غدير از ديدگاه اهل سنت – 35
بـدون شـك على (ع ) اولين مردى است كه اسلام آورده و به پيامبر(ص ) گرويده است ولى قبل از ورود به اين بحث يادآورى دو نكته ضرورى است :.
يـك ) اسـلام حـضـرت امـيرالمؤمنين (ع ) با ساير مردم يك تفاوت اساسى دارد: ساير مسلمانان در صدراسلام , وقتى به اسلام روى مى آوردند كه سالها بت پرستيده بودند, ولى اميرالمؤمنين (ع ) هيچ گـاه سـر بـه آستانه غير خدا نساييده و هرگز بت نپرستيده بود اگر مى گوييم او اولين مسلمان اسـت , بـه هـمـان مـعـنـاسـت كه ابراهيم خليل (ع ) فرمود: (من اولين مسلمانم ) (206) اگر مـى گـويـيم او نخستين مؤمن است , به همان معناست كه حضرت موسى (ع ) فرمود: (من اولين مـؤمـنـم ) (207)
اگر مى گوييم على (ع ) اسلام آورد, به همان معناست , كه قرآن كريم درباره ابـراهـيم (ع ) مى فرمايد: (ياد آور هنگامى را كه پروردگارش بدو گفت اسلام بياور او گفت : من تسليم پروردگار عالميان شدم ) (208) و اگر مى گوييم او ايمان آورد, بدان معناست كه قرآن كـريـم در شـان رسـول مـكـرم اسـلام (ص ) مـى فرمايد: (رسول ما به آنچه از پروردگارش نازل شده ايمان آورده است ) (209) .
دو ـ ايـمـان بـه مـعـنـاى گرايش و باور به چيزى در افراد مختلف متفاوت است , و همين تفاوت مراتب ايمانى است كه موجب قرب و بعد افراد نسبت به ساحت قدس پروردگار مى شود.
امـيـرالـمؤمنين (ع ) در بالاترين مراتب ايمان و يقين به پروردگار عالم و معارف حقه اسلامى قرار داشـت و خـود مـى فـرمود: (به خدا اگر پرده ها كنار روند, چيزى بر يقين من افزوده نمى شود) (210) .و پـيـامـبـر اكرم (ص ) درباره ايمان او مى فرمايد: (اگر ايمان على در يك كفه ترازو قرار گيرد و آسمان وزمين در كفه ديگر, ايمان على سنگين تر از آنها خواهد بود) (211) .حتى اگر از دو جهت پيش گفته صرف نظر كرده على را مانند ساير مسلمانان بدانيم , باز او اولين كسى است كه اسلام آورد, يعنى در همان روزى كه پيامبر اسلام (ص ) به پيامبرى مبعوث شد.
انـس بـن مـالك مى گويد: (رسول خدا(ص ) روز دوشنبه مبعوث شد و على (ع ) روز سه شنبه با او نـمـازگزارد (212) يا به او ايمان آورد (213) و همان روزى كه رسالت خود را اعلام كرد اولين كسى كه صريحا اعلام ايمان و پشتيبانى از او كرد, على (ع ) بود گرچه به حسب سن كوچكترين فرد حاضر مجلس به شمارمى رفت (214) زيرا ده بهار بيشتر از عمر شريفش سپرى نشده بود (215) او خود مى فرمايد: من پيش از همه مسلمان شدم , در حالى كه نوجوانى نابالغ بودم ) (216) .
سـابقه آن گرامى در اسلام چنان مشهور است كه بسيارى از علما و مورخان اهل سنت گفته اند: (اوليت آن حضرت در اسلام اجماعى است ) (217) .بـسـيارى از صحابه پيامبر(ص ) و تابعين به اين فضيلت اعتراف كرده اند علامه امينى (ره ) پنجاه و يك نفر از صحابه و تابعين و دانشمندان اهل سنت را نام مى برد كه اين فضيلت را روايت كرده اند, و نام پانزده نفر از شعراى صدر اسلام را كه در اين باره اشعارى سروده اند ياد مى كند (218) .
عـلاوه بـر ايـن , احـاديـث فـراوانـى از رسـول مـكـرم (ص ) نـقـل شده است كه على (ع ) را اولين مسلمان شمرده است .آن حـضـرت فـرمـود: (اولين كسى كه در كنار حوض بر من وارد مى شود, كسى است كه پيش از همه اسلام آورده است , يعنى على بن ابى طالب (219) .و فرمود: (اولين كسى كه با من نمازگزارد على بود) (220) .و فـرمـود: (هـفـت سـال جـز عـلـى كـسـى بـا مـن نـمـاز نـگـزارد و ملائكه بر ما دو نفر درود مى فرستادند) (221) .
بـنـا بـه نـقـل مـسـعـودى در اثـبات الوصيه آن حضرت دو سال پيش از بعثت با نبى مكرم اسلام نـمازمى خواند (222) تعابيرى كه در روايات مختلف اين معنا را افاده مى كنند, فراوان است براى نمونه به چندتعبير مشهور اشاره مى كنيم :.
1ـ اول من اسلم , (223) يعنى اولين كسى كه اسلام آورد.
2ـ اول من آمن , (224) يعنى اولين كسى كه ايمان آورد.
3ـ اول من صلى , (225) يعنى اولين كسى كه نماز گزارد.
4ـ اقدم امتى سلما, (226) يعنى آنكه در اسلام بر همه امتم پيش است .
