با عنايت به آن چه طرح و بررسى شد چكيده و نتيجه اين تحقيق چنين شد:
يكم. شهادت سيّدالشهداء سلام اللّه عليه به معاويه و به خلفاى بالاتر از او (الأعلى فالأعلى) منسوب مى شود; زيرا همان خلفا باعث به سر كار آمدن يزيد شدند.
دوم. بنا بر جست و جوها و تحقيقات انجام شده، معاويه خود اصل نقشه شهادت سيّدالشهداء عليه السلام را در عراق تنظيم كرده و يزيد مجرى اين طرح بوده است.
اين نتيجه، از مجموعه مسائلى به دست مى آيد كه عبارتند از:
1 . معاويه بنا بر روايت شيعه و سنّى وصيت كرده كه «ارعد وأبرق له...; حسين را بترسان امّا هرگز به او آسيبى نرسان و هر جا كه خواست، برود»;
2 . قاتلان پدرش و خيانت كارانى كه برادرش را تنها گذاشته اند، او را به عراق دعوت خواهند كرد;
3 . نامه هاى كسانى كه حضرت را به كوفه براى بنيان گذارى حكومتى جديد فرا خوانده بودند، در زمان حيات معاويه به مدينه رسيد و حكومت به هيچ يك از آن نامه نگاران، تعرّض و دشمنى نكرده است;
4 . بركنارى مروان والى مدينه، چرا كه مروان هميشه در فكر قتل امام عليه السلام بوده است;
5 . برخوردهاى واليان مدينه و مكّه.
به رغم اين كه هر كدام از اين واليان از شجره خبيثه بنواميّه هستند، ولى با سيّدالشهداء عليه السلام برخورد سختى نكرده اند. در حالى كه گفتيم، مروان به وليداصرار كرد كه هم اكنون حسين را به قتل برسان و وليد به حضرت گفت: در امان خدا، بفرماييد(!) و وقتى خبر رفتن حضرت از مدينه به او رسيد، گفت: «الحمد للّه!».
هيچ نوشته و مدركى وجود ندارد كه بنا بر آن بتوان گفت والى مدينه برخورد سختى با حضرت كرده است.
چرا اين واليان با امام حسين عليه السلام برخورد سخت و خشنى نداشته اند؟ آيا رفتار اين افراد حكومتى، با اهل بيت عليهم السلام خوب بوده و دوست دار ايشان بوده اند؟ هرگز!
كسى كه اين توهّم در ذهنش خطور كند و به اين پندار برسد، سخت در اشتباه است. خوبى واليان مدينه و مكّه پندارى غلط بيش نيست و دوست دار خواندن آنان، غلطى بزرگ تر است.
6 . سخنان خود سيّدالشهداء عليه السلام و هم چنين سخن آن حضرت به ابن عبّاس در مكه...;
7 . جوابيه ابن عباس در پاسخ نامه يزيد...;
8 . زمانى كه امام حسين عليه السلام جناب مسلم عليه السلام را به كوفه فرستادند، فرمودند: «خداوند تو و مرا از شهيدان قرار دهد»;
9 . يزيد در اوّلين سخنرانى خود بعد از رسيدن به قدرت، خبر از جنگى داد كه در عراق رخ مى دهد و به واسطه عبيداللّه ابن زياد پيروزى به دست مى آيد.
آرى، خود امام حسين عليه السلام مى دانستند كه در عراق به شهادت مى رسند. يزيد عليه اللعنه نيز مى دانست... .
اصحاب رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله مانند ابن عبّاس و ديگران، حضرت ام سلمه رضى اللّه عنها و ديگر ازواج رسول خدا و ديگر مردم نيز از جريان شهادت آن حضرت در عراق خبر داشتند تا جايى كه برخى از زنانى كه در خانه ها بودند، از اين حادثه خبر داشتند; چرا كه شهادت آن امام بزرگوار در عراق، مطلبى آشكار بوده و عموم مردم مى دانستند.
اگر كسى بگويد: آن حضرت از آن حادثه آگاهى نداشتند يا نادان است و يا بيمار... .
سوم. اگر امام حسين عليه السلام با يزيد بيعت مى كردند، هرگز آسيبى به ايشان نمى رسيد.
همين مطلب در نامه يزيد به ابن عبّاس، مبنى بر اين كه «حسين را از قصدى كه دارد، باز گردان!» به خوبى مشخص است. با وجود آن كه درباره ابن زبيرتصميم گرفتند كه او را قطعه قطعه كنند و به قتل برسانند.
امام حسين عليه السلام هميشه دو مطلب را مى فرمودند:
1 . بيعت نخواهم كرد;
2 . مى دانم اينان مرا به قتل مى رسانند و نمى خواهم در مكه كشته شوم.1
1 . ر.ك: صفحه 171 و 172 از همين كتاب.