كودكان سرراهى

كودكان سرراهى
تربيت کودک در جهان امروز – 19

صحنه هاى رقت بار آمد و رفت مردم در خيابان ها قطع شده بود.
صداى بوق گوش خراش ماشين ها و سر و صداهاى مختلف ديگر، به گوش نمى خورد.
آن تكاپو و كوشش و تلاش خستگى ناپذير جاى خود را به سكون و آرامش داده بود.
مغازه ها همه تعطيل شده بود و از مشترى هاى پرچانه خبرى نبود.
دست فروش ها، دوره گردها وب كار خود را تعطيل كرده و در خانه هاى خود آرميده بودند.
آرى ، تـهـران پـرجوش و خروش با گذشتن پاسى از شب ، آرام شده و سكوتى مطلق همه جا را فرا گـرفـته بود! پاسبان گشت ، طبق معمول امتدادخيابانى را طى مى كرد تا اگر دزدان و طراران بـخـواهـنـد از مـحـيـط خـلـوت ، سؤ استفاده كرده ، به مغازه يا خانه اى دستبرد بزنند، به حساب آنهارسيدگى نمايد.
نـور چـراغ هـاى مـهتابى از لابه لاى شاخ و برگ درخت ها بر پياده رو مى تابيد ومنظره اى شاعرانه به وجود آورده بود و پاسبان همچنان راه خود رامى پيمود.
راه مى رفت و به زندگى خود مى انديشيد! در اين ميان ، توجهش به سوى چند سگ كه در پياده رو مشغول خوردن چيزى بودند و گاه گاهى به جان يكديگرمى افتادند، جلب شد.
مـى خـواسـت بـى اعـتنايى كند و به راه خود ادامه دهد و مزاحمتى براى آن چند حيوان گرسنه ، فراهم نسازد، ولى با شنيدن صداى گريه و ناله مظلومانه يك طفل ، با عجله به سوى او رفت و آنها متفرق شدند.
صحنه ، صحنه اى بس رقت بارى بود.
كـودكى شيرخوار كه شايد چند روز بيشتر از عمر خود را پشت سر نگذاشته بود در خون خود غرق بود ويكى از دست هاى نازك و لطيفش از بيخ ‌قطع شده و طعمه سگ ها شده بود! شايد شبى نباشد در تـهران بزرگ ، مامورين به يك يا چند طفل سرراهى برخورد نكنند! با كمال تاسف ، گاهى براثر دير رسيدن آنان ، سگ ها كار خود را كرده اند و اطفال معصوم را با دندان هاى خود پاره پاره نموده ، طـعـمه خويش ساخته اند، يا اين كه هنگامى رسيده اند كه يكى از دست ها يا پاهاى طفل معصوم از دست رفته است [140] .
بررسى انگيزه ها
اكنون براى ما اين سوال پيش مى آيد كه چرا پدران و مادرانى به خود اجازه مى دهند كه با استفاده از خلوت شب ، جگرگوشه هاى خود را به دست سرنوشت سپرده و عواطف پاك پدرى و مادرى خود را آلـوده هـوس هـاى نـابـخـردانـه و افـكـار پـوچ شـيـطانى نمايند؟! بدبختانه در جامعه ما يك نـوع افـسـارگسيختگى و بى بندوبارى در ميان نسل جوان ، در شرف تكوين است كه از هم اكنون نتايج شوم آن به چشم مى خورد.
اگر از حالا براى آن فكرى نشود، معلوم نيست جامعه ما چه صدمه ها و لطمه هاى غيرقابل جبرانى خواهدخورد.
يـكى از اين نتايج شوم اين است كه عده اى از اين اطفال معصوم ، مولود شب هاى گناه ، بلهوسى و شـهـوتـرانى هاى زنان و مردانى هستند كه از تشكيل خانواده و ازدواج مشروع ، سرباز زده ، همواره بـه فـكر خوشى و عيش و نوش و كامرانى هستند و تمام مقررات مربوط به محدوديت زن و مرد را ـكه صددرصد موجب سعادت اجتماع و به خصوص نونهالان است ـزير پا گذاشته اند.
ايـنـهـا با سرنوشت انسان هايى بى گناه و مظلوم ،بازى مى كنند و با جنايتكارانه ترين رفتار، سبب مـى شـونـد كـه اطـفـالى معصوم ، طعمه سگ ها شده ياعضوى را از دست بدهند، آن گاه تحويل پرورشگاه داده شوند.
