فتح فدک و اعطای آن به حضرت زهرا(س)

zahra_14

فهرست مطالب
1-  فتح فدك بدست شخص پيامبر و اميرالمؤمنين
2- فدك ملك شخصى پيامبر اكرم بر اساس حكم صريح قرآن مجيد
3- سند و شاهد بر ملكيت فدك
4- فقرا مصرف‏كنندگان درآمد فدك

1-  فتح فدك بدست شخص پيامبر و اميرالمؤمنين    
پس از فتح خيبر در سال هفتم هجرت و حدود چهار سال قبل از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله جبرئيل نازل شد و از جانب خداوند دستور فتح فدك را آورد. در اين فرمان تصريح شده بود كه اين اقدام مى‏ بايست توسط شخص پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه‏السلام انجام شود، و مسلمانان در آن شركت نكنند. آن دو بزرگوار، اسلحه‏ ى لازم را برداشتند و اسب هاى خود را آماده كردند و در تاريكى شب از لشكر جدا شدند و از خيبر حركت كردند تا به سرزمين فدك رسيدند و كنار قلعه‏ ى آن آمدند. فتح يك قلعه توسط دو نفر كارى بود استثنايى و مى‏ بايست حساب شده انجام شود، و پشتيبانى خداوند كه هميشه بدرقه‏ ى راه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود مسير ماجرا را به سوى پيروزى پيش مى‏ برد. مردم فدك كه پيگير اخبار فتح خيبر بودند و روز قبل خبر فتح آن قلعه‏ ى عظيم را دريافته بودند، از وحشت به قلعه پناه برده و درهاى آن را محكم بسته بودند و شبى سراسر اضطراب را مى‏ گذراندند. در چنين شرايطى كه بر داخل قلعه حكمفرما بود، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه‏ السلام به پاى قلعه رسيدند و بصورت عادى هيچ راهى براى نفوذ به قلعه وجود نداشت. از سوى ديگر نبايد افراد داخل قلعه وجود كسى را بيرون قلعه احساس مى‏كردند. تصميم بر آن شد كه مخفيانه از ديوار قلعه بالا روند و بر فراز آن با صداى بلند اذان بگويند. در اين صورت اهل قلعه خود را در محاصره ديده و قلعه را فتح شده خواهند پنداشت. آنگاه است كه تصميم بر فرار مى‏گيرند و براحتى مى‏توان اقدامى بزرگ را به انجام رساند. اميرالمؤمنين عليه‏ السلام بر كتف پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قرار گرفت و سپس حضرت برخاست و او را با خود بلند كرد، و با معجزه‏ ى الهى اميرالمؤمنين عليه‏ السلام از ديوار قلعه‏ ى فدك بالا رفت. آنگاه كه بر فراز ديوار قرار گرفت، رو به اهل قلعه اذان گفت و صداى تكبير بلند نمود. مردم قلعه‏ ى فدك كه گمان مى‏ كردند سربازان مسلمان بر فراز قلعه هستند، فرار كنان رو بسوى درب قلعه نهادند و آنرا باز كردند و از آن خارج شدند تا در زمينهاى بيرون قلعه پراكنده شوند. اميرالمؤمنين عليه‏السلام از ديوار قلعه پايين آمد و با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه بيرون قلعه منتظر بود در مقابل آنان قرار گرفتند و با آنان درگير شدند و هيجده نفر از بزرگان آنان بدست اميرالمؤمنين عليه‏ السلام به قتل رسيدند و در نتيجه بقيه تسليم شدند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خود و فرزندان آنان را اسير نمود و غنائم را همراه آنان به مدينه آورد.

2- فدك ملك شخصى پيامبر اكرم بر اساس حكم صريح قرآن مجيد    
يهوديان فدك از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درخواست كردند خودشان را آزاد كند و اموال را به تناسب نصف با آنان مصالحه كند. حضرت اين پيشنهاد را قبول كرد و اميرالمؤمنين عليه‏ السلام را فرستاد و با ضمانت حفظ خونشان با آنان مصالحه كرد و قرار بر اين شد كه «هركس از اهل فدك مسلمان شود خمس اموال او را بگيرند و هركس بر دين خود باقى بماند همه‏ ى اموالش را بگيرند».
اين قرارداد بين پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و يهود فدك به امضاء درآمد و به دست آنان داده شد تا بعنوان هميشه‏ ى تاريخ بدان عمل شود.
اين درباره‏ ى جان و اموال شخصى آنان بود، و سرزمين فدك بعنوان ملك شخصى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درآمد و قرار شد ساليانه يكصد و بيست هزار دينار (سكه‏ ى) طلا بعنوان درآمد فدك ارسال نمايند.
ملك شخصى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شدن فدك بر اساس حكم صريح قرآن است، زيرا اين سرزمين بدون لشكركشى مسلمانان و بدون كوچكترين دخالت آنان فتح شد. خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبى... فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ، وَلكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ يَشاءُ...» (1) طبق اين آيه‏ ى صريح قرآن سرزمينهايى كه بدون لشكركشى مسلمانان فتح شود، حتى اگر اهل آنجا خودشان بعنوان تسليم نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بيايند، اين مناطق و غنائم و اسراى آن ملك خاص حضرت است، و مسلمانان هيچ حقى در آن نخواهند داشت و حضرت بعنوان اموال شخصى خود هر تصميمى بخواهد مى ‏تواند درباره‏ ى آنها بگيرد.
لذا سرزمين فدك بصورت يكپارچه از آن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شد كه مى‏بايست مردم فدك در آن كار مى‏كردند و درآمد آن را به حضرت تسليم مى‏ نمودند و فقط اجرت دريافت مى‏كردند.

1ـ سوره‏ ى حشر: آيات- 1..

3- سند و شاهد بر ملكيت فدك    
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ورقه‏ اى خواست و اميرالمؤمنين عليه‏ السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدك را بعنوان بخشوده و اعطايى پيامبر بنويس و ثبت كن». اميرالمؤمنين عليه‏ السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با ام ‏ايمن بر آن شهادت دادند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آنجا فرمود: «ام‏ ايمن زنى از اهل بهشت است». حضرت زهرا عليهاالسلام اين نوشته را تحويل گرفت، و هنگام غصب فدك آنرا عيناً نزد ابوبكر آورد و بعنوان مدرك ارائه فرمود. (1)
سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مردم را در منزل حضرت زهرا عليهاالسلام جمع نمودند و به آنان خبر دادند كه فدك از آن فاطمه عليهاالسلام است، و در همانجا از درآمد آن بعنوان اعطايى فاطمه عليهاالسلام بين مردم تقسيم كردند، و بدين صورت تصرف مالكانه‏ ى فاطمه عليهاالسلام در فدك را به آنان نشان دادند.

1ـ بحارالانوار: ج 21 ص 23.


4- فقرا مصرف‏ كنندگان درآمد فدك    
حضرت زهرا عليهاالسلام در سرزمين فدك نماينده ‏اى قرار داد و كارمندانى را تحت فرمانش سپرد، كه پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود ساليانه را خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام تقديم مى‏نمود.
درآمد فدك را ساليانه از هفتاد هزار سكه‏ ى طلا تا صد و بيست هزار سكه نوشته‏ اند. (1)
هر ساله حضرت به اندازه‏ ى قوت خود برمى‏ داشت و بقيه را بين فقرا تقسيم مى‏كرد و تا هنگام رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اين شيوه ادامه داشت (2)
و چشمان بسيارى از نيازمندان منتظر سر رسيدن درآمد فدك بود تا از بخشش فاطمه عليهاالسلام زندگى خود را سامانى بخشند.
ده روز پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله (3) مأموران ابوبكر به دستور خاص او به فدك رفتند و نماينده‏ ى حضرت زهرا عليهاالسلام را از آنجا اخراج كردند و ملك آن را غصب نمودند و درآمد آن را بطور كامل براى مخارج حكومت غاصبانه ‏ى خود صرف كردند، و كوچكترين توجهى به سابقه‏ ى مفصل امر الهى و عمل پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در مورد فدك و سندى كه تنظيم شده بود و شاهدانى كه گواهى دادند و آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در حضور مردم فرموده بود نكردند.
اين تصويرى بود از مراحل فتح فدك و اخراج آن از دست يهوديان، و انتقال آن به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اعطاى فدك توسط آنحضرت به فاطمه عليهاالسلام و آنچه طى چهار سال مالكيت و تصرف حضرت زهرا عليهاالسلام بعنوان دوران شيرين فدك طى شد تا آنگاه كه دوران غصب آن فرارسيد و شيرينى گذشته را به كام فاطمه عليهاالسلام و شيعيانش تلخ كردند.

1ـ بحارالانوار: ج 29 ص 118.
2ـ بحارالانوار: ج 29 ص 123 ح 25.
3ـشرح نهج‏البلاغه (ابن ابى‏الحديد): ج 16 ص 263.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن