روايات معصومين (عليهم السلام) از زيركى مؤمن مكرر ياد كرده است، از جمله، سخن پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) كه فرموده اند:
المؤمن كيِّسٌ فَطِن؛(12) مؤمن، زيرك و دانا و بااحتياط است.
حقيقت اين است كه تمام اوصاف انسان ها، تبلور دارد ومؤمن كامل نيز از اين قاعده مستثنا نيست ولذا بايد زيركى ودانايى خود را كه از اوصاف برجسته اوست به ظهور برساند. يكى از اين موارد مطلبى است كه در روايتى از امام صادق (عليه السلام) آمده و آن اين كه مؤمن بايد خويشتن را در سختى نگاه دارد تا مردم از گزند او در امان باشند. مثلاً انسان با افرادى بافرهنگ و سليقه هاى گوناگون سر و كار دارد. حال امر داير بين اين است كه خود را در فشار قرار دهد يا اطرافيان خود را. به يقين بايد سختى را براى خود بخواهد و اگر كسى بگويد: آيا هميشه بايد برخود سخت بگيرم ؟، پاسخ « آرى » است، زيرا در اين صورت است كه نهاده هاى ايمان در انسان تبلور مى يابد. ما به عنوان مسلمان و امت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و پيرو خاندان رسالت بايد از آن بزرگان الگو بگيريم و اين سخن الهى را سرلوحه كار خود قرار دهيم كه مى فرمايد:
(لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَْخِرَ...)؛(13) قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست، براى آن كس كه اميد دارد به خدا و روز ديگر.
در اين آيه شريفه از سوى خداى منان مورد خطاب قرار گرفته ايم كه اگر به رحمت خدا و آخرت اميد بسته ايم بايد در تمام كارها، به ويژه در پرهيز از آزار مردم و تحمل ناهموارى هايى كه از سوى مردم به ما مى رسد، حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) را الگوى خويش قرار دهيم.
كسى كه راه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و پيشوايان معصوم (عليهم السلام) را مى پيمايد، بارزترين مصداق زرنگى و خردمندى است، زيرا درمى يابد به چه وسيله و از چه راهى به تجارتى سودمند كه خير دنيا و سعادت آخرت در آن است دست يابد. آن گاه است كه به پيروى از پيشوايان بزرگ اسلام و به فرموده امام صادق (عليه السلام) « نفسه منه في تعب والناس منه في راحة؛ خود از دست خود، در زحمت و سختى است و مردم از او در آسايش اند ».
كلمه « ناس » در روايت شامل همگان مانند: زن و فرزند، خويشاوندان، مردم كوچه و بازار، ارباب رجوع و غيره مى شود. در روايت كلمه « ناس » آمده و نه « مؤمنون » و از اين استفاده مى شود كه شرط كمال ايمان اين است كه حتى غيرمسلمانان از جمله: مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان از گزند انسان مؤمن در امان باشند. البته بعضى امور ممكن است از نظر انسان طبيعى باشد، اما همين موارد موجب آزردگى اطرافيان مى شوند و اين برخلاف شرطى است كه در روايت آمده است. به عنوان مثال انسان خوراكى را مى پسندد كه خانواده و اطرافيان او آن را نمى پسندند. در اين صورت، انسان مؤمن برخود سخت گرفته، بر خلاف ميل و سليقه خود ـ والبته در موارد حلال نه حرام ـ با تمايل آنان همراه شده، آنچه كه آنان دوست دارند و مى خوردند همان را ميل مى كند. در اين باره امام صادق (عليه السلام) از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كرده اند كه فرمودند:
المؤمن يأكل بشهوة أهله والمنافق يأكل أهله بشهوته؛(14) مؤمن به ميل و اشتها (سليقه)ى خانواده اش مى خورد و منافق، خانواده اش به ميل او غذا مى خورند.
براى كمال يافتگى در ايمان بايد تا اين اندازه خواسته مشروع ديگران را لحاظ داشت و به منظور رعايت حال آنان تن به سختى و ناملايمات داد. در باب شراكت و موارد مشابه آن نيز انسان مؤمن اسير تمايلات خويش نشده و هرگز به ظلم به ديگران تن نمى دهد و اگر با يك مسيحى، يهودى يا پيرو ديگر اديان در كسبوكار شريك باشد، هرگز او را نمى فريبد، زيرا ايمان مهارِ بازدارنده انسان از تباهى و نامردمى است. چنين انسانى به گواهى روايات، زيرك، خردمند و بااحتياط است، زيرا نعمت هاى جاودانه آخرت را با كالاهاى فناپذير دنيا تعويض نمى كند.
داستانى پندآموز
در تاريخ و آثار اخلاقى ماجراهاى فراوانى نقل شده كه تماماً عبرت آموز و هشدار دهنده است، از جمله آمده است: « دو برادر بودند، يكى عائله مند و ديگرى مجرد. آن دو زمينى كشاورزى داشتند و در كاشت و برداشت شريك بودند. زمان درو فرا رسيد و محصول را برداشتند و هريك سهم خود را جدا كرد. نيمه شبى برادر مجرد از خواب برخاست و با خود انديشيد كه برادر من عيالوار است و هزينه زندگى اش سنگين، اما من چندان خرجى ندارم. آن گاه بدون اين كه برادرش را از قصد خود آگاه كند مقدارى از سهم خود به سهم برادرش افزود. همان شب برادر بزرگ تر از خواب برخاسته، همانند برادرش در انديشه شد كه بار خود را بسته است، اما برادرش در ابتداى راه است و لذا بايد به او كمك كند. با اين انگيزه به سراغ محصول خود رفت و مقدارى از آن را برداشت و به خرمن برادر افزود.
در اين صورت مى بايست تفاوتى در حجم و وزن محصول آنها به وجود نمى آمد، زيرا همان مقدار كه از خرمن خود كم كرده بود به آنان اضافه شده بود، اما شگفت انگيز اين كه هردو چون محصول خود را بررسى كردند سهم خود را بيش از آن چيزى يافتند كه بود. آن دو به وظيفه اخلاقى خود عمل كرده بودند، اما خداى متعال از نيت آنان آگاه بوده و بنا به وعده تغييرناپذيرِ (فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْرًا يَرَهُ)؛(15) پس هركه هموزن ذره اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد » هردو را در اين جهان پاداش داد و در آخرت نيز از رحمت الهى برخوردار خواهند شد. البته پاداش اعمال در دنيا گاهى با تأخير همراه است تا تفاوت ميان كسى كه براى خداى كار مى كند و كسى كه براى پاداش كار مى كند معلوم شود، چراكه در صورت تأخير در پاداش، آن كه براى خدا كار مى كند و اطمينان ندارد كه خدمتش در دنيا جبران خواهد شد، با اين حال براى خدمت به ديگران بى دريغ از آبروى خود و غير آن هزينه مى كند معلوم مى شود.
مرحوم اخوى ـ اعلى الله درجاته ـ در تفسير(16) آيه ذكر شده آورده اند:
انسانى كه به ديگران خدمت كند، افزون بر مقامات و پاداش هاى اخروى در اين دنيا نيز پاداش خواهد گرفت.
اگر انسان خود را در زحمت بدارد و ناملايمات روزگار و بدرفتارى مردم را بر خود هموار كند، اما مردم و اطرافيان را از آزار خويش ايمن سازد، همانى خواهد بود كه معصومين (عليهم السلام) فرموده اند و به گواهى آنان مؤمن خواهد بود.