معاويه در اين شيوه از والى خود در مدينه به نام مروان بهره مى جست. سابقه مروان در دشمنى و برخوردهاى تند با اهل بيت عليهم السلام، نزد همگان مشخص است. او تمام وقايع را به معاويه گزارش مى داد و او را از رفت و آمدهاى مردم با سيّدالشهداء عليه السلام، آگاه مى ساخت تا جايى كه در نامه اى به معاويه نوشت: نمى توان با حسين بن على كنار آمد.
بَلاذرى در اين زمينه مى نويسد: بزرگان و شخصيّت هاى معروف عراقو حجاز، هماره با امام حسين عليه السلام رفت و آمد داشتند. و آن حضرت نزد ايشان بسيار محترم بود. آنان مقام و فضايل آن حضرت را براى يك ديگر نقل مى كردند تا جايى كه به آن جناب گفتند:
إنّا لك يد وعضد...;
ما براى كمك و يارى شما آمده ايم.
زمانى كه آمد و شدهاى مردم به نزد آن بزرگوار زياد شد، عمرو بن عثماننزد مروان آمد و به او گفت: براى شما روزگار سختى را از ناحيه حسين پيش بينى مى كنم(!)
در اين شرايط بود كه مروان به معاويه نامه نوشت و گزارش اوضاع را به اطلاع او رساند. معاويه نيز در پاسخ نامه او نوشت:
أن اترك حسيناً ما تركك...;1
تا زمانى كه حسين بر ضدّ تو قيام نكرده، به او كارى نداشته باش.
1 . انساب الاشراف: 3 / 152، جمل من انساب الاشراف: 3 / 366، 1292.