بنا بر گفته شيخ مفيد اعلى اللّه مقامه آن گاه كه امام حسين عليه السلام به قصد مكّه از مدينه حركت كردند، اين آيه را مى خواندند:
(فَخَرَجَ مِنْها خائِفًا يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ);1
(موسى) در حالى از شهر خارج شد كه ترس داشت و هر لحظه در انتظار حادثه اى بود و گفت: پروردگارا! مرا از اين گروه ستم گر رهايى بخش.
سيدالشهداء عليه السلام در اين سفر راه معمول مكّه را در پيش گرفتند و اهل بيت آن حضرت به ايشان گفتند: اگر از راه غير معمول وبى راهه برويم ـ همان مسيرى كه ابن زبير از آن جا رفت ـ چه بسا بهتر به هدف مى رسيم.
حضرت در پاسخ فرمودند:
لا، واللّه لا اُفارقه يقضي اللّه ما هو قاض;2
به خدا سوگند! غير از اين مسير را نمى پيمايم و در برابر قضاى الهى تسليم هستم.
حضرت در روز جمعه، سوم شعبان، وارد شهر مكه شدند و اين آيه را تلاوت فرمودند:
(وَلَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبّي أَنْ يَهْدِيَني سَواءَ السَّبيلِ...);3
و آن گاه كه به سوى مدين حركت كرد گفت: اميد است كه پروردگارم مرا به راه راست هدايت نمايد... .
توجه به اين نكته اهميّت دارد كه آن حضرت به عمره مفرده وارد مكّه شدند و اين مطلب با سند معتبر ثابت شده است.
در روايتى آمده است: از امام صادق عليه السلام درباره كسى كه در ماه حج عمره، به جا آورد و بعد به ديار خودش برگردد، سؤال شد؟
حضرت فرمودند:
لا بأس وإن حجّ من عامه ذلك وأفرد الحجّ فليس عليه دم. وإنّ الحسين بن علي عليهما السلام خرج يوم التروية إلى العراق وكان معتمراً;
اشكالى ندارد... وحسين بن على عليهما السلام در روز ترويه، در حالى كه به عمره مُحرم بودند، از مكّه به سوى عراق خارج شدند.
در روايتى ديگر آمده است: امام صادق عليه السلام در حديثى فرمودند:
قد اعتمر الحسين عليه السلام في ذي الحجّة ثمّ راح يوم التروية إلى العراقوالناس يروحون إلى منى، ولا بأس بالعمرة في ذي الحجّة لمن لا يريد الحجّ;4
امام حسين عليه السلام در ذى حجّه، مُحرم به عمره شدند، سپس روز ترويه به سوى عراق حركت كردند، در حالى كه مردم به سوى منا مى رفتند و كسى كه نمى خواهد حج به جا بياورد، مى تواند در ماه ذى حجه، مُحرم به احرامِ عمره مفرده شود.
بنابراين، سيدالشهداء عليه السلام به عمره مفرده وارد مكّه شدند. اين ورود معنا دارد و اگر بنا بود آن حضرت در مكه بمانند و حج به جا بياورند، ديگر عمره مفرده معنا نداشت.
پس از ابتداى ورود، آن حضرت به عمره مفرده وارد شدند; چرا كه مى دانستند قبل از اعمال حج بايد مكّه را ترك كنند.
شيخ مفيد رحمة اللّه در اين باره مى افزايد:
وأقبل أهلها يختلفون إليه، ومن كان بها من المعتمرين وأهل الآفاق، وابن الزبير بها، قد لزم جانب البيت، وهو قائم يصلّي عندها ويطوف، ويأتي الحسين عليه السلام فيمن يأتيه، فيأتيه اليومين المتوالين ويأتيه بين كلّ يومين مرّةً وهو أثقل خلق اللّه على ابن الزبير، لأنّه قد عرف أنّ أهل الحجازلا يبايعونه مادام الحسين عليه السلام في البلد...;5
اهل مكه به آن حضرت روى آوردند و با ايشان رفت آمد داشتند; و حتّى مردم سرزمين هاى ديگر و كسانى كه به قصد حج آمده بودند به خدمت آن جناب شرف ياب مى شدند.
حتى ابن زبير كه در خانه خدا اقامت داشت و همواره مشغول نماز و طواف بود به محضر آن حضرت شرف حضور پيدا مى كرد و گاهى هر روز، يا دو روز يك بار به محضر آن حضرت شرف ياب مى شد.
وجود سيّدالشهداء عليه السلام در مكّه براى عبداللّه بن زبير خيلى سنگين بود; چرا كه مى دانست تا زمانى كه آن امام بزرگوار در آن سرزمين باشند، مردم حجاز به او روى نمى آورند و با او بيعت نمى كنند; چرا كه او طالب رياست و حكومت بود.
امام حسين عليه السلام و عبداللّه بن زبير درباره نكاتى گفت و گو كرده اند، ولى تاريخ نگاران درباره هدف ابن زبير از مخالفت با يزيد مى نويسند: چند نفر از بزرگان، كنار خانه خدا تصميم گرفتند كه يك يك وارد حجر اسماعيل شوند و بزرگ ترين و مهم ترين حاجت خود را از خدا طلب كنند. وقتى نوبت به عبداللّه بن زبير رسيد او گفت: خدايا! يگانه درخواست من آن است كه به خلافت برسم.6
چنان كه پيداست، ميان روش سيّدالشهداء عليه السلام و عبداللّه بن زبير تفاوت بسيار است.
1 . سوره قصص: آيه 21.
2 . الارشاد: 2 / 35.
3 . سوره قصص: آيه 22.
4 . وسائل الشيعه: 14 / 311 باب 7 از باب هاى عمره مفرده، حديث 19285 و 19286.
5 . الارشاد: 2 / 36.
6 . وفيات الاعيان: 2 / 235.