عمر روزى به منبر پيامبر رفت و مردم را از اين كه مهريه زنانشان را بيش از چهار صد درهم قرار دهند منع كرد. پس از آن كه از منبر پائين آمد، زنى (از او سئوال كرد: ما از كتاب خدا تبعيت كنيم يا از حرفهاى تو؟) عمر گفت: كتاب خدا را، زن به او گفت مگر تو در قرآن نخوانده اى، كه خدا مى فرمايد: «اتيتهم احديهن قنطارا» (19) اگر مال بسيار مهريه زنان خود قرار داديد چيزى از آن باز نگيريد»(20)
عمر وقتى اين را شنيد گفت: كل الناس افقه من عمر (تمامى مردم از عمر عالم تر هستند).(21)
جهل عمر به حكم مسئله
عمر ابن خطاب هنگام نماز مغرب، در ركعت اول، حمد و سوره نخواند و در ركعت دوم دو بار حمد و سوره خواند و پس از نماز دو سجده سهو بجا آورد به او گفتند: چرا در ركعت اول، حمد و سوره نخواندى؟ عمر گفت: ركوع و سجود نماز من چطور بود؟ گفتند: ركوع و سجودت خوب بود. عمر گفت پس اشكالى ندارد»(22)
پی نوشت ها
(19)حاشيه سنن ابن ماجه تاليف سندى ج 1 538 - 6 نساء 20
(20)نساء 20
(21)سنن بيهقى ج 7/233
(22)كنز العمال ج 4/213