نـتـيـجـه شب هاى گناه ، تنها همين جنايت نيست ، گاهى هم براى از بين بردن جنين ، اقدام به عـمل وحشيانه كورتاژ مى كنند كه خود داراى مضرات شديد روحى و جسمى است و فعلا به بحث ما مربوط نمى شود.
عـده اى ديـگـر، مـتـعـلق به پدران و مادرانى هستند كه بر اثر فقر و كثرت عايله و نداشتن وسيله پـرورش فرزندان خود، ناگزير مى شوند به چنين عملى اقدام كنند، به خصوص كه اگر اين كار را نـكـنـند، خيلى مشكل است كه پرورشگاهى حاضر باشد بدون دردسر و معطلى طفل را بپذيرد و بزرگ كند.
شيرخوارگاه و پرورشگاه
اگـر طـفل بيچاره از دست سگ ها جان سالم به در ببرد، تحويل محيطى داده مى شود كه صدها طـفـل بى سرپرست به دست يك عده پرستار وپرورشكار حرفه اى سپرده شده اند، تازه اين محيط نمى تواند ـن طورى كه بايد و شايدـ جاى خانه و مادر را بگيرد.
بـهـتـريـن محيط براى پرورش طفل ، خانه و آغوش مادران است ، البته نه هر مادرى بلكه مادران بـردبـار و پـرحـوصـلـه ، مـادرانـى كـه به خاطر تربيت صحيح كودكان خود، هرنوع فداكارى و از خودگذشتگى مى كنند.
بـه گـفـتـه روان شـناسان پدر و مادرى كه پر از عقده هستند و دايما خشمناك و در امور جزيى برآشفته مى شوند و يا پرورشكارى كه شغل را تنهابه خاطر امرار معاش اختيار كرده و ذوق و شوقى بـراى تـربـيـت نـدارد و بـه كـودكـان با نظر عنادمى نگرد و بى حوصله و عصبى و فاقد اعتماد به نفس است ، نمى تواند هيجان ها و عواطف كودكان را در مسير صحيح سوق دهد [141] .
بـنابراين تنها سير شدن شكم و پوشيده شدن بدن منظور نيست ، صدها اشكال ديگر در كار تربيت طفل موجود است كه شايد گرسنگى و برهنگى كم اهميت تر از همه آنها باشد.
هـمـيـن اشـكـالات ، در مورد كودكانى كه مادرشان در بيرون خانه كار مى كنند و آنها را به دست نوكرها و كلفت ها مى سپارند، موجوداست .
بـن ژان قاضى دادگاه اطفال سن فرانسه مى نويسد : با مطالعه روى سى پرونده مربوط به كودكان مـجـرم ، بـه ايـن نـتـيـجه رسيده ام كه فقط يكى از اين سى طفل ، پدر و مادر واقعا شريف و آگاه داشته است [142] .
يـكـى از بـنگاه هاى حمايت كودكان پاريس مى گويد : 63 تا65 در صد جرم كودكان ، ناشى از عدم مراقبت اوليا و سرپرستى آنهاست [143] .
يـكى از اساتيد علوم تربيتى دانشگاه تهران مى گويد : 90در صد مجرمين ، در كودكى فساد اخلاق داشته اند [144] .
واقـعـه زير، اين مطلب را بهتر روشن مى كند : محمود در كودكستان ، شاگرد اول بود و با آن كه خيلى سالم و طبيعى و باهوش بود، ولى در پنج سالگى ميزان نمرات او تنزل كرد، وزن او روزبه روز كـمـتـرشـد و از قـدكشيدن بازماند، در امتحان هوش نمراتش پايين آمد و كم كم خيلى ناراحت وعـصبانى شد، در نتيجه روان شناسى كه با كودكستان همكارى مى كرد، با روش بازى درمانى او را مـورد آزمـايـش قـرارداد، بدين معنا كه سه عروسك : يكى مرد، يكى زن و يكى پسربچه كوچك ، با مقدارى اسباب خانه در اختيار او گذاشت .
در مـرحـلـه اول عـروسـك زن را از خانه به اداره فرستاد، بعد عروسك مرد را در آشپزخانه منزل گذاشت بعد شروع به پرسيدن سوالاتى از خودش نمود كه آيا عروسك پسر بچه ، هرگز رشد كند و بـه انـدازه يـك مـرد بـزرگ مـى شـود يـا نـه حـتى با خودش فكر كرد كه شايد عروسك پسربچه وقتى بزرگ شد زنى خواهد شد كه مثل مامان كار خواهد كرد.
