نشان دادن قدرت بدعت و قانونگذارى توسط غاصبين
تحريك مردم در مخالفت با اهلبيت
كسب قدرت مالى جهت اقدام بر عليه اهلالبيت
ديدگاه آيتاللَّه شهيد سيد محمد باقر صدر در رابطه با غصب فدك
گرفتن منبع مالى از اهلبيت
حضرت خديجه عليهاالسلام درس خوبى از خود به يادگار گذاشته بود كه درخت نو پاى اسلام را با ثروت انبوه خود پروريد و از ضربههاى بىامان دشمن نجات داد تا جايى كه خود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به اين مطلب تصريح فرمود: «اسلام به شمشير على عليهالسلام و اموال خديجه پا گرفت».
اكنون نوبت فاطمه عليهاالسلام بود كه با ثروتى كه در اختيار داشت درخت نوپاى ولايت را از ضربههاى سهمگين دشمن نجات دهد. با توجه به فقر شديد مردم در اول اسلام و اينكه فدك ثروتى نسبتاً مهم بحساب مىآمد، غاصبين وحشت شديدى از اين اموال داشتند كه هم تقسيم آن بين فقرا توسط فاطمه عليهاالسلام اثرات نامطلوبى بر كار آنان مىگذاشت و هم مىترسيدند
اميرالمؤمنين عليهالسلام آنرا در راه هدف خود صرف كند و بر عليه آنان اقداماتى نمايد. لذا خود ابوبكر به اين مطلب تصريح كرده كه ما با گرفتن بنيهى مالى از خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از اين جهات خيال خود را آسوده مىكنيم.
نشان دادن قدرت بدعت و قانونگذارى توسط غاصبين
يكى از اهداف غاصبين آن بود كه در اعلا درجهى جهل به احكام الهى و قوانين اجتماعى مىخواستند خود را بعنوان قانونگذارانى كه در قبض و بسط امور يد دارند جلوه دهند. آنها هم براى بدعتهاى آيندهى خود نياز به چنين خودنمايى داشتند و هم براى مسائلى كه هر ساعت براى اسلام پيش مىآمد و بالاخره بايد جوابى براى آن آماده مىكردند. و پيداست كه قانون از قداست خاصى برخوردار است و بايد نمود كار را طورى پيش بياورند كه ظاهر دينى آن حفظ شود.
غصب فدك را با همين نقشه آغاز كردند، و پس از جعل حديث «ان اللَّه ابى ان يجمع النبوة والخلافة فى اهل بيت واحد» كه ايامى پيش دست به جعل آن زده بودند، اكنون اقدام به دومين جعل در اسلام نمودند و حديثى تحت عنوان «النبى لايورّث» آماده كردند كه اين اقدام ضد دينى خود را دينى جلوه دهند، و از قداست نام پيامبر صلى اللَّه عليه و آله استفاده كنند. با عنوان حديث آنحضرت به جنگ دين بيايند و عملاً ثابت كنند كه قادر به چنين كارى هستند.
از سوى ديگر بعنوان اينكه مىخواهيم درآمد فدك را در راه جهاد با مرتدين به مصرف برسانيم و با آن اسلحه بخريم و لشكر مسلمين را نظام بدهيم ظاهر جالبى به كار خود دادند. لابد تاريخ فراموش كرده است كه با همين اموال خالد بن وليد را سراغ قبيلهاى فرستادند كه بخاطر استقامت بر خلافت اميرالمؤمنين عليهالسلام و نپذيرفتن حكومت غاصبين مورد حمله قرار گرفتند و مالك بن نويره بدست آنان كشته شد و خالد در همان شب با همسر او زنا كرد!!
همچنين با شاهد خواستن از فاطمه عليهاالسلام چنين وانمود كردند كه در مسئلهاى كه اموال مسلمين مطرح است حتى از فاطمه عليهاالسلام شاهد مىخواهند و گويى اين اندازه پايبند به احكام دين هستند!
از جهتى ديگر اجماع مسلمين را مطرح كردند و اينكه غصب فدك هر اندازه خلاف و ضد دين باشد مردم طرفدار آن هستند و ما بخاطر مردم اين كار را مىكنيم و الا خود چنان تمايلى به آن نداريم. با اين كار رنگ تقدس ديگرى به كار خود دادند و بعنوان يكى از پايههاى قانونگذارى خود آن را مستحكم نمودند.
اينها همه بعنوان قدرتنمايى بود تا نشان دهند با سابقهى جهل مطلقى كه دارند اخيراً قادر به بدعتگزارى هستند و گويا چيزهايى از دين فهميدهاند و كمكم مشغول تكميل مراحل آن هستند. البته اسلام يك روز و دو روز نبود كه اين جهل ظاهر نشود و اين مقدس نمايى برهم نريزد. در طول خلافت غاصبانه هر روز سؤالهاى دينى تازهاى پيش مىآمد و مسائل تازهاى مطرح مىشد كه ناآگاهى غاصبين نسبت به احكام دين روز بروز روشنتر مىگشت و آنچه درصددش بودند به طور معكوس ظهور مىكرد.
تحريك مردم در مخالفت با اهلبيت
غاصبين با توجه به خونهاى ريخته شده در بدر و اُحد كه اميرالمؤمنين عليهالسلام شجاع آن ميدانها بود و همين مردم پدران و فاميل خود را به شمشير على عليهالسلام از دست داده بودند، توانستند نظر مردم را بر ضد آن حضرت تحريك كنند، و آنان را نسبت به هرچه به نفع آنحضرت تمام مىشود مخالف نمايند.
از سوى ديگر اخلاق جاهلى كه هنوز آثار آن در مردم باقى بود و گاهى سر از تعصبات بيجا و گاهى از فرهنگ پايين مردم درمىآورد، وسيلهى خوبى براى تحريك عواطف و ضماير مردم بود. اينكه حقى به خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اختصاص داشته باشد مسئلهاى بود كه خيلى راحت مىشد مردم را بر ضد آن تحريك كرد. اينكه ثروت بزرگى در اختيار فاطمه عليهاالسلام باشد مطلبى بود كه خوب مىشد از آن استفادهى منفى برد. اينكه فدك مايهى عظمت على و فاطمه عليهماالسلام باشد نقطهاى بود كه به راحتى مىشد آن را به رخ مردم كشيد.
اين مجموعه را غاصبين بخوبى درك مىكردند و از آن براى جمع مردم بر ضد خاندان رسالت استفاده مىكردند و انصافاً نتايج خوبى هم مىگرفتند. آنگاه كه ابوبكر از استدلال در مقابل مقام ولايت كبرى عاجز مىشد فوراً مسائل را بر عهدهى مردم مىگذاشت و مىگفت: اين كار را مردم بر عهدهى من قرار دادند، و من خواستهى آنان را اجرا كردم، و اكنون هم حاضرم مردم بين من و تو قضاوت كنند.
حضرت زهرا عليهاالسلام هم دقيقاً همين جهت را هدف سخنان خود قرار داد و فرمود: در جايى كه خدا حكم مخالف داشته باشد و مقام عصمت سخن بگويد، رضايت و اتفاق مردم ارزشى ندارد.
كسب قدرت مالى جهت اقدام بر عليه اهلالبيت
از آنجا كه منبع مالى حكومت غاصب قوى نبود و از سوى ديگر جنگهايى تحت عنوان مرتدين مطرح شده بود، نياز به يك درآمد كلان بخوبى احساس مىشد و فدك در اين جهت يك منبع استثنايى بود. آنان بخوبى مىدانستند كه به چنگ آوردن اين منبع مشكلات بزرگى را حل مىكند، و به همان اندازه كه گرفتن آن از اهلبيت عليهمالسلام مهم است، بدست آوردن آن براى حكومت خود از آن مهمتر است.
ديدگاه آيتاللَّه شهيد سيد محمد باقر صدر در رابطه با غصب فدك
مرحوم شهيد سيد محمد باقر صدر در كتاب خود «فدك فى التاريخ» مىنويسد: (1)
فدك سمبلى از معنايى عظيم است كه هرگز در چهارچوب آن قطعه زمين تصاحب شده حجاز نمىگنجد. و همين معناى رمزى فدك است كه نزاع مربوط به آن را، از قالب مخاصمهاى سطحى و محدود، به جانب قيام و مبارزهاى وسيع و پردامنه سوق مىدهد... حاشا كه مسألهى فدك چنين تصور شود. منازعهى فدك قيامى عليه اساس حكومت است. فدك فرياد آسمانگيرى است كه فاطمه عليهاالسلام خواست به وسيله آن سنگ كجى را كه تاريخ بعد از ماجراى سقيفه بر آن بنا شد، درهم بشكند. براى اثبات اين معنا كافى است به خطبهاى كه حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم روياروى خليفه و در حضور جمعيت انبوهى از مهاجر و انصار ايراد فرمودند، نگاهى بيفكنيم. (2)
1ـ اين كتاب به نام «فدك در تاريخ» توسط جناب آقاى محمود عابدى ترجمه شده و در 196 صفحه توسط جناب آقاى محمود عابدى ترجمه شده و در 196 صفحه توسط انتشارات روزبه به چاپ رسيده است.
2ـ فدك در تاريخ/ 58.