تكاليف سنگين، زود هنگام و خارج از طاقت و توان كودك، ممكن است صدمهاى جبران ناپذير بر اعتقادات دينى و مذهبى كودكان وارد آورد.
در تعاليم اسلامى، توصيههاى فراوانى در زمينه آموزش تدريجى مسائل دينى آمده است. امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:
وقتى كودك به سن سه سالگى رسيد، از او بخواهيد كه هفت بار عبارت «لا اله الا الله» را بگويد. سپس، او را به حال خود وا گذاريد تا به سن سه سال و هفت ماه و 20 روز برسد. در اين هنگام، به او آموزش دهيد كه هفت بار بگويد: «محمد رسول الله». سپس، تا چهار سالگى او را آزاد بگذاريد. در آن هنگام، از وى بخواهيد كه هفت مرتبه عبارت: صلى الله عليه و آله» را تكرار نمايد. سپس تا پنج سالگى او را آزاد بگذاريد. در اين وقت، اگر كودك دست راست و چپ خود را تشخيص داد، او را در برابر قبله قرار دهيد و سجده را به او بياموزيد، در سن شش سالگى، ركوع، سجده و ديگر اجزاى نماز را به او آموزش دهيد. وقتى هفت سال او تمام شد، به او بگوييد كه دست و صورت خود را بشويد (در مورد وضو نيز بتدريج وضو گرفتن را بياموزيد). سپس، به او بگوييد كه نماز بخواند. آنگاه كودك را به حال خود وا گذاريد تا نه سال او تمام شود... در اين هنگام، وضو گرفتن صحيح را به او بياموزيد و او را به نماز خواندن واداريد[1].
درباره روزه گرفتن نيز وضع به همين ترتيب است. امام صادق عليه السلام ميفرمايند:
«ما اهل بيت هنگامى كه كودكانمان به پنج سالگى رسيدند، دستور ميدهيم كه نماز بخوانند. پس شما كودكان خود را از هفت سالگى به نماز دستور دهيد. و در هفت سالگى، ما امر ميكنيم تا به اندازه توانايى شان، نصف روز يا بيشتر يا كمتر روزه بگيرند، هنگامى كه تشنگى و گرسنگى بر آنان غالب آمد، دستور ميدهيم كه افطار كنند. اين عمل، براى آن است كه به روزه گرفتن عادت نمايند، پس، شما كودكان (پسران) خود را در نه سالگى به اندازه توانايى شان به روزه گرفتن امر كنيد و چون تشنگى و گرسنگى بر آنان غالب شد، افطار كنند»[2].
تعاليم اسلام به صورت تدريجى به مردم عرضه شده، و قرآن هم تدريجاً بر مردم خوانده شده است. متأسفانه، بعضى از والدين و مربيان قصد دارند در فرصتى كوتاه و خيلى سريع، فراگيران خود را به سر منزل مقصودى كه در ذهن خود دارند برسانند; بدون اينكه فرصت دست يابى خود بخودى آن را فراهم كنند.
صاحبنظران تعليم و تربيت در اين باره چنين اظهار نظر كرده اند: «اگر پيام تربيتى با سرعت و تعجيل و بدون در نظر گرفتن فرصت درون سازى از جانب كودك صورت گيرد ـ هر چند مظاهر يك انتقال صورى انجام گرفته است ـ ، اثر آن پايدار و ماندنى نخواهد بود».
لذا، بهتر است كودك هر چيزى را اندك ـ ولى آن اندك را خوب ـ ياد بگيرد و هضم و جذب نمايد; و گرنه، ديگران و خود را با دانش سطحى و قشرى خويش گول خواهد زد.
آنچه تاكنون مشخص شده، نشان دهنده آن است كه سرعت بيش از اندازه و به دور از توانمندى و جذب ظرفيت طبيعى كودك، فرآيند درون سازى مفاهيم تربيتى را مختل ميسازد. در واقع، هماهنگى مشترك بين توانايى و قابليت تربيت شونده از يك سو و امكانات مناسب تربيتى از سوى ديگر، سرعت متناسبى را ميطلبد كه تشديد يا تخفيف بيش از حد آن، به اختلال در فرايند تربيت و حتى اختلال در تعادل شخصيت تربيت شونده منجر ميگردد.
