تربيت کودک در جهان امروز - 24
عقل و عاطفه
ترديدى نيست كه نيروى عقل در راه كشف رازهاى خلقت ، كمك هاى شايانى به انسان كرده است .
بشر به يارى عقل توانست كوچكترين جز عالم خلقت ، اتم راـكه قطر آن از ميليمتر تجاوز نمى كند ـبـشـكـنـد و بـه اسـرار درون آن پـى ببرد و آفتابيش در ميان بيند!انسان توانست ، قوانين حركت ستارگان را كشف كند و نظم خيره كننده آنها را دريابد، كهكشان ها راـكه هركدام داراى چندين منظومه شمسى هستند ـمورد مطالعه قرار دهد، صنايع كوچك و بزرگ ، يكى پس از ديگرى قدم به عـرصـه وجـود گـذاشتند و زندگى ساده و بى پيرايه گذشته بشر را به صورت زندگى ماشينى پيچيده و پرهياهوى امروز درآوردند.
در عـصـر مـاـ كـه صـحـبـت از تسخير كرات آسمانى و مسافرت هاى دور و دراز فضايى درميان است ـكره كوچك زمين نمى تواند بشر را در خودمحبوس گرداند.
آموزش و پرورش در دنياى امروز، نقش بسيار حساسى به عهده دارد.
بـايد انسان را براى چنين زندگى پرپيچ و خمى آماده گرداند و بدون اين كه بگذارد شخصيت و حيثيت آدمى فداى علم و صنعت و ماشينيسم شود،او را براى استقبال از تمام جلوه هاى آن آماده ومـهـيـا كـنـد، از اين رو يكى از هدفهاى آن ، پرورش قواى فكرى انسان است ، ولى بايد توجه كرد كه چاشنى زندگى انسان ، عواطف است .
بدون عاطفه ، زندگى سرد و تلخ و خالى از لطف است .
اصولا عقل و علم و هرچه از آنها سرچشمه مى گيرد، سرد و خشك است .
عواطف ، زندگى را گرم و دلپذير مى سازد و انسان را به حركت و كوشش و تلاش وامى دارد.
در عين حال ، مردمى كه تعادل عواطف خود را از دست داده و از لحاظ عواطف دستخوش افراط و تفريط شده اند، از نظر روانى بيمارند وادامه زندگى براى آنها دشواراست .
نامه اى كه در فصل پيش نقل شد، براى اثبات اين مدعى ، شاهدگويايى است .
او كـمبود عاطفه را دليل اصلى انتحار خود بيان مى كند، آن جاكه مى نويسد : من كه تشنه محبت بودم ، دست پرمهر او را به گرمى فشردم و به رويش آغوش گشودم [171] .
بـه هـمـان انـدازه كـه مـحـبت پدران و مادران در سعادت و خوشبختى اطفال موثراست و نقش سـازنـدگـى يك انسان خوش بخت را ايفا مى كند، افراط وتفريطدر محبت ، نقش سازندگى يك انسان عليل و ناتوان و بدبخت را ايفا مى كند.
خانه اى كه فاقد مهر و محبت است ، كانون بدبختى و دربه درى اطفال است .
خـانواده هايى كه براثر ازدواج هاى نامتناسب به وجود آمده اند وشالوده سست و درهم گسيخته اى دارند، براى اطفال ، ماتمكده اى بيش نيستند.
از طرف ديگر، افراط در محبت نيز سبب مى شود كه كودكان ، فاقد اراده و اعتماد به نفس بار آيند و همواره طفيلى و انگل ديگران باشند.
آنها قوه ابتكار ندارند و در برابر مشكلات و حوادث و فراز ونشيب هاى زندگى ، شكست مى خورند و از پـاى در مـى آيـنـد، از ايـن روامام باقر(ع ) مى فرمايد : شرالابا، من دعاه البر الى الافراط بدترين پدران ، كسانى هستند كه در محبت و نيكى به فرزندان ، زياده روى نمايند.
عاطفه و تكامل
بـا اين كه عقل به تنهايى ، سرد و خشك و خاموش است ، پيشروى ها و تكامل آن نيز مديون عواطف است .
اگـر ملاحظه مى كنيم كه دانشمندان براى كشف يكى از اسرار خلقت ، مدتها در لابراتوارها وقت مـى گـذرانند و از استراحت و خواب و تفريح چشم پوشى مى كنند، به خاطر عشق و اشتياقى است كه به كار خويش دارند.
