................
128- روزنامه كيهان , شماره 6892.
129- روزنامه كيهان , شماره 6892.
130- روزنامه كيهان , شماره 6892.
131- روان شناسى عمومى , نشريه موسسه ملى روان شناسى , شماره 3.
132- ابن هشام , السير;127;رذچ& النبوي;127;رذچ&, مطبع;127;رذچ& مصطفى البانى الحلبى واولاده بمصر, 1355ق , ج1 , ص 263.
133- نهج البلاغه , ترجمه و شرح فيض الاسلام , خطبه 234, ص 811.
134- همان , ص 1010.
135- همان , ص 977.
136- مستدرك الوسائل ,ج1 ,ص 148.
137- يوسف (12)آيه 87.
138- روان شـنـاسـى عـمـومـى ,نـشـريـه مـوسسه ملى روان شناسى , جزوه شماره1 حژرچذش ژ ژحژخزحذححك حذرس آك ك.
منبع : تربيت کودک در جهان امروز
دکتر احمد بهشتي