4ـ اصل اعتدال و ميانه روى در آموزش مسائل دينى
اعتدال و ميانه روى، زير بناى تعاليم اسلام است; به طورى كه در همه دستورها و مقررات آن، از هر گونه افراط و تفريط جلوگيرى شده است.
اصل تعادل، از اصولى است كه در قرآن كريم بدان عنايت شده است. خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد: « وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطا »[3] (و شما را امت ميانه و معتدل قرار داديم).همچنين، در حيات سراسر نورانى پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه هدى ـ عليهم السلام ـ، اين اصل را در همه اعمال و رفتارشان مشاهده ميكنيم. امام على ـ عليه السلام ـ درباره پيامبر ـ صلى الله عليه و آله و سلّم ـ فرمودند: « سِيرَتُهُ الْقَصْد » (سيره اش تعادل و ميانه روى بود).
انسان موجودى چند بعدى و چند كانونى است. اسلام نيز كه دين جامع و كاملى است، به تمام نيازهاى انسان توجه دارد. براى رشد، تعالى و كمال بشر لازم است همه ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تكامل يابند.
بيتوجهى به همه ابعاد وجودى انسان يا توجه بيش از حد به يك بعد و ناديده گرفتن ابعاد ديگر، جامعيت و وحدانيت وجود آدمى را ناديده ميگيرد و انسانى يك بعدى و تك ساختى ميسازد[4]. اگر انسان را فقط در يك بعد ببينيم و او را در همان بعد تربيت كنيم. در حقيقت موجبات نابودى شخصيت انسانى او را فراهم كرده ايم. متأسفانه، بيشتر انسانها و بسيارى جوامع، فاقد اين اصل در زندگياند، و در دام افراط يا تفريط غلطيدهاند. ريشهى بسيارى از انحرافات: فردى، اجتماعى، اخلاقى و روانى را ميتوان در رعايت نكردن اصل تعادل جستجو كرد.
ميانه روى در عبادت هم بايد مراعات شود. درست است كه توصيهها و تشويقهاى پيشوايان دين، هر انسان محب پروردگار را به انجام دادن عبادات راغب ميگرداند، اما تواناييها و آمادگيهاى روحى او نيز شرط است. اگر او با تحميل عبادت بر خود، لذت عبادت را از خويش سلب كند و خود را در آن امر به تكلف اندازد، نه عبادت او عبادتى سالم محسوب ميشود، و نه خود او از عبادتش بهرهى معنوى ميبرد»[5].
ظرفيت انسان براى عبادت، يك ظرفيت محدود است. لذا بايد سعى شود عبادت با نشاط باشد. اگر نشاط از بين برود، عبادت تحميلى ميشود. پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و آله و سلّم ـ فرمودند:
« إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌفَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ وَ لَا ظَهْراً أَبْقَى » [6]
دين اسلام، دينى متين، محكم، منطقى و مبتنى بر ملاحظات دقيق روانى و اجتماعى است. لذا، پيامبر ـ صلى الله عليه و آله و سلّم ـ سفارش ميكند كه با مدارا و متانت حركت كنيد و عبادت خود را مغبوض و منفور نفس خويش قرار ندهيد. يعنى، طورى عمل نكنيد كه نفس شما عبادت را دشمن بدارد، بلكه طورى عمل كنيد كه نفس، عبادت را دوست بدارد و مجذوب آن شود.
مانند اسب سوارى نباشيد كه در اثر تندى و شتاب زياد ـ كه ميزان توانايى مركوب را در نظر نميگيرد و فقط تازيانه را ميشناسد ـ، نه خود به مقصد ميرسد و نه براى مركب او كمر و توانايى ميماند.
پيامبر گرامى اسلام ـ صلى الله عليه و آله و سلّم ـ همان طور كه با غرق شدن در مسائل مادى و شهوانى مخالف بودند، با رهبانيت و عبادتهاى صوفيانه نيز مخالفت ميكردند. ايشان در برخورد با كسانى كه نسبت به مسائل زندگى بى اعتنا شده و به عبادت پرداخته بودند، فرمودند: «بدن شما و زن، فرزند و يارانتان حقوقى بر شما دارند و بايد آنها را رعايت كنيد».
امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: در جوانى، سخت مشغول عبادت بودم، پدرم به من فرمودند: فرزندم! (زياد خود را خسته مساز) كمتر از اين مقدار هم ميتوانى انجام دهي. بدرستى كه خداوند اگر بندهاى را دوست داشته باشد، به عبادت اندك او راضى خواهد شد»[7].
فجيع عقيلى گويد: «امام حسن ـ عليه السلام ـ به من فرمودند: هنگامى كه پدرم در حال احتضار بودند، شروع به وصيت كردند و فرمودند: در عبادت ميانه رو باش، و آن چه را كه هميشه ميتوانى انجام دهى و در توان تو است، انجام ده»[8]. متأسفانه عدهاى از والدين، مبلغان و مربيان به دليل نا آگاهى از مراحل رشد و تحول روانى كودكان و نوجوانان و همچنين بى اطلاعى از شيوه و روشهاى برخورد ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ در اين زمينه، با اتكا به دانستهها و تجربيات غير علمى و غلط خويش، اعمالى را مرتكب ميشوند، كه بعضاً مضر به حال كودكان و نوجوانان است.
علاقه مفرط برخى والدين به مذهبى شدن فرزندانشان و اصرار بيش از حد آنان در اين زمينه، بى توجهى به توان، استعداد و نيازهاى روحى و روانى كودكانشان و خارج شدن از مرز اعتدال، عواقب ناگوار و نامطلوبى ـ همچون بدبينى به مذهب ـ را در پى خواهد داشت.
5ـ اصل تكرار و مداومت در آموزش مسائل دينى
تكرار و استمرار، خود بخود سبب يادگيرى درست، سرعت عمل و كسب مهارت در هر زمينهاى ميشود. همه، مَثَل معروف: «كار نيكو كردن از پر كردن است» را شنيده اند. و همه نيز واقفند كه بازى يا رانندگى روى يخ، فقط در نتيجهى تمرين و تكرار ممكن است.
هيچ كس نميتواند منكر باشد كه اگر مفاهيم و لغات آموخته شده از زبان بيگانه تمرين و تكرار نشوند، دير يا زود به دست فراموشى سپرده ميشود.[9]
دكتر قائمى در اين باره مينويسد: «براى تقويت و ايجاد رفتارى ثابت و عادتى استوار در كودك و نوجوان، بايد از مجراى تكرار وارد شد. بسيار از افكار و اعمال، در سايهى تمرين و عمل مكرر در انسان تثبيت ميشوند. حتى ايمان آدمى هم، نوعى تثبيت در سايهى عمل است، « لَا يَثْبُتُ الْإِيمَانُ إِلَّا بِعَمَل » [10]هر قدر عمل مكرر باشد، امكان تثبيت آن بيشتر خواهد بود.
همچنين در تربيت دينى اين اصل وجود دارد كه از راه ظاهر و عمل ظاهرى، ميتوان در باطن نفوذ داشت; و بر عكس.
پى نوشتها
[1] . سادات، راهنماى پدران و مادران، ج 2، 159; يكصد و چهارده نكته درباره نماز، 66.
[2] . طباطبائى، سنن النبى، 157.
[3] . بقره / 143.
[4] . مطهرى، مقدمهاى بر مفاهيم و كاربردهاى راهنمايى و مشاوره از ديدگاه اسلام، 68 ـ 69.
[5] . مظلومى، با تربيت مكتبى آشنا شويم، 142.
[6] . كلينى، اصول كافى، ج 2، 86 ـ 87.
[7] . كلينى، اصول كافى، ج 2، 87.
[8] . نورى، مستدرك الوسائل، ج 1، 130; مسلم، صحيح، ج 3، 144.
[9] . شعبانى، مهارتهاى آموزشى و پرورشى، 23.
[10] . كلينى، اصول كافى، ج 1، كتاب الفكر و الايمان.
منبع : مجله مسجد، ش50 ، ص21 به قلم محمدرضا مطهرى