اين امتحان با اسباب بازى ، نشان داد كه او چرا عصبانى و ناراحت و بى اشتهاست و در چه محيطى زندگى مى كند : مادر او در خارج منزل كارمى كرد،به طورى كه تمام وقت را در اداره به سر مى برد و هنگامى كه به خانه مى آمد بى نهايت خسته بود و فرصت توجه و نگاهدارى او را نداشت .
ساعات كار پدرش چندان مرتب نبود و اغلب در منزل به سر مى برد و كارهاى منزل را انجام مى داد و همچنين مرتب به او مى رسيد، او را دررختخواب مى گذاشت و لالايى مى گفت .
مشكل او اين بود كه مى خواست طبق معمول به پدرش تاسى كند، يعنى خودش را به جاى پدرش بـگـذارد، در حـالـى كـه وضـعـيـت خـانـوادگـى طورى بود كه او را به كلى بلاتكليف كرده بود، يعنى نمى دانست بايد مثل پدرش بشود و در خانه كار كند و يا مثل مادرش در اداره كاركند.
بـعـد از ايـن كه جريان را با پدر و مادرش درميان گذاشتند، آنها براى رفع اين مشكل ، فورا اقدام نمودند.
مـادرش با كم نمودن ساعات كار خودش در خارج از منزل توانست بيشتر اوقات در منزل بماند و به او توجه كند.
افـزايـش علاقه و توجه پدر و مادر نسبت به او سبب تغييرات فاحشى در روحيه اش شد، اشتهايش افـزايـش يـافـت ، خوشحال تر شد، در مدرسه هم رفتارش با دوستان بهبود يافت ، علاوه بر افزايش وزن ، قد او نيز به طور طبيعى بلندترشد [145] .
انسانى ترين و عالى ترين روشها
آيـيـن مـقدس اسلام كه هميشه در صدد تامين سعادت يكايك افراد ـاعم از خرد و بزرگ ـاست ، براى همه اين مشكلات ، راه حل هاى صحيحى درنظر گرفته است .
در درجـه اول ، روابـط زن و مـرد را تـا حـد ضرورت و لازم ، آزاد گذاشته و بقيه را سخت كنترل كرده است ، آن گاه مسلمانان را موظف مى سازد كه مراقب تهيدستان و درماندگان باشند و آنها را سرپرستى نمايند.
پـيـامـبـر اسـلام ، پـيش از آن كه از طرف خداوند به نبوت مبعوث شود، احساس كرد كه عمويش ابـوطالب ـكه مردى پرعايله بود ـوضع زندگى اش خوب نيست ، از اين رو به اتفاق عموى ديگرش عـبـاس ، نـزد ابـوطـالـب رفـتند و سرپرستى دوتن از فرزندان او را برعهده گرفتند : على تحت سرپرستى پيامبر قرارگرفت و جعفر تحت سرپرستى عباس .
بدين ترتيب هزينه زندگى ابوطالب را سبك نمودند [146] .
اين عمل سرمشق عالى انسانى است كه هركس مى تواند از آن استفاده كند.
عـلـى (ع ) در مـورد ايـن دوره از زنـدگى خود، فخر و مباهات مى كند و مى فرمايد : شما قرابت و نزديكى مرا به پيغمبر و مقام و منزلت خاصى كه نزد اوداشتم مى دانيد : آن گاه كه طفلى خردسال بـودم مرا در دامن خود مى گرفت و به سينه مى چسبانيد و در بستر خود مى خوابانيد و صورت به صورت من مى چسبانيد و مرا وادار مى كرد كه بوى خوش او را استشمام كنم ب هر روزى براى من از خلق نيكوى خود پرچمى مى افراشت و مرا به پيروى آن امرمى كرد [147] .
راسـتـى اگـر كـاروان بشريت ، روزى به چنين مرحله اى از تكامل مى رسيد و انسان ها اين چنين بـه يـكـديگر مهرمى ورزيدند، نوازش مى كردند و نوازش مى ديدند، چه نيكو مى شد! اسلام همواره متوجه هموارساختن راه رسيدن انسان به چنين مرحله اى است .
عـلى (ع ) در فرمان تاريخى خود به مالك اشتر دستور مى دهد مواظب يتيمان باشد و به وضع آنها رسيدگى نمايد [148] .
در وصـيت خويش به فرزندانش حسن و حسين (ع ) مى فرمايد : اللّه اللّه فى الايتام فلا تغبوا افواههم ولا يـضيعوا بحضرتكم ، [149] از خدا بترسيدنسبت به يتيمان ! نكند كه آنها را گرسنه بگذاريد و براثر بى سرپرستى ضايع و تباه گردند.
