پيش تر گفتيم كه كلمه «اصطفاء» به معناى انتخاب و جدا كردن است1 كه خداوند متعال به سبب علم خود، ائمّه عليهم السلام را از حيث شأن و منزلت از ديگران جدا كرده و به آنان مقام خاصّى داده كه به ديگران نداده است.
توضيح اين مطلب چنين است كه خداوند متعال، آفريدگار بشر است و از همان لحظه آفرينش از همه اوصاف و اخلاق و حالات او به طور كامل باخبر است. در قرآن مجيد مى فرمايد:
(أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ)؛2
آيا آن كسى كه موجودات را آفريده از حال آنان آگاه نيست؟! در حالى كه او (از همه چيز) باخبر و آگاه است.
آيا مى شود خداى لطيف و خبير به همه اشيا از امورى كه به مخلوقاتش مربوط است بى خبر باشد؟ پس او مى داند كه چه خلق كرده و از جميع ابعاد و احوال اختيارى هر يك از افراد باخبر است. از اين رو به سبب همين علم و با توجّه به حالاتشان به آن ها مراتب قرب مى دهد كه هركس در اين مسير بيشتر كار كرده باشد، البته قرب و منزلتش بيشتر خواهد بود؛ ولى ائمّه عليهم السلام به مرتبه اى رسيدند كه از ديگران ممتاز شدند؛ يعنى صاحب خصوصيتى شدند كه براى ديگران حاصل نشده است.
بنابراين، خداوند متعال به علم خود به حالات، صفات و عبادات ائمّه عليهم السلام آن ها را اصطفاء كرد و چنين مقامى به آنان عطا فرمود.
در اين جا دو نكته قابل ذكر است:
نخست آن كه ائمّه عليهم السلام مثل ديگر افراد بشر مخلوق خدا هستند.
دوم آن كه هر يك از افراد بشر مى توانند با اختيار خود راه صحيح قرب به خداوند متعال را پيدا كرده و در آن راه حركت كنند.
با توجه به اين دو نكته بيان سه مطلب ضرورى است:
مطلب يكم. چند شرط بيان مى شود:
شرط نخست در يافتن راهِ صحيحِ قرب، علم و آگاهى به راه است، كه انسان راه را پيدