مقتل امام حسين (علیه السلام) - 28
12 - ابن عثم نوشته است :
سحرگاه امام حسين به خانه اش برگشت . شب دوم باز هم به زيارت قبر پيامبر رفت . دو ركعت نماز خواند. پس از نماز چنين مى گفت :
خداوندا! اين قبر پيامبرت محمد است . من هم پسر دختر محمدم . كارى پيش آمده است كه مى دانى . خدايا! من معروف را دوست دارم و از منكر بيزارم . اى خداى با جلالت و احترام ! به حق اين قبر و صاحبش از تو مى خواهم آنچه رضاى تو در آن است برايم برگزينى .
سپس تا صبح گريست . صبحدم سر بر قبر نهاد و لحظه اى خواب چشمانش را ربود.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ديد كه همراه دسته هايى از فرشتگان در چپ و راست و جلو و پشت سرش مى آيد تا آنكه حسين را به سينه چسباند و ميان دو چشمش را بوسيد و فرمود: پسرم حسين ! گويا بزودى مى بينمت كه در سرزمين كربلا همراه جمعى از امت من ، تشنه لب كشته خواهى شد و قاتلان در عين حال اميد شفاعت دارند. آن را چه مى شود!؟ خدا در قيامت شفاعت مرا به آنان نرساند. آنان نزد خدا بهره اى ندارند. عزيزم حسين ! پدر و مادر و برادرت پيش من آمدند و اكنون مشتاق تواند. تو را در بهشت ، درجاتى است كه جز با شهادت به آنها نمى رسى . حسين در خواب به جدش مى نگريست و سخن او را مى شنيد و مى گفت :
يا جدا! مرا نيازى به بازگشت به دنيا نيست ، مرا هم بگير و با خودت به خانه ات ببر. پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود: اى حسين ! تو بايد به دنيا برگردى تا شهادت روزى ات شود و به پاداش عظيم آن برسى . تو، پدرت ، برادرت ، عمويت و عموى پدرت روز قيامت با هم برانگيخته مى شويد تا وارد بهشت شويد.
گويد: حسين از خواب بيدار شد. ناراحت و نگران بود. خوابش را به خانواده اش و فرزندان عبدالمطلب گفت . آن روز در شرق و غرب ، خاندانى اندوهگينتر و گريانتر از خاندان پيامبر نبود.
حسين بن على عليه السلام آماده شد و تصميم گرفت از مدينه خارج شود. شبانه نزد قبر مادرش رفت ، آنجا نماز خواند و وداع كرد. سپس نزد قبر برادرش امام حسن رفت و همان گونه عمل كرد. سپس به خانه اش برگشت .(132)
132- الفتوح ، ج 5، ص 20.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى