تربيت دينى فرزندان

مطالبى که پيش رو داريد، گزارشى اجمالى از فرايند تربيت دينى فرزندان است که پس از اشاره به ابعاد مختلف دوران کودکى و نوجواني، به بيان حقوق فرزندان، مسئوليت هاى والدين و عوامل دين گريزى جوانان مى پردازد.

واقعيت ها و بايسته ها:
يکى از شاخصه هاى نظام هاى دينى توجه به واقعيت پيش از بيان مسئوليت ها است. اساساً در ميان نظامهاى تربيتي، آن سيستمى موفق تر است که پيش از بيان «بايدها و نبايدها» به «هست ها و نيست ها» توجه نمايد. بنابراين بر ما لازم است که با غرايز، روحيات، عواطف، احساسات، نيازها و ابعاد مختلف فرزندان خود آشنا شويم و در همان قالبها به برنامه ريزى براى تربيت دينى آنها بپردازيم.

الف) سن مناسب براى آغاز برنامه هاى تربيتي:
از آنجا که بنابر مطالعات روان شناختى و آموزه هاى ديني، عوامل مختلف وراثتى و ژنتيکى و حتى محيطى از آغاز شکل گيرى نطفه بر انسان تأثير به سزايى دارند، بايد از دوران انتخاب همسر و حتى پيش از آن براى برخودارى فرزندان آينده مان از تربيتى سالم و مناسب، زمينه سازى نماييم. بر همين اساس، پيامبر اکرم (ص) از ازدواج با همسران ناشايست نهى فرموده و فرزندان به دنيا آمده از آنها را تباه شده و از دست رفته مى شمارد. امير مؤمنان (ع) نيز خصلت هاى زشت و زيبا در روح و روان انسانها را متأثر از شير مادران شان مى داند.
آزمايشهاى تجربى در اين زمينه نيز اين واقعيت را تأييد مى کند که انسان از دوران جنينى نسبت به محيط و صداهاى مختلف اطراف خود حساس بوده و به خصوص از مادر و سخنان و روحيات وى تأثير مى پذيرد. به همين دليل، در اسلام به پدران سفارش شده است که از روزى حرام اجتناب ورزند و آداب ويژه اى را به هنگام انعقاد نطفه رعايت کنند. به مادران توصيه شده که در دوران بارداري، مراقب انديشه ها و رفتارهاى خويش بوده، همواره در طهارت جان و پاکيزگى تن و روان تلاش کنند؛ چرا که از کوزه همان برون تراود که در او است. پس از ولادت نيز فرزندان به طور مستقيم در معرض برخى آداب و مراسم مذهبى قرار مى گيرند؛ آدابى مانند خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ که در روايات به عنوان پناهى در برابر وسوسه هاى شيطاني شمرده شده است؛ کام گرفتن کودک با تربت امام حسين (ع)؛ انجام غسل ولادت؛ ختنه کردن؛ عقيقه کردن؛ صدقه دادن به وزن موى سر کودک از طلا يا نقره و به وزن بدنش از خرما و ..... امروزه از نظر علمى نيز تأثير بسيارى از اين اعمال برآينده کودک غيرقابل انکار است. با اين حال، بديهى است که فرزندان را نمى توان از آغاز تولد به طور مستقيم مورد تعليم و تربيت قرار داد و ناچار بايد منتظر پيدايش زمينه هاى يادگيرى و تربيت پذيرى در آنها بود. در اين باره که آموزش و پرورش ديني فرزندان را از چه سنى بايد آغاز کرد، ميان دانشمندان و کارشناسان امور تربيتي اختلاف نظر است.
برخى با هر گونه تعليم و تربيت مذهبى تا پيش از بلوغ مخالفند، ولى عده اى ديگر با تأکيد بر آمادگى و استعداد اطفال براى تربيت پذيري، بر اين باورند که مى توان برخى معلومات دينى را به طور ساده و قابل فهم به آنها عرضه نمود و با تلقين، آنها را در اين فضاى مقدس قرار داد. جان لاک از انديشمندان غربى نيز معتقد است که تربيت دينى را بايد از کودکى آغاز کرد. وى مى گويد: « انديشه خدا را از همان آغاز کودکى مى توان در نهاد فرزندانمان جاى داده، عشق و احترام به خدا را در روانشان بدميم.»
به نظر مى رسد براى يافتن سن مناسب براى آغاز برنامه هاي تربيتى بايد سن طبيعى گرايش فرزندان به دين و مذهب را شناخت. بررسى هاى روان کاوان نشان مى دهد که آغاز پيدايش حس مذهبى در کودکان به ماههاى قبل از چهارسالگى باز مي گردد و حتى گاه در حدود 2 تا 3 سالگى ظاهر مى شود. کودکان از سه سالگي، علاقه بسيار به دعا و سرودهاى مذهبى داشته، از تکرار و خواندن دعاهاى دسته جمعي، لذت بسيار مى برند. از حدود 4 سالگي، کنجکاوى سراسر وجود کودک را فرا مى گيرد و درباره حقايق مختلف جهان و از همه مهم تر آفريدگار جهان مى پرسد. اين مرحله، سن طبيعي کودک براى پذيرش مفهوم خداوند است. کودک چهار ساله، پدر خود را به بزرگى و اهميت خدا مى داند و تلقى او از خدا همچون پدر، ولى بزرگ تر است. او حتى گاه خدا را همچو عضوى از خانواده به حساب مى آورد. احساس مذهبى با رشد و افزايش سن کودک آشکارتر مي شود و در شش سالگى به روشنى مى توان تظاهر به رفتارهاى مذهبى را در کودکان مشاهده کرد. يک کودک شش ساله با علاقه تمام درباره خدا پرسش نموده، خواستار آشنايى و صحبت با او است و درخواستهاى غالباً مادى خويش همچون اسباب بازي، خوراک و پوشاک را با او در ميان مى گذارد، به تدريج در سن هفت سالگي، خدا را مقامى قدرتمند و بالاتر از والدين مى شناسد.
بر همين اساس، امام باقر (ع) در حديثى مفصل به تشريح وظايف اوليا در تربيت ايمانى فرزندان از سن سه سالگى مى پردازد:
در سه سالگى کلمه توحيد « لا اله الا الله » را به کودک بياموزيد و در چهارسالگى با نبوت پيامبر اسلام آشنايش سازيد و در پنج سالگى رويش را به قبله کنيد و سجده بر زمين را يادش دهيد. در شش سالگى رکوع و سجود را به شيوه صحيح به او بياموزيد و در هفت سالگى وضو و نماز را به طور کامل آموزش دهيد.
براساس اين حديث شريف، کودک را بايد در سه سالگى با خداوند، در چهار سالگى با نبوت و در پنج و شش سالگى با پرستش به شيوه هاى مختلف آشنا ساخت، تا آن که در هفت سالگى بتوان مجموعه نماز را به عنوان نمادى از کل دين و به تعبير روايات ستون دين به او القاء نمود.
نکته مهم ديگر در اين ميان توجه به پرسشهاى دينى کودکان است. آنها بر مبناى سير پيش گفته به پرسش درباره مذهب و موضوعات دينى پرداخته، برکسب درک و فهم خود، سوالات متفاوتى از اطرافيان مى پرسند. در شش سال اول درباره منشأ و علت اشياء سؤال مى کنند: من از کجا آمده ام؟ آسمان را که درست کرده است؟ و .... در سن 7 تا 10 سالگى سوالهايى عميق تر ميپرسند و خواهان پاسخ هايى مستدل تر هستند: چرا خدا ديده نمى شود؟ چگونه خداوند در همه جا حضور دارد؟ خدا چيست؟ انسانها چطور در قيامت دوباره زنده مى شوند؟ در سنين نوجوانى به دليل افزايش آگاهى ها و معلومات بر دامنه و عمق سوالات افزوده مى شود. اگر مبانى اعتقادى در سالهاى پيش در ذهن شان جاى گرفته باشد، پاسخ به سوالات بعدى آسانتر خواهد بود؛ زيرا پاسخهايى که در سنين قبل شنيده اند، فضايى اعتقادى در ذهن شان ترسيم نموده و در آن فضا به انديشه و پرسش مى پردازند.
در اين سنين سه گونه احساس در رابطه با مذهب براي فرزندانمان پديد مى آيد:
1ـ رشد و گسترش و تقويت حس مذهبى و علاقه مندى به دين؛
2ـ پيدايش ترديد در آموخته هاى پيشين؛
3ـ پيدايش سوالات متعدد و برخاسته از آن ترديدها.
نکته در خور توجه در اين زمينه آن است که فرزندان در اين سنين، به علت غرور نوجواني، گاه از طرح همه سوالات خويش پرهيز دارند و همچنين به دليل رشد عقلانيت و قوه استدلال شان به هر پاسخى راضى نمى شوند؛ لذا بر ما است که مستقيم و غير مستقيم، آنان را به سخن آورده و سپس پرسشهاى شان را مستدل و منطقى و در حد فهم و درکشان پاسخ دهيم.

ب) آمادگى بسيار کودکان براى تربيت پذيري:
کودکان همگى با فطرت الهى و همراه با روحياتى پاک و زمينه هايى آراسته زاده مى شوند و حس مذهبى به طور طبيعى در آنها پديد آمد، سپس رشد يا افت مى يابد. در واقع، اين محيط اطراف است که با تأثير مستقيم و غير مستقيم خود، زمينه هدايت يا گمراهى آنها را فراهم مى آورد؛ گرچه اراده آزاد انسان هيچگاه از ميان نمى رود و حق اختيار و انتخاب در هر حال باقى است. بر همين اساس، پيامبر اکرم (ص) مى فرمايد:
هر نوزادى بر فطرت سالم الهى زاده مى شود؛ ليکن اين پدر و مادر هستند که گاه او را با تربيتهاى ناشايست خويش از صراط مستقيم منحرف مى سازند.
بنابراين، رسالت پدر و مادر آن است که با انجام فرايض دينى و بيان آنها براى کودکان و تجسم بخشيدن به روحيات زيباى ايمان و تعهد ديني، استعدادهاى آنها را در مسيرى درست به فعليت رسانند؛ در غير اين صورت، فطرت پاک کودکان به تدريج رو به خاموشى مى گرايد و به محيط آلوده خو مى گيرد. کودکان و نوجوانان از اخلاق همه اطرافيان خود کم و بيش تأثير مى پذيرند. پدر و مادر، بستگان، همکلاسيها، معلمان، قهرمانان ورزشى و هنري، شخصيتهاى سياسى و اجتماعى و ....... همگى بر فرزندان ما تأثير گذاشته، الگوهاى مثبت يا منفى آنها را شکل ميدهند که البته در اين ميان والدين از نقش مهمترى برخوردارند. از اين رو رواست که امير مؤمنان، على (ع) در سفارش نامه اى به فرزندش امام حسن (ع) مى نويسد:
« همانا جان و روان خردسالان همچون زمين بايرى است که در آن هر نوع دانه و تخمى افشاني، آن را مى پذيرد و رشد و نمو مى دهد. »
بنابراين، همان قدر که زمينه هدايت و ديندارى براى آنها فراهم است زمينه انحراف و فساد نيز مهيا است. کودکان و نوجوانان به دليل کم تجربگى و نا آگاهى در آستانه لغزش قرار دارند و لذا بر پدران و مادران است که موانع زندگى سالم را از پيش پاى آنها بردارند و فطرتهاى پاک فرزندانشان را از آلايش به رذايل اخلاقي و مفاسد اجتماعى مصون نگه دارند. با اين حال، به نظر مى رسد طبيعت و فطرت انسانها، و به ويژه کودکان و نوجوانان، به خير و سعادت تمايل بيشترى دارد و لذا پيامبر اکرم (ص) درباره آنان مى فرمايد:
آنها قلبى فضيلت پذير و دلى رقيق و حساس دارند... خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت و از عذابش بيم دهم؛ جوانان و نوجوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان محبت بستند، ولى پيران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.
امام صادق (ع) نيز به يکى از ياران خويش که به تبليغ دين و نشر تعاليم اهل بيت اشتغال داشت، چنين توصيه مى فرمايد: « برنامه هاى تبليغى خويش را متوجه نسل جوان کن؛ زيرا آنان براى پذيرش خوبيها آمادگى بيشترى دارند و بيش از ديگران حق را مى پذيرند. »

ج) نياز به محبت و دوستي:
نياز به محبت از نيازهاى اساسى انسان به شمار مى رود؛ همانگونه که انسان به آب و غذا نياز دارد؛ به محبت نيز نيازمند است و بود و نبود آن، در تعادل روحى و روانى وى تأثير فراوان دارد. روان شناسان بر همين اساس به ترسيم هرم نيازهاى انسان پرداخته اند.
کودکى که در محيط گرم و محبت آميز رشد کند، روانى شاد و دلي آرام و با نشاط و به تبع آن، جسمى سالم خواهد داشت. چنين فردى به زندگى اميدوار و دلگرم بوده، خود را در جهانى پرآشوب، تنها و بى ياور نمى بيند. از سوى ديگر، اظهار محبت به کودک از ابتلاى وى به عقده حقارت جلوگيرى مى کند. کودکى که از محبت هاي گرم پدر و مادر محروم بوده، يا نيازش به محبتهاى آنان به حد کافى اشباع نشده است، نسبت به اطرافيان خويش و حتى پدر و مادر عقده نفسانى مى يابد و در نتيجه، زمينه هرگونه فساد و انحرافى برايشان مهيا مى شود. به اعتقاد کارشناسان امور تربيتي، تندخويي، خشونت، اعتياد، افسردگي، نا اميدى و ... غالباً معلول عقده حقارتي است که در اثر کمبود محبت پديد آمده است. گاه فشارهاى روانى تا بدانجا اين اشخاص را آزار مى دهد که دست به خودکشى مى زنند. بسيارى از فرزندانى که از منزل فرار کرده اند، انگيزه خود را از فرار، بى توجهى و کم مهرى پدر و مادر دانسته اند.
همانگونه که محبوب بودن از نيازهاى اوليه انسان است، محبت نمودن از نيازهاى اساسى او است. دوست يابى و برقرارى روابط اجتماعى که به خصوص در سنين نوجوانى و جوانى شدت مى گيرد، براساس همين رابطه متقابل ميان نياز به محبت و نياز به مهر ورزيدن شکل مى گيرد. بنابراين، رفيق خوب و مناسب گرچه براى همگان مهم است، ولى براى نسل جوان اهميت بيشترى دارد؛ زيرا در اين دوره از يک سو عواطف نوجوان، نسبت به دوران کودکي، عمق بيشترى مى يابد و دوستى هاى سطحى او به دوستي هاى صميمى بدل مى شود. از سوى ديگر، نوجوان در اين سن به دنبال کسب استقلال است و لذا به طور طبيعى به دوستان جديد گرايش پيدا ميکند. بررسى هاى علمي نشان مى دهد که اثر پذيرى نوجوانان از گروه همسالان بيش از هر گروه ديگرى همچون خانواده و معلمان است. حال اگر دوستانى شايسته و مناسب گرداگرد نوجوان باشند، موجب تکامل تربيتى و معنوى او مى گشودند و اگر افرادى فاسد با او طرح دوستى بريزند، سبب سقوط وى در گرداب لغزشها و انحرافها مى گردند. بنابراين، بر والدين است که از يک سو به تقويت دوستى خود با فرزندان در سنين نوجوانى بپردازند و از سوى ديگر، بر معاشرتهاى آنان نظارت کرده، آنها را در انتخاب دوستانى مناسب يارى رسانند.
د) توجه به ويژگيهاى فرزندان:
هر انسانى از شخصيتى مستقل و هويتى مخصوص به خود برخوردار است؛ بر اين اساس، بايد همواره ويژگيهاى ثابت و متغير، علايق، انگيزه ها و هيجانات فرزندان خويش را مورد مطالعه قرار دهيم و بر مبناى آن به برنامه ريزى تربيتي بپردازيم. اين انتظار برخى از والدين که مى خواهند فرزندانشان همچون خودشان و نسخه اى کپى شده از آنها باشند صحيح و به جا نيست. در حديث شريف آمده است که
«راه هاى وصول به خداوند به عدد جان هاى آدميان است.» بنابراين، نمى توانيم برنامه اي ثابت و غيرقابل تغيير براى تربيت دينى فرزندان مان در نظر گرفته، بر همگان به طور يکسان پياده کنيم؛ بلکه بايد با توجه به متغيرها و در پرتو ثوابت به روشى مناسب براى تربيت دينى فرزندمان نايل آييم:
برنامه مناسب تربيت دينى = متغيرهاى شخصى فرزندمان + مفاهيم و الگوهاى ثابت دينى
بر همين اساس، در حل مشکلات و ناهنجارى هاى کودکان و نوجوان بايد ابتدا کليد شخصيت آنها را شناسايى کرده، به نقاط ضعف و قوت آنها پى ببريم و سپس با بررسى علل انحرافشان، به درمان مناسب بپردازيم. در اين ميان طبيعى است که گاه به خطا مى رويم؛ از اين رو، چه نيکو است که با ثبت تجربيات خويش اطلاعات دقيق ترى از شخصيت و روحيات فرزندمان به دست آوريم. فرزند يکى از انديشمندان مذهبى نقل مى کرد که پس از مرگ پدر در لوازم شخصى او به مجموعه اى از دفترها و يادداشت ها برخوردم که نکات دقيق و جالب توجهى از روحيات، عواطف و ابعاد مختلف (مثبت و منفي) من و ديگر خواهران و برادرانم در آن ثبت شده بود و تجربيات مختلفى را که پدرم در خلال تربيت ما به دست آورده بود ـ چه موفق و چه نا موفق ـ در آن دفترها نگاشته بود. آنچه در اين ميان مهم است، پيگيرى مستمر و پرهيز از خستگى و بى تفاوتى در شناخت فرزندمان و برنامه ريزى مداوم در تربيت وى است.
حقوق فرزندان و مسئوليت هاى والدين:
خداوند سبحان در برابر اعطاى ولايت فرزندان به والدين، مسئوليت هايى ويژه بر دوش آنها نهاده است که از آنها به حقوق فرزندان تعبير مي شود. امام سجاد (ع) در رساله حقوق که به تبيين وظايف و مسئوليتهاى مختلف انسانها مى پردازد، بخش خاصى را به حقوق فرزند اختصاص داده، در عباراتى کوتاه و بسيار پربار چنين مى فرمايد:
اما حقى که فرزندت بر تو دارد، آن است که بدانى او از تو و وابسته به تو است؛ خوب و بدش در اين دنيا به تو باز مى گردد و به يقين تو در مقابل ولايتى که بر او دارى مسئول هستى به تربيت نيکوى او بپردازى و به سوى خداوند راهنمايى اش کني. و در انجام وظايف الهى و حقوق خود بر او يارى اش رساني، که تو در مقابل اين تکليف از پاداش و مجازات برخودار خواهى بود. پس درباره فرزندت چنان رفتار کن و تلاش نما که اثرى نيکو پس از خود بر جاى گذارى و در مقابل پروردگارت توان پاسخگويى را داشته باشي.
شگفت آن است که برخى از خانواده ها نسبت به غذا و پوشاک و سلامتى جسمانى فرزندان خويش اهتمام فراوان مى ورزند، ولى به تربيت و ديندارى و بيماريهاى روحى و روانى آنها توجهى نمى کنند و به تعبير امام حسن مجتبى (ع): «شگفتا از کسى که در غذاى جسم خويش انديشه مى کند ولى به غذاى روح خود نمي پردازد».
پيامبر اکرم (ص) حقوق اساسى فرزندان را در وصيتى به امام علي (ع) چنين بر مى شمارد:
اى علي، حق فرزندان بر والدينشان آن است که نام نيکو بر آنها نهاده و آنان را به حسن ادب مزين سازند و در محيطى سالم پرورش شان دهند. اى علي، نفرين خداوند بر پدر و مادرى که زمينه نافرمانى فرزندان و بى احترامى آنها نسبت به خودشان را فراهم سازند و رحمت الهى بر پدر و مادرى که فرزندان خويش را بر نيکوکاري به والدين يارى رسانند.
والدين با عمل به چهار توصيه پيامبر اکرم (ص) مى توانند زمينه صلاح فرزندانشان را فراهم آورده، از نافرمانى آنها و گستاخى شان جلوگيرى نمايند:
1ـ آنچه را کودک در حد توان خود انجام داده است، از او بپذيرند.
2ـ آنچه انجام آن براى کودک، سنگين و طاقت فرسا است از او نخواهند.
3ـ او را به گناه و سرکشى وادار نکنند.
4ـ به او دروغ نگويند و در برابر او به اعمال سبک و احمقانه دست نزنند.
با بررسى آيات و روايات، مى توان اهم حقوق فرزندان يا مسئوليت هاى والدين را در موارد ذيل بر شمرد:
1ـ نام نيکو:
نخستين حق و يکى از مهمترين حقوق فرزند آن است که براى او نام نيکو، با معنا و زيبا انتخاب کنيم؛ چرا که نام انسان در روح و روان وى تأثير مي گذارد و مى تواند او را به جانب محتوا و مضمون آن نام سوق دهد. بر همين اساس، آدمي از نام زيبا مسرور گشته، به آن افتخار مى ورزد و از نام بد رنج برده، از آن شرمشار مى گردد. حال چه خوب است از ميان نامهاى نيکو، نامى را برگزينيم که همواره الگويي والا و عينى را در مقابل ما قرار دهد. نامهاى امامان و پيامبران و انسانهاى نيک در پيوند فرزندانمان با آن قهرمانان تاريخ تأثيرى فراوان دارد. بر همين اساس، امام حسين بن على (ع) براى تمام فرزندان خويش نام مبارک فاطمه و على را برگزيده بود تا يادآورى مکرر آنها در عصر غربت آن دو شخصيت بزرگ، زمينه باز توليد آن قهرمانان را فراهم آورد و افراد و جوامع را از شعاعهاى وجوديشان بهره مند سازد.
2ـ مهر و محبت:
والدين بايد محبت خويش را به فرزندانشان اظهار نموده و تنها به دوستى قلبى بسنده نکنند؛ زيرا براى کودکان فقط آنچه قابل مشاهده و لمس است معنا و مفهوم مى يابد. محبت هاى والدين بايد در نوازش ها، بوسه ها، آغوش گرفتن ها، تبسم ها و حتى نوع نگاه ها و آهنگ سخنانشان نمود و ظهور داشته باشد. بر همين اساس پيامبر گرامى اسلام (ص) مى فرمايد: « نگاه محبت آميز پدر به فرزند عبادت محسوب مي شود. » و « هر کس فرزند خويش را ببوسد خداوند براى او ثوابى در نظر مى گيرد و هر کس فرزندش را شاد گرداند، خداوند او را در قيامت شاد مى سازد. » امام صادق (ع) نيزمى فرمايد: « خداوند بنده اى را به دليل محبت بسيار به فرزندش مورد رحمت خويش قرار مى دهد. » همچنين در روايتى ديگر از موسى (ع) نقل مى فرمايد که او از خدا پرسيد:
«پروردگارا چه عملى نزد تو نيکوتر است؟» خداوند در پاسخش فرمود: « محبت به کودکان؛ چرا که من فطرت آنها را بر يگانگى خويش قرار داده ام و لذا اگر آنها را بميرانم از روى رحمتم به بهشت جايشان دهم.»
3ـ محيط سالم:
يکى از نکاتى که در روايات به آن سفارش بسيار شده، انتخاب محيطى سالم براى رشد کودکان و به حداقل رساندن عوامل منفى تأثير گذار بر آنها است. انتخاب محله مناسب، مدرسه خوب، اطرافيان و دوستان شايسته و ...... همگى تأثير به سزايى در تربيت فرزندان داشته و از مسئوليتهاى مهم والدين به شمار مى روند. چرا که محيط گناه آلود، روان را فاسد و مسموم ساخته، خانه دل را تاريک مى نمايد. شايد به همين دليل است که مسلمان حق ندارد و در محيط آلوده اى که قادر به حفظ دين و عقيده خود در آن نيست، زندگى نمايد و کمترين وظيفه او مهاجرت از آن محيط مسموم است.
يکى از امورى که در سالم سازى محيط رشد فرزندان مان تأثير فراوان دارد، آموزش محرم و نامحرم، کنترل معاشرتها با جنس مخالف و جدا سازى بستر خواب فرزندان است. معاشرت مختلط دختران و پسران در مجالس عروسي، ميهمانى ها و ...... تأثير فراوانى بر تغيير روحيه دينى و بينش معنوى آنها خواهد گذاشت. اين مسأله در مورد دختران اهميت بيشترى دارد؛ زيرا آنها زودتر از پسران به بلوغ مي رسند. بستر کودکان نيز بايد در شش سالگى از هم جدا شود. رعايت اين اصول به تدريج سبب مى شود هر يک از پسران و دختران، نقش مردانه و زنانه مناسب را يافته و براي دوران بحران زاى بلوغ آماده گردند. نوه امام خمينى (رحمت الله) عاطفه اشراقى در اين باره خاطره اى شنيدنى دارد:
از مسائلى که امام زياد به آن توجه داشتند، محدود بودن روابط زنان و مردان بود. يادم است که ده سال بيش نداشتم و با برادرها و پسرخاله هايم بازى مى کردم و در عين حال حجاب نيز به سر داشتم. امام يک روز مرا صدا زد و فرمود: « شما هيچ تفاوتى با خواهرتان نداريد، مگر او با پسرها بازى مى کند که شما اين کار را مى کنيد. » از آن روز به بعد ديگر من در بازى پسرها شرکت نمى کردم.
محيط درونى خانه نيز بايد از هر گونه عوامل منفى در تربيت فرزندان تهى باشد؛ روابط جنسى والدين به هيچ وجه نبايد در معرض ديد فرزندان قرار گيرد. به تدريج بايد به کودک آموزش داد که در اطاق خاص خود بخوابد و براى رفتن به اطاق والدين اجازه بگيرد. قرآن کريم نيز در آيه 58 و 59 سوره نور به اين امر تصريح نموده است. در روايات حتى از هم بسترى در مکانى نزديک به محل خواب نوزادان نيز نهي شده و انجام اين عمل، موجب پيدايش انحراف جنسى در بزرگسالى آنها شمرده شده است.
4ـ آموزش قرآن:
در روايات از آموزش قرائت قرآن به عنوان يکى از وظايف والدين در تربيت فرزندانشان ياد شده است. بر همين اساس، امام على (ع) به معلمى که «بسم الله الرحمن الرحيم» را به فرزندان خردسالش آموخته بود، به گنجايش دهان استاد، طلا و جواهر و هديه داد. امام حسن عسکرى (ع) نيز در روايتى ثواب آموزش قرآن به فرزندان را تشکيل دهنده بخش بزرگى از نامه اعمال والدين مى شمارد. اين سفارشها همگى از آن رو است که قرائت قرآن در جوانى موجب آميختگى مفاهيم آسمانى آن با روح و روان کودک گشته و ذهن و انديشه وى را قرآنى و الهى مى گرداند و در نتيجه، ضمانتى درونى در مقابل انحرافات اخلاقى و اجتماعى بدو مى بخشد.
5ـ آشناسازى با مفاهيم و معارف اسلامي:
افزون بر قرائت قرآن، بايد معاني، مفاهيم، داستانها و مثل هاي قرآن را به کودکان مان بياموزيم و در کنار آن با روايات و احاديث معصومين (ع) آشنايشان سازيم و براى لحظه لحظه زندگى الگويى عملى در مقابل چشمانشان قرار دهيم. امام على (ع) در اين باره چنين توصيه مى کند: « از دانش ما به کودکان تان بياموزيد که خداوند بدين وسيله منافعى به ايشان رساند. » امام صادق (ع) نيز به شيعيان خويش سفارش مى کند که نو نهالان خود را پيش از آنکه افکار و انديشه هاى انحرافي، گمراهشان سازد، با احاديث اهل بيت آشنا سازند.
چه نيکو است که پدران و مادران هر شب و يا دست کم هر هفته در جمع خانواده چند آيه يا حديث و يا برخى اشعار سازنده و داستانهاى مفيد را بخوانند و درباره آن به صحبت بنشينند. مهمترين موضوعاتى را که فرزندانمان بايد با آنها آشنا باشند، مى توان بدين ترتيب فهرست کرد:
ـ خداشناسي: معرفى خدا و صفات او، عدالت و حکمت الهى در آفرينش جهان و توضيح درباره بلاها و امتحانات.
ـ راهنماشناسي: شناخت پيامبران و فلسفه نبوت و آشنايى با امامان و کارکردهاى آنان.
ـ معادشناسي: رستاخيز، حسابرسي، برزخ، قبر، کيفر و پاداش.
انسان شناسي: رابطه انسان با خدا و جهان هستي، نظارت خدا برا انسان، خلافت انسان در زمين.
6ـ محبت به پيامبر و اهل بيت:
وظايف والدين تنها به آموزش برخى مفاهيم و ايجاد پاره اى از نگرشها محدود نمى شود، بلکه بر آنها است که برخى گرايشهاى مثبت را به فرزندان خود القا کنند و در جانهايشان رسوخ دهند. محبت به خوبها و خوبى ها و نفرت از بدها و بديها ايمن سازى قوى و مؤثرى در مقابل هر گونه زشتى و گناه بوده، محرکى به سوي کمال و ترقى معنوى به شمار مى رود. محبت به معصومين (ع) آنان را به حقايقى عينى و الگوهايى عملى مبدل ساخته، امکان همانند سازى با آنها را فراهم مى آورد. پيامبر اکرم (ص) در روايتى مى فرمايد: « فرزندان خود را بر دوست داشتن پيامبرتان و محبت به اهل بيت او تربيت نماييد. »
7ـ آموزش احکام شرعي:
آشنا ساختن کودکان با وظايف و تکاليف شرعى آنها نيز يکى از مسئوليت هاى مهم والدين است که با نزديک شدن آنها به سن بلوغ، ضرورت بيشترى مي يابد. فرزندان ما بايد پيش از بلوغ به تدريج با احکام مورد نياز همچون طهارت و نجاست، وضو، غسل، نماز، روزه و ........ آشنا شوند و روش مراجعه به توضيح المسائل را فرا بگيرند. همچنين، از خجالت هاى بى مورد در پرسش از مسائل شرعى بپرهيزند.
8ـ ازدواج به موقع:
يکى از وظايف مهمى که در روايات بر دوش والدين نهاده شده، پيشگيرى از انحرافات جنسى فرزندان است. پيامبر اکرم (ص) حقوق فرزندان بر والدين را اينگونه مى شمارد: نام نيکو، آموزشهاى لازم و ازدواج به موقع. چه نيکو است که پدران و مادران از يک سو با مراعات نکات تربيتى از بلوغ زودرس فرزندان ـ که در اثر عوامل مختلفى مانند معاشرت با جنس مخالف، مشاهده فيلمهاى نامناسب، دوستى هاي ناشايست و ....... پديد مى آيد ـ جلوگيرى کنند و از سوى ديگر، با آموزش هاى لازم، سن بلوغ عقلى آنها را پايين آورند و به حد واقعى خويش که مقارن با بلوغ جنسى است، برسانند. سپس زمينه ازدواجى ساده و پاکيزه را براى آنها فراهم آورند.
-----
منبع:
رواق انديشه جلد 14/ مركز پژوهشهاى اسلامى سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن