گواهى مى دهم كه خداوند شما را به روح خود تأييد كرد.
خداوند متعال ائمّه عليهم السلام را به روح خود تأييد كرده است. تأييد در لغت از مادّه «أيد»، به معناى قوّت شديد است. راغب اصفهانى مى نويسد:
أيّد: قال اللّه عزّوجلّ (أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ)1 فعلت من الأيد أي القوّة الشديدة. وقال تعالى: (وَاللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ)2 أي يكثر تأييده.3
اين واژه در قرآن مجيد نيز در مواردى به كار رفته است. در آيه اى مى خوانيم:
(وَاللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ)؛
و خداوند هر كه را بخواهد با يارى خود تأييد مى كند.
در آيه اى ديگر آمده است:
(هُوَ الَّذي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنينَ)؛4
اوست كه تو را با يارى خود و مؤمنان تقويت كرد.
در آيه ديگرى مى فرمايد:
(فَأَيَّدْنَا الَّذينَ آمَنُوا عَلى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرينَ)؛5
ما مؤمنان را در برابر دشمنشان تأييد كرديم و سرانجام پيروز شدند.
خداوند متعال در اين آيه به مؤمنان قوّت شديد عنايت مى كند كه نتيجه آن تأييد، غلبه و پيروزى است. البته غلبه در هر ميدانى مصداق خود را دارد. براى مثال غلبه در ميدان جنگ معلوم است، در ميدان بحث و مناظره و جدل به شكل ديگرى تحقق پيدا مى كند، وگرنه مفهوم لفظ همان غلبه است.
هم چنين كيفيّت تأييد خداوند متعال نيز مختلف است، و بر حسب موارد فرق مى كند.
گاهى خداوند متعال براى حصول غلبه، به وسيله اى ظاهرى تأييد مى كند و قوّت شديد عنايت مى نمايد. در آيه مباركه اى مى فرمايد:
(هُوَ الَّذي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنينَ)؛6
اوست كه تو را با يارى خود و مؤمنان تقويت كرد.
در اين آيه «بالمؤمنين» بر «بنصره» عطف شده، و باء در هر دو سببى است.
معناى «نصر» معلوم است، راغب اصفهانى مى گويد:
النصر والنّصرة: العون.7
بنابراين، «نصر» يعنى: كمك.
اما در دعا براى حضرت ولى عصر ارواحنا فداه آمده است:
وأيّده بالنصر؛
(خدايا!) او را به توسط نصر تقويت كن!
به نظر مى رسد مقصود، امداد غيبى از ملائكه و غيره بوده باشد.
به هر حال، خداوند متعال حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه وآله را كمك كرده و قوّت بخشيده تا غلبه حاصل شده، امّا كلمه «بالمؤمنين» در كنار «بنصره» در نقش داشتن مؤمنان در غلبه ظهور دارد، و چون «باء» سببى باشد، خداوند به سبب مؤمنان به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله نصرت و غلبه داده و آن حضرت از مؤمنان استعانت جسته اند.
پس مى توان اين آيه مباركه را از ادلّه بطلان قول كسانى كه استعانت به غير خدا را شرك مى دانند، قرار داد؛ بلكه اين آيه در استعانت خدا و رسول به خلق در جهت پيروزى اسلام بر مشركان ظهور دارد.
كوتاه سخن اين كه تأييد گاهى به وسيله ظاهرى است و گاهى به وسيله غيبى.
خداوند متعال در آيه مباركه اى مى فرمايد:
(فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها)؛8
خداوند سكينه و آرامش خود را بر وى فرستاد و با لشكرهايى كه مشاهده نمى شدند او را تقويت نمود.
در اين آيه تأييد به وسيله غيبى بوده؛ يعنى نيروهايى كه ديده نمى شوند؛ يعنى ملائكه، چنان كه در تفسير ذيل آيه مباركه آمده است9 هم چنان كه در آيات جنگ بدر و جنگ حنين به آمدن ملائكه جهت نصرت رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله تصريح شده است.10
امّا در چند جاى قرآن، وسيله غيبى مطلقِ جنود نيست؛ بلكه خصوص روح آمده و خداوند متعال به وسيله روح رسول اكرم صلى اللّه عليه وآله و مسلمانان را غلبه داده است. امّا به انحاء مختلف آمده است:
در يك جا مى فرمايد:
(أَيَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ)؛11
و آنان را با روحى از جانب خويش تقويت فرمود.
و در جاى ديگرى مى فرمايد:
(أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ)؛
ما او را با روح القدس تقويت نموديم.
و اين روح القدس، وسيله غلبه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله بوده است.
و هم به توسط او مطالب نازل مى شده است، آن جا كه مى فرمايد:
(قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا)؛12
بگو: روح القدس آن را از جانب پروردگارت به حق نازل كرده است تا افراد مؤمن را ثابت قدم گرداند.
اين مقام خاصّى است كه اگر مراد از روح القدس، ملك باشد ـ كه ظاهراً هم همين طور است ـ شأن خاصّى در دستگاه ربوبى دارد.
و در آيه اى از قرآن مى خوانيم:
(نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمينُ * عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ)؛13
روح الامين آن را بر قلب تو نازل نموده است تا از انذار كنندگان باشى.
آيا اين همان است كه گاهى به قدس و گاهى به امين توصيف شده است؟ بايد تحقيق بشود.
در اين زمينه در كتاب بصائر الدرجات دو باب باز شده كه اينك به برخى از احاديث آن ها اشاره مى شود. در يك باب آمده است:
جابر گويد: از امام باقر عليه السلام درباره علم پرسيدم، فرمود:
يا جابر! إنّ في الأنبياء والأوصياء خمسة أرواح: روح القدس وروح الإيمان وروح الحياة وروح القوّة وروح الشهوة. فبروح القدس ـ يا جابر! ـ علمنا ما تحت العرش إلى ما تحت الثرى...؛14
اى جابر! در انبيا و اوصياى الاهى 5 روح است:
1 . روح القدس،
2 . روح ايمان،
3 . روح زندگى (حركت)،
4 . روح قوّت،
5 . روح شهوت.
اى جابر! ما به واسطه روح القدس آن چه كه زير عرش تا زير خاك است مى دانيم.
ظاهر اين روايت اين است كه «روح القدس» اسم روحى از ارواح انبيا و اوصيا است.
امام باقر عليه السلام در روايت ديگرى فرمود:
إنّ الأوصياء محدّثون يحدّثهم روح القدس ولا يرونه، وكان علي عليه السلام يعرض على روح القدس ما يسئل عنه، فيوجس في نفسه أن قد أصبت بالجواب فيخبر فيكون كما قال؛15
همانا اوصيا، محدّث هستند. روح القدس با آنان صحبت مى كند، ولى او را نمى بينند. حضرت على عليه السلام بر روح القدس آن چه را از او پرسيده مى شد عرضه مى داشت و در دل خود احساس مى كرد كه جواب صحيح است؛ پس جريان را نقل مى فرمود همان طور بود كه فرموده بود.
در باب ديگر نقل شده:
سماعة بن مهران گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
إنّ الروح خلق أعظم من جبرئيل وميكائيل كان مع رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله يسدّده ويرشده وهو مع الأئمّة والأوصياء من بعده؛16
همانا روح مخلوقى بزرگ تر از جبرئيل و ميكائيل است و دائماً با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله و او با ائمّه و اوصيا پس از رسول خدا عليهم السلام نيز مى باشد و آن ها را تقويت مى كند.
و ظاهر اين روايات آن است كه «روح القدس» از جنس ملائكه بوده و مقام ويژه اى دارد.
از طرفى در قرآن مجيد مى فرمايد:
(تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ)؛17
ملائكه و روح نازل مى شوند.
و ظاهر آيه مباركه عطف خاص بر عام مى باشد.
اما در قرآن مجيد «روح» به خدا اضافه شده؛ گاهى با واسطه مثل:
(أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ اْلإيمانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ)؛18
آنان كسانى هستند كه خداوند ايمان را بر دل هايشان نوشته (ثابت كرده) است و با روحى از جانب خود آنان را تقويت نموده است.
و گاهى مستقيم به خود خداوند متعال اضافه شده است، آن جا كه مى فرمايد:
(فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرًا سَوِيًّا)؛19
ما روح خود را به سوى او فرستاديم و به صورت انسانى بى عيب و نقص (بر مريم) ظاهر شد.
حال بايد تحقيق شود كه «روح» در اين دو آيه يكى است؟ و آيا همان «روح القدس» است يا نه؟
در زيارت جامعه مى خوانيم: «وأيّدكم بروحه» نه «أيّدكم بروح منه» نه «أيّدكم بروح القدس» يا «الروح الأمين».
اين تعبيرات قرآنى بايد در جاى خود براى اهلش مورد بحث و تحقيق قرار بگيرد كه اضافه روح به خداوند يا به ضمير تأثير خاصّى دارد و فرق مى كند؟
همين مقدار مسلّم است كه ائمّه عليهم السلام به آن ملك عظيم مقرّب مؤيّد هستند كه به اين معنا در رواياتى كه در بصائرالدرجات و اصول كافى آمده كاملاً تصريح شده است.20
در نهج البلاغه اميرالمؤمنين عليه السلام در وصف پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله مى فرمايد:
ولقد قرن اللّه به صلى اللّه عليه وآله من لدن أن كان فطيماً أعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم ومحاسن أخلاق العالم ليله ونهاره ولقد كنت اتّبعه اتّباع الفصيل أثر أمّه، يرفع لي في كلِّ يوم من أخلاقه علماً ويأمرني بالاقتداء به؛21
همانا خداوند بزرگ ترين فرشته خود را مأمور تربيت پيامبر صلى اللّه عليه وآله كرد تا شب و روز او را به راه هاى بزرگوارى و راستى و اخلاق نيكو هدايت نمايد و من نيز همواره با پيامبر بودم به مانند فرزندى كه با مادر است. پيامبر هر روز از اخلاق خويش به من تعليم مى داد و من نيز همواره از وى پيروى مى نمودم.
به تعبير ما، از همان بدو زندگى سُكّان پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در دست اين ملك؛ بزرگ ترين فرشته بوده است و اين با اختيار رسول اللّه منافات ندارد. در اين صورت دقيقاً جميع حركات و سكنات و افعال، اقوال و همه شئونات پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله زير نظر اين ملك بوده است.
پس بنا به فرمايش امير المؤمنين عليه السلام، در آن زمان كه امور در دست پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله بوده و اميرالمؤمنين فردى از افراد امّت و شاگرد رسول اللّه بودند، اين سكّانى كه در دست آن ملك بوده تنها براى رسول اللّه نبوده؛ بلكه اميرالمؤمنين عليه السلام نيز بوده، چون اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: من همواره از او پيروى مى كردم.
علاوه بر اين روايات، در اصول كافى از جمله آن چه در ذيل آيه مباركه (وَكَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَلاَ اْلإيمانُ)؛22 «همين طور بر تو نيز روحى را به فرمان خويش امر نموديم و تا پيش از آن نمى دانستى كه كتاب و ايمان چيست» وارد شده است كه امام صادق عليه السلام فرمود:
خلقٌ من خلق اللّه عزّ وجلّ أعظم من جبرئيل و ميكائيل، كان مع رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله يخبره ويسدّده وهو مع الأئمّة من بعده؛23
او آفريده اى از آفريدگان خداى تعالى است به خدا قسم! از جبرئيل و ميكائيل بزرگ تر است با پيامبر صلى اللّه عليه وآله بوده و به او خبر مى داد و تقويت مى كرد. او با ائمّه عليهم السلام نيز مى باشد و موجب تسديد و تقويت آن ها مى شود.
اين روايت صريح است در اين كه همان ملكى كه مأموريّت حفظ و مواظبت رسول اللّه را داشته، مأمور است پس از ايشان، همراه ائمّه بوده و آن ها را تسديد كند.
اين مقام ـ دارا بودن روح قدسى، و نگهبانى روح القدس ـ براى چه كسى جز ائمّه عليهم السلام حاصل مى شود؟ البته در اين باره در بحث ولايت و اقسام ولايت به تفصيل سخن خواهيم گفت.
1 . سوره مائده (5): آيه 110.
2 . سوره آل عمران (3): آيه 13.
3 . المفردات فى غريب القرآن: 30.
4 . سوره انفال (8): آيه 62.
5 . سوره صف (61): آيه 14.
6 . سوره انفال (8): آيه 62.
7 . المفردات فى غريب القرآن: 495.
8 . سوره توبه (9): آيه 40.
9 . ر.ك: الكافى: 8 / 378، حديث 571.
10 . عيون أخبار الرّضا عليه السّلام: 1 / 207، المسترشد: 436.
11 . سوره مجادله (58): آيه 22.
12 . سوره نحل (16): آيه 102.
13 . سوره شعراء (26): آيه 193 و 194.
14 . بصائر الدرجات: 467، حديث 4، باب ما جعل اللّه في الأنبياء والأوصياء والمؤمنين وسائر الناس من الأرواح... و بحار الأنوار: 25 / 55، حديث 15. در اين منبع به جاى «علمنا»، «عرفوا» آمده است.
15 . بصائر الدرجات: 473، حديث 9، باب في الأئمة عليهم السّلام أنّ الرّوح القدس يتلقاهم إذا احتاجوا إليه، بحار الأنوار: 25 / 57، حديث 24.
16 . بصائر الدرجات: 476، حديث 4 و 5، بحار الأنوار: 18 / 267، حديث 28 و 25 / 60، حديث 31.
17 . سوره قدر (97): آيه 4.
18 . سوره مجادله (58): آيه 22.
19 . سوره مريم (19): آيه 17.
20 . بصائرالدرجات: 471 ـ 476، الكافى: 1 / 271 ـ 274.
21 . نهج البلاغه: 2 / 157 (در ضمن خطبه قاصعه)، بحار الأنوار: 14 / 475. در اين منبع آمده است: «علماً من أخلاقه».
22 . سوره شورى (42): آيه 52.
23 . الكافى: 1 / 273، حديث 1، بحار الأنوار: 18 / 264، حديث 22.