گواهى مى دهم كه شما پسنديده شدگان براى غيب هستيد.
خداوند متعال ائمّه ما را براى غيب خود پسنديد. به نظر مى رسد اين جمله از زيارت جامعه، بيان مصداق براى آيه مباركه اى باشد، كه مى فرمايد:
(قُلْ إِنْ أَدْري أَ قَريبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبّي أَمَدًا * عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَأَحْصى كُلَّ شَيْء عَدَدًا)؛1
بگو: نمى دانم آن چه به شما وعده داده شده، نزديك است، يا اين كه پروردگارم براى آن زمانى قرار مى دهد. اوست كه عالم به غيب و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد. مگر رسولانى كه آنان را برگزيده است و مراقبانى از پيش رو و پشت سر براى آنان قرار مى دهد. تا بداند رسولانش رسالت هاى پروردگارشان را ابلاغ كرده اند و خداوند به آن چه در نزد آن هاست احاطه دارد و همه چيز را احصا كرده است.
اين جا نيز از مواردى است كه ما همواره تأكيد مى كنيم كه هر چه ائمّه عليهم السلام دارند از خداوند متعال است. اين ظرفيت را كسى نداشته و قهراً آن چه كه آن بزرگواران از خداوند متعال داشتند كسى ديگر نداشته است.
اين آيه شريفه، پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله را مورد خطاب قرار داده است كه آن حضرت از خودشان نفى علم كنند كه من نمى دانم آن چه به شما وعده داده مى شود چيست؟ و در چه زمانى واقع خواهد شد؟
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله از خودشان نفى علم مى كنند؛ چون غيب است، عالم الغيب، خداوند متعال است. عبارت «عالم الغيب» خبر مبتداى محذوف است؛ يعنى «هو عالم الغيب». هم چنان كه در آيه ديگرى فرموده است:
(قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللّهُ...)؛2
بگو: هيچ كس از كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند از غيب آگاه نيستند جز خداوند.
پس خداوند متعال عالم الغيب بالذات است و بر مغييباتى كه وجود دارد احدى را مطّلع نمى كند (إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول).
اين الفاظ بايد مورد دقّت و تأمّل قرار بگيرد، كلمه «إن»، نافيه است. «فلا يظهر»؛ يعنى احدى را مسلّط و مطّلع نمى كند.
كلمه «ارتضى» يعنى چه؟
پيش تر كلماتى نظير اصطفاء، انتخاب و اجتباء گذشت و گفتيم گرچه اين ها از حيث مفهوم با هم نزديك اند؛ امّا ترادف ندارند و بايد تفاوتى هر چند دقيق بين اين مفاهيم وجود داشته باشد، از جمله كلمه ارتضاء است.
واژه «رضا» در لغت در مقابل سخط است.3
سخط، بى جهت نمى تواند باشد، ناگزير رضا نيز بى جهت نمى تواند باشد. اگر كسى استحقاق سخط ندارد، مورد سُخط واقع نمى گردد، قهراً اگر كسى استحقاق رضا و رضايت نداشته باشد، مورد رضايت نخواهد بود. پس انسان بايد از حيث صفات و حالات به گونه اى باشد كه مورد رضايت واقع بشود. اين نكته مى تواند نكته افتراق بين ارتضاء، انتخاب، اجتباء و اصطفاء باشد.
به تصور ما كسى كه استحقاق مقام و جايگاهى را دارد؛ يك حالت منتظره اى هم دارد؛ يعنى وقتى استحقاق داشته باشد توقع دارد؛ چرا كه استحقاق دارد كه آن مقام به او داده بشود. اين خصوصيت در كلمه هاى اصطفاء و يا در انتخاب وجود ندارد.
از طرف ديگر با دقّت در آيه، مى بينيم كه از دو عموم، استثنا شده است:
عموم اول «على غيبه» در (فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ) مى باشد و اين نكره در سياق نفى است كه افاده عموم مى كند. يعنى: هيچ غيبى از مغيبات را بر احدى اظهار نمى كند و مطّلع نمى سازد، و اگر از نظر فنّى اين عموم ثابت نشود، بى ترديد اطلاق تمام است.
عموم دوّم كلمه «أحداً» در (فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً) مى باشد؛ يعنى هيچ احدى.
ملاحظه كنيد! كسى كه مورد رضايت خداوند متعال باشد تا غيب او را در بين اين همه خلائق دارا باشد و از آن مطّلع بشود بايد چگونه شخصيّتى باشد كه استحقاق اين مقام را داشته باشد.
منظور از «من ارتضى» كيست؟
يعنى: كسى كه خدا او را به جهت اطّلاع بر غيب قبول كرده، و او كسى است كه خود او را تعليم و تربيت و هدايت كرده و بر همه شئونش نظارت دارد، از او حمايت و او را تثبيت مى كند. و اين عنوان منطبق بر ائمّه مى باشد و لذا جمله «وارتضاكم لغيبه» ائمّه عليهم السلام را مصداق بر اين معنا قرار مى دهد.
ولى خداوند در پى آن مى فرمايد: «من رسول»، ائمّه عليهم السلام كه رسول نيستند.
پس بايد به روايات مراجعه كنيم تا ببينيم علاوه بر زيارت جامعه، خود ائمّه عليهم السلام در ذيل اين آيه مباركه چه فرموده اند كه اگر خواستيم اين جمله را براى اين آيه مصداق قرار بدهيم، روايات شاهد باشند، وگرنه با وجود كلمه «من رسول» چگونه تمام مى شود؟
وقتى حرف «مِنْ»، بيانيه و «رسول» نيز به معناى پيامبر باشد، مصداقيت، تمام نمى شود و اين معنا با آيه مباركه سازگار نخواهد بود؛ ولى با نگاه به روايات به طور كامل روشن خواهد شد كه دسته اى از روايات، بر طبق ظهور همين آيه وارد شده اند.
براى نمونه، در روايتى امام رضا عليه السلام مى فرمايند:
أو ليس اللّه يقول: (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول)؟
فرسول اللّه، عنداللّه مرتضى، ونحن ورثة ذلك الرسول الّذي أطلعه اللّه على ما شاء من غيبه، فعلمنا ما كان وما يكون إلى يوم القيامة...؛4
آيا خداوند نمى فرمايد: «اوست كه عالم به غيب و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد. مگر رسولانى كه آنان را برگزيده است»؟
پس رسول خدا نزد خداوند مرتضى مى باشد و ما ورثه همان رسولى هستيم كه خداوند او را از هر آن چه از غيبش خواسته، مطّلع و آگاه ساخته است. پس ما به آن چه در گذشته رخ داده است و آن چه در آينده تا روز قيامت رخ خواهد داد آگاهيم.
1 . سوره جن (72): آيه هاى 25 ـ 28.
2 . سوره نمل (27): آيه 65.
3 . ر.ك: معجم مقائيس اللغه: 2 / 402، لسان العرب: 14 / 323.
4 . الخرائج والجرائح: 1 / 343، بحار الأنوار: 49 / 75، ذيل حديث 1، فتح البارى: 8 / 395، تفسير الثعلبى: 10 / 56.