اگر اين عشق و اشتياق ، از آنها گرفته شود، در ظرف چند ثانيه از پاى درمى آيند و نوميدانه دست از كار خود مى كشند.
اگر رهبران كشورهاى آزادشده ، براى نجات كشورهاى خويش از چنگال امپرياليسم ، تمام مصايب و مـشـكـلات و زنـدان هـاى تـاريك انفرادى راتحمل مى كنندو حتى احساس خستگى و ناراحتى نمى نمايند، از بركت عشق به آزادى و دلسوزى به ميليونها انسان گرسنه و اسير است .
اگر عواطف گرم و خروشان آزادى خواهان و استقلال طلبان هند نبود، قطعا تا امروز، هندوستان در زير يوغ استعمار خرد و شكسته شده بود.
جـواهـر لـعـل نـهـرو، مى نويسد : در جامعه هند، مردم ، به طبقات يا كاست هاى جدا از هم تقسيم مى شدند.
پـايـيـن تـر از هـمـه ، طـبـقـه اى بـودنـد كه نجس حساب مى شدند و ساير طبقات با آنها تماس نمى گرفتند و اينها حق ورود به مجامع و معابد را نداشتند وناچار بودند در محله هاى مخصوص يا خارج شهر زندگى كنند.
در دوران مـبـارزه براى استقلال ، گاندى براى درهم شكستن اين رسوم نيز به مبارزه پرداخت و نـجـس هـا را هـريجن (مخلوق خداوند) ناميد و ديگران را به تماس با آنها تشويق كرد و يك بار هم بـه ايـن منظور اعلام روزه كرد و كاست هاى هندو اقدام كردند و زنجيرهايى كه هندوان بردست و پاى برادرانشان گذاشته بودند، تااندازه اى گسست [172] .
روان شـنـاسـان براى اين كه نقش عواطف را به دقت بررسى كنند و فوايد و آثار عواطف را به خوبى كشف نمايند، دودسته دانشجو را به طور جداگانه دردرس مخصوصى آزمايش كردند.
ايـن دو گـروه ، از لحاظ استعداد و معلومات در يك رديف بودند، ولى به يك دسته آنها گفته شد كـه اگر از عهده امتحان برآيند، مزايايى به آنهاداده خواهدشد و به دسته ديگر هيچ نگفتند، بررسى نـتـيـجـه آزمـايـش نشان داد كه دسته اول ، كاملا در كار خود موفق شده اند و دسته ديگر در كار خودشكست خورده اند.
ايـن آزمايش ثابت كرد كه حتى در كارهاى علمى نيز عاطفه ، نقش مهمى را به عهده دارد و بدون دخالت عواطف ، دانش آموز و دانشجو نمى تواند دركار خود پيشرفت كامل كند.
روى هـمـيـن اصل است كه بايد دانش آموزان و دانشجويان درانتخاب رشته تحصيلى و شغل ،آزاد گـذاشـتـه شـونـد تا هر رشته و هر شغلى را كه مايلند وبه آن دلبستگى دارند، براى خود انتخاب كنند، دراين صورت مى توانند در كار خود پيشرفت نمايند و به مقصود برسند، اما اگر رعايت ذوق و سـلـيـقـه آنـها نشود و رشته تحصيلى و شغل ، بر آنها تحميل شود در نيمه راه از كار مى افتند و شكست مى خورند.
تنها عاطفه
بر حسب ظاهر ما هستيم كه در راه تكامل علمى ، صنعتى ، اقتصادى ، اجتماعى و اخلاقى كوشش و تـلاش مـى كنيم ، اما در حقيقت ، تنها نيروى فناناپذير و سرشار عواطف است كه منشا اين همه آثار درخـشان مى شود، آرى بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد! يكى ازنويسندگان مى نويسد : بـسـيـارى از مـردم ، كـليه عوامل و وسايل موفق شدن را، از قبيل جوانى ، سلامتى ، انرژى ، سواد و هرچه لازمه پيشرفت است ، دارند ولى ازآنها بهره بردارى نمى كنند.
انگيزه اى براى تلاش و شروع به فعاليت ندارند، زيرا هدفى ندارند.
نمى دانند از كجا شروع كنند و به كجا برسند.
جرقه اى لازم است تا آتش اشتياق آنها شعله ور شود و آنها را به سوى موفقيت و كاميابى پيش براند.
يـكـى از بهانه هايى كه امروز مدشده ، اين است كه مى گويند : وقت كم است ! و با گفتن اين جمله به دنبال كار كمتر و پول بيشتر مى روند.
از قـبول مسئوليت و به كار بردن هوش و ابتكار، پرهيز مى كنند و به جاى آن ، تمام مساعى خود را صرف تفريح و گردش و خوشگذرانى مى نمايند [173] .
اگر مادرى كنار گاهواره طفل شب ها بيدار مى نشيند و او را خفتن مى آموزد،اگر دست طفل را مـى گـيـرد و اورا پـابـه پا مى برد تا شيوه راه رفتن رابياموزد، اگر يك حرف و دو حرف بر زبان او مـى نـهـد تـا سـخن گفتن به او ياددهد،و سرانجام اگر طفل هستى خود را از هستى او مى داند وشعارش اين است كه تا هستم و هست ، دارمش دوست ! همه از بركت عواطف است .
اگـر كـاشـفين بزرگ به قعراقيانوسها و فراز آسمانها سفرمى كنند، اگر دانشجويى براى آزمايش دارويـى كه كشف كرده است ، جان خود را در معرض خطرقرارمى دهد و اثر آن را روى بدن خويش آزمايش مى كند، اگر قهرمانان براى سرفرازى و نجات ملت خويش ، فداكارى و جانبازى مى كنند، اگـرانـسـان دوسـتـان بـزرگ و مـنـجيان فناناپذير عالم انسانيت ، از نيروى استقامت ، بردبارى ، فداكارى و نوع دوستى برخوردارند، همه آنها مديون نيروى شگرف حيات عاطفى هستند.
* * * همين عاطفه است كه رهبران بزرگ آسمانى را براى نجات بشر به فداكارى واداشت .
امـام حـسـيـن (ع ) بـراى همين عشق به حق ، از صميم قلب جانبازى و فداكارى كرد و نام نيكش جاودانى شد.
سـربـازان رشيدى كه در ميدان هاى جنگ ، تيرهاى دشمن را به جان خود مى خرند و جان خود را براى آسايش هموطنان از دست مى دهند، همه مديون عواطف هستند.
* * * اكـنـون كـه تا حدودى به اهميت نقش عواطف پى برديم ، خوب است در مساله تربيت اطفال تـجـديـد نظركنيم و به قول ويل دورانت : نخست خود را تربيت كنيم ، سپس به تربيت كودكان خود بـپـردازيـم زيـرا تـا خـود ما ازتعادل عواطف برخوردارنباشيم و حيات عاطفى ما سالم و نيرومند نباشد،نمى توانيم در مساله تربيت اطفال كامياب شويم .
در حقيقت ، ما هرچه هستيم ، كودكان ما همان خواهندشد.
ويل دورانت مى گويند : كودكانت را به من بنما، تا بگويم چكاره هستى [174] .
بنابراين جا دارد كه مربيان ، با توجه به اهميت و نقش عواطف ، در تربيت و هدايت آن ، كوشش كنند و وظـيـفـه خـود را بـه خـوبى اجرا نمايند، باشد كه در راه رسانيدن انسان به اوج كمال و عظمت ، سهمى داشته باشند.
ويل دورانت مى نويسد : براى بناى خوى كودك ، شايد بهتر آن باشد كه مدح را جايگزين قدح سازيم .
سرزنش و خرده گيرى ، روح را فلج مى كند و كار ناتمام را تا ابد مبغوض مى سازد.
مـدح بـه سـلـول هـا نـيـرو مى دهد،اعضا را تقويت مى كند و دشوارترين كارها را به پيروزى بدل مى سازد.
با اهرم خود خواهى ، مى توان جهان را بلندكرد.
به جاى آن كه كار خوب انجام نيافته را مذمت كنيم و آن را از سرزنش و ملامت پر سازيم ، بهتر است كـه به كارهاى خوب انجام يافته بنگريم و آن راچنان بستاييم كه خاطره شيرينش در ذهن كودك بماند و مايه تشويق كارهاى ديگر شود [175] .
.........................................................................
171- مقدمه اى بر فلسفه آموزش و پرورش , ص 94.
172- نهج البلاغه , ترجمه و شرح فيض الاسلام , حكمت 391, ص 1274.
173- راه ورسم زندگى , ص 171.
174- نهج البلاغه , ترجمه و شرح فيض الاسلام ,حكمت 441, ص 1293.
175- حجرات (49) آيه 11.
منبع : تربيت کودک در جهان امروز
دکتر احمد بهشتي