5ـ اول الـمـؤمـنـيـن ايـمـانا و اولهم اسلاما, (227) يعنى آنكه پيش از همه ايمان آورد و پيش از همه اسلام را پذيرفت .
آن حـضـرت خـود نـيـز بـارهـا بـه اين نكته تصريح كرده مى فرمايد: (من اولين كسى هستم كه به رسول خدا(ص ) ايمان آوردم ) (228) .
همچنين مى فرمايد: (من نخستين كسى هستم كه با رسول خدا نماز خواند) (229) .
در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه آمده است :.
مـن در پى او بودم , در سفر و در حضر, چنانكه شتر بچه در پى مادر هر روز براى من ازاخلاق خود نـشانه اى بر پا مى داشت و مرا به پيروى آن مى گماشت هر سال در حرا خلوت مى گزيد و من او را مـى ديـدم و جـز من كسى وى را نمى ديد آن هنگام جز خانه اى كه رسول خدا(ص ) و خديجه در آن بـود, در هـيچ خانه اى مسلمانى راه نيافته بود, و من سومين آنها بودم روشنايى وحى و پيامبرى را مى ديدم و بوى نبوت را مى شنودم (230) .و مـى فرمود: (قبل از اينكه كسى از اين امت خدا را پرستش كند, هفت سال در كنار رسول خدا او راپرستش كرده ام ) (231) .
206 سوره انعام , آيه 163.
207 سوره اعراف , آيه 143.
208 سوره بقره , آيه 131.
209 سوره بقره , آيه 285.
210 بحارالانوار, ج 40, ص 153, حديث 54, باب 93 مرحوم مقرم در كتاب السيدة سكينة , ص 35 در ذيـل اين حديث شريف نوشته است :(اين كلام را آلوسى در تفسير روح المعانى , ج 3, ص 27 در ذيـل آيـه شريفه كيف تحى الموتى و ابوالسعود در تفسيرش در حاشيه تفسيررازى , ج 4, ص 570, ذيـل آيـه شـريفه و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا در سوره انفال از اميرالمؤمنين على (ع ) نقل كرده اند).
211 تاريخ دمشق , ج 2, ص 364, حديث 871 و 872 و مناقب ابن مغازلى , ص 289, حديث 330.
212 اسـدالـغابه , ج 4, ص 93 و الصواعق المحرقه , ص 185, فصل اول و فرائدالسحطين , ج 1, ص 243, باب 47, حديث 188 و تاريخ دمشق , ج 1, ص 48, حديث 70.
213 سـنـن تـرمـذى , ج 5, ص 598 و فـرائدالـسـحـطـين , ج 1, ص 246, باب 47, حديث 189 و اسدالغابه , ج 4, ص 93 و كنزالعمال , ج 13,ص 128, حديث 34407.
214 كـنـزالـعمال , ج 13, ص 114 و 129 و 133 و تاريخ دمشق , ج 1, ص 97, حديث 133 تا 138 و تاريخ كامل , ج 2, ص 63.
215 اسدالغابه , ج 4, ص 92 و تاريخ دمشق , ج 1, ص 43, حديث 62.
216 كنزالعمال , ج 13, ص 111, حديث 36363.
217 الـصـواعـق الـمـحـرقه , ص 185, فصل اول همچنين علامه امينى از حاكم نيشابورى و ابن عبدالبر اين اجماع را نقل كرده است (الغدير 3/238).
218 الغدير, ج 3, ص 219 تا 236.
219 تاريخ دمشق , ج 1, ص 82, حديث 115 تا 118 اين حديث در كنزالعمال , ج 13, ص 144, شماره 36452 از جناب سلمان فارسى نقل شده .
220 اسدالغابه , ج4 , ص 93 و كنزالعمال , ج 13, ص 124.
221 اسـدالـغابه , ج 4, ص 94 و المستدرك على الصحيحين , ج 3, ص 112 و فرائدالسحطين , ج 1 ص 242 باب 47 حديث 187 و تاريخ دمشق ج 1, ص 71, حديث 94 تا 100.
222 اثبات الوصيه , ص 141.
223 اسـدالـغـابـه , ج 4, ص 92 و الـمستدرك على الصحيحين , ج 3, ص 136 و مسند امام احمد حنبل , ج 4, ص 368 و 371 و كنزالعمال , ج13 , ص 144 و سنن ترمذى , ج 5, ص 600 والاحبابه , ج , ص 183.
224 اسدالغابه , ج 4 ص والاحبابه ج 7 ص 167.
225 سـنـن تـرمـذى , ج 5, ص 600 و الـمـستدرك على الصحيحين , ج 3, ص 111 و مسند احمد بن حنبل , ج 1, ص 99 و اسدالغابه , ج 4, ص 93 و فرائدالسحطين , ج 1, ص 245, باب 47, حديث 190.
226 مسند احمد بن حنبل ج 5 ص 26.
227 كنزالعمال ج 13 ص 123 حديث 36392 و ص 124 حديث 36395.
228 تاريخ بغداد, ج 4,ص 233.
229 كنزالعمال , ج 13, ص 124, حديث 36396.
230 نهج البلاغه ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى , ص 229, بخشى از خطبه شماره 192 معروف به خطبه قاصعه .
231 كنزالعمال , ج 13, ص 122, حديث 36390 و ص 126, حديث 36400 و اسدالغابه , ج 4, ص
93 و فرائدالسحطين , ج 1, ص 247 باب 48, حديث 191.
منبع : غدير از ديدگاه اهل سنت
نویسنده : محمد رضا جباران