اين دستور به تمام جهات و مشكلات زندگى اطفال بى پناه و آواره و يتيم توجه دارد.
پـيـامـبر عالى قدر اسلام فرمود : بهترين خانه هاى شما خانه اى است كه در آن يتيمى مورد احسان قرار گيرد و بدترين خانه ها، خانه اى است كه در آن يتيمى مورد بدرفتارى واقع شود [150] .
ما فكر مى كنيم كه اگر ايمان به مبانى اسلام در جامعه تقويت شود و افراد متمكن ، وظيفه خود را به خوبى ايفاكنند، مشكل آوارگان اجتماع و كودكان سرراهى به نحو صحيحى حل خواهدشد.
هم آمار جرايم به ميزان چشمگيرى تنزل مى كند و هم سعادت خود آنها تامين خواهدشد.
.........................................................................
140- روان شناسى كودك , ص 150 و 151.
141- روان شناسى رشد و پرورش كودك , كتاب اول , ص 86 و 87حذژخسخژخژرر ك.
142- دوقلوها بر دو قسمند: 1ك همانند.
2ك هـمـزاد, هـنـگامى كه اسپرم مرد و اوول زن با يكديگر مى آميزند و اولين سلول نطفه اى را به وجـود مـى آورنـد, گـاهـى اتفاق مى افتد كه اين سلول ازوسط نصف مى شود, آن گاه هريك به صـورت يـك انـسـان كامل درمى آيند, در اين صورت دوقلوها كه به طور كامل به يكديگر شباهت دارند, همانندناميده مى شوند.
گـاهـى زن بـه جـاى يك اوول ك كه اغلب چنين است ك دو اوول رها مى كند, اين دو اوول با دو اسپرم مرد مى آميزند و هر كدام به صورت يك انسان درمى آيند, در اين صورت , دوقلوها را كه لازم نـيـست با يكديگر شبيه باشند, همزاد مى گويند, اين نوع دوقلوها گاهى از لحاظ جنس هم باهم اختلاف پيدا مى كنند, اما نوع دوقلوهاى همانند, حتى از لحاظ جنس هم با يكديگر تفاوت ندارند, يا هردو پسرند يا هردو دختر.
143- روان شناسى عمومى ,نشريه موسسه ملى روان شناسان , جزوه شماره2 .
144- آلفرد وبر زحچ حج ,ب ححزح دآ (1795ك 1878) استاد تشريح دانشگاه لايپزيك , براى اولين بـار پـى بـرد كـه درك تـفاوت و تغيير امرى است نسبى و به شئ متغير بستگى دارد, مثلا اگر به كـالايـى كـه بـيـسـت كـيلو وزن دارد, يك كيلو اضافه كنيم , تفاوت وزن كاملا محسوس خواهد بـود,حـال آن كـه بـه كالاى پنجاه كيلويى , بايد تقريبا دو كيلو اضافه نمود تا تفاوت حس شود, به هـمين ترتيب او كسرهايى درست كرد كه براى هريك ازحواس ثابت است , مثلا براى ادراك بصرى روشـنـايـى , كـسـر وبـر, تـقريبا است , يعنى نورى كه به قدرت صد شمع است , بايد به اندازه يك شمع افزايش يابد تا تغيير روشنايى درك شود, اين نسبت براى ذايقه و براى مقايسه بصرى خطوط و بـراى حس عضلانى (مثلا بلند كردن وزنه ها) از تا است , اين اصل كلى نسبت در ادراكها را ككه وبـر كشف كرده بودك فخنر زحذخح حب كث ب (1801 ك 1887) استاد فيزيك دانشگاه لايپزيك , به صورت قانونى عمومى درآورد و به قانون وبر ك فخنر, معروف شد و فرمول آن زخ ‌ردپ ـث است كه ث احساس و پنسبت ثابت و ث محرك است .
145- روان شناسى كودك , ص 256 (پاورقى ). 146- روان شناسى عمومى , بحث انفعالات و عواطف .
147- نهج البلاغه , ترجمه و شرح فيض الاسلام , حكمت 89, ص 1127.
148- ويـل دورانـت ,لـذات فـلـسـفـه , تـرجمه عباس زرياب خويى , شركت سهامى نشر انديشه , تهران1344 , ص 206.
149- وسائل , ج5 , ص 126.
150- مستدرك الوسائل , ج1 ,ص 148.

منبع : تربيت کودک در جهان امروز
دکتر احمد بهشتي

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن