غدير از ديدگاه اهل سنت -10
جـمله اى كه در حديث غدير مورد استشهاد قرار گرفته و در حقيقت پيام اصلى واقعه غدير در آن نـهـفـتـه اسـت ايـن اسـت كه حضرت فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه كسانى كه به اين حديث استدلال كرده اندمولى را اولى معنا كرده اند اولى , يعنى كسى كه به تصرف سزاوارتر است به عبارت سـاده تـر يعنى كسى كه لايق سرپرستى , رهبرى و اختياردارى است بدين ترتيب معناى حديث اين است : (هركس من رهبر وسرپرست اويم , على (ع ) هم رهبر و سرپرست اوست بنابراين تنها كسانى به رهبرى و سرپرستى پيامبراكرم (ص ) پايبند و ملتزمند كه رهبرى و سرپرستى على (ع ) را بپذيرند.
ايـنـك بـايـد دانـسـت كـه آيـا در لغت عرب , مولى به اين معنا به كار رفته است ؟ يا نه ؟
ديگر آنكه اگـربـپـذيـريـم مـولـى در لغت بدين معنا به كار رفته است , آيا در اين خطبه نيز اين معنى اراده شده است ؟ يا خير؟ .
مـرحـوم عـلامـه امينى 42 نفر از علماى بزرگ تفسير و لغت را نام مى برد كه بيست و هفت نفر از آنـان گـفته اند: مولى به معناى اولى است پانزده نفر ديگر گفته اند: اولى يكى از معانى مولى است (64) .
اما درباره اينكه آيا در اين حديث نيز مولى , چنان معنايى را افاده مى كند, توجه به شرايط و ظروفى كـه اين حديث در آن صادر شده , و مطالعه خطبه اى كه اين حديث در ضمن آن قرار گرفته است , هيچ شكى باقى نمى گذارد كه مولى در اين حديث هم به معناى اولى است .
زيـرا شـخـصـيـتـى چـون پيامبر اسلام (ص ) كه عقل كل , انسان كامل و بزرگترين پيامبر و سفير آسـمانى است , در روزى آن چنان گرم كه زمين چون آهن گداخته پاى مسافران را مى گدازد و خـورشـيـد مـغـز انـسان را به جوش مى آورد, در صحرايى سوزان و بدون امكانات (65) كه اگر گوشت را بر زمين مى افكندى كباب مى شد (66) , محلى كه هيچ كاروانى در آن توقف نمى كند, دهـهـا هزار حاجى خسته را نگه مى دارد,رفتگان را باز مى گرداند و منتظر مى ماند تا بازماندگان برسند
و در گرمترين ساعات روز سخنرانى مى كندو در ضمن آن چند بار از مردم سؤال مى كند تا مـطـمئن شود صداى او را به خوبى مى شنوند, و در نهايت على (ع ) را به آنان نشان مى دهد, با نام و نسب معرفى مى كند و مى فرمايد: (هركس كه من مولاى او هستم على هم مولاى اوست ) سپس همه حاضران را موظف مى كند اين سخن را به غايبان برسانند, و پس ازآن دستور مى دهد همه با او بـيـعـت كـنـنـد, و بـه او تـبـريك و تهنيت گويند, و عمامه خويش را بر سرش مى گذارد و به او مـى فـرمايد: (تاج عرب عمامه است ) و به اصحاب مى فرمايد: (فرشتگانى كه در روز بدربه ياريم آمدند, چنين عمامه هايى بر سر داشتند).
حـال اگر فرض كنيم اين حديث بدون هر گونه قرينه و تفسير و توضيحى به دست كسى برسد و بـدون غـرض بـه آن تـوجه كند در مى يابد كه برخلاف گفته بعضى افراد بى اطلاع پيامبر(ص ) در صدد آن نيست كه بفرمايد: (هركس من دوست او هستم على هم دوست اوست )! يا (هركس من يـاور او هـسـتـم , عـلى ياوراوست )! چرا كه دوستى و ياورى , بيعت و تبريك نمى خواهد, عمامه و تاج گذارى نمى طلبد و به طوركلى چنان اهميتى ندارد كه در آن موقعيت خطير و با آن مقدمات اعلام شود.
بـدين دلايل است كه مرحوم سبط بن جوزى از علماى اهل سنت , پس از بحثى مفصل در اين باره , به اين نتيجه مى رسد كه مولى در اين حديث به معناى اولى است 67.و ابن طلحه در مطالب السؤول مى نويسد:.
حضرت رسول (ص ) هر معنايى را كه لفظ مولى نسبت به خودش دارد, براى على (ع ) قرار داده است و اين مرتبه بلندى است كه پيامبر مخصوصا على (ع ) را در آن قرار داده است 68.
ايـن نـتـيـجـه همان مفادى است كه خطبه رسول اكرم (ص ) با تمام جملاتش بر آن دلالت دارد و هـمـان چيزى است كه صد و بيست هزار عرب خالص , بدون هيچ شبهه اى از كلام رسول خدا(ص ) فـهـمـيـده انـدو بـه هـمين جهت بود كه حسان برخاست و در مدح حضرت امير(ع ) شعر سرود و پيامبراكرم (ص ) نيز اورا تشويق كرد
پس از آن نيز هركس كه از اين واقعه خبردار شد, چنين فهميد كـه رسول مكرم اسلام (ص )براى خود جانشين تعيين كرده است در طول قرون متمادى همه اهل لغت و علماى اسلام همين رافهميدند و صدها شاعر عرب و غير عرب در اين زمينه شعر سرودند, و در اشـعار خود تصريح كردند كه پيامبر(ص ) على (ع ) را به جانشينى خود برگزيد و به همين جهت روز غدير را گرامى داشتند.
امـيـرمـؤمـنـان عـلـى (ع ) در دوران خـلافت ظاهرى خود در كوفه , بارها به اين حديث استدلال كرده اصحاب رسول خدا(ص ) را قسم داد تا به آنچه از اين واقعه در خاطر دارند, شهادت دهند و در حالى كه حدود چهل سال از واقعه غدير گذشته و بسيارى از اصحاب رسول خدا(ص ) از دنيا رفته و بـاقـيـمـانده دراطراف بلاد پراكنده شده بودند
و كوفه از مركز اقامت صحابه (مدينه ) دور بود و حـضـرتـش بـدون پيش بينى و تمهيد مقدمات از آنها شهادت مى خواست , شمار قابل توجهى به پا خـاسته به درستى گفتاراميرالمؤمنين شهادت مى دادند تعداد شهودى را كه روايات مختلف ذكر كـرده انـد, مـتـفاوت است
طبق بعضى روايات 5 يا 6 نفر 69, طبق روايتى ديگر 9 نفر 70, و طـبـق روايـتى 12 نفر 71, طبق روايتى 12نفر بدوى 72, طبق روايتى 13 نفر 73, و در روايـتـى 16 نـفـر 74, در روايتى 18 نفر 75, و در روايتى ديگر 30 نفر 76, طبق روايتى گروهى از مردم 77, طبق روايتى بيش از ده نفر 78, و طبق روايتى ديگرعده اى 79و در روايتى گروه زيادى 80, و طبق روايتى ديگر 17 نفر 81شهادت دادند كه پيامبر(ص )در روز غدير فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه .
هـمـچـنـيـن اهـل بـيت (ع ) و دوستان و پيروان ايشان در موارد بسيارى به اين حديث استدلال و احـتـجاج كرده اند مرحوم علامه امينى 22 فقره از اين احتجاجات را نقل كرده است ما به ذكر چند مورد بسنده مى كنيم .
64 الغدير, ج 1, ص 344 تا 350.
65 وفيات الاعيان , ج 5, ص 231.
66 ايـن مـطـلب را مرحوم سيد بن طاووس در اقبال الاعمال , ص 456 از كتاب النشر و الطى نقل كرده است .
67 تذكرة الخواص , ص 38.
68 مطالب السؤول , ص 16, سطر 25.
69 تاريخ دمشق , ج 2, ص 21, حديث 521, و مجمع الزوائد, ج 9, ص 104.
70 مسند احمد بن حنبل , ج 1, ص 119.
71 مـسند احمد بن حنبل , ج 1, ص 119 و فرائدالسحطين , ج 1, ص 68 و 69, باب 10, حديث 34 و 36 و كنزالعمال , ج 13, ص 154,حديث 36480 و ص 157, حديث 36485 و مناقب ابن مغازلى , ص 28, حـديـث 38 و ص 20, حـديث 27 و تاريخ دمشق , ج2 , ص 12,حديث 509 511 و ص 14, حديث 514 و ص 19 حديث 517.
72 تاريخ دمشق , ج 2, ص 9, حديث 506 و ص 11, حديث 508 و ص 24, حديث 523 و كنزالعمال , ج 13 ص 170, حديث 36515 ومجمع الزوائد, ج 9, ص 105.
73 تذكرة الخواص ص 35 و كنزالعمال , ج 13, ص 158, حديث 36487 و ص 170, حديث 36514 و تاريخ دمشق , ج 2, ص 18, حديث 515 و 516 و ص 25, حديث 524 و مجمع الزوائد, ج 9, ص 105 و ينابيع الموده , ص 36.
74 تاريخ دمشق , ج 2, ص 5, حديث 503 و 28, حديث 530 و مجمع الزوائد, ج 9, ص 107.
75 تـاريـخ دمـشـق , ج 2, ص 13, حـديـث 512 و ص 14, حـديـث 513 و ص 18, حـديث 516 و مجمع الزوائد, ج 9, ص 108.
76 مسند احمد بن حنبل , ج 4, ص 307 و تاريخ الخلفا, ص 188 و تاريخ دمشق , ج 2, ص 7, حديث 505 و مجمع الزوائد, ج 9, ص 104.
77 تاريخ دمشق , ج 2, ص 6, حديث 504 و ص 22, حديث 522.
78 تاريخ دمشق , ج 2, ص 12, حديث 510.
79 تاريخ دمشق , ج 2, ص 20, حديث 520.
80 تذكرة الخواص , ص 35 و مجمع الزوائد, ج 9, ص 104.
81 ينابيع الموده , ص 36.
منبع : غدير از ديدگاه اهل سنت
نویسنده : محمد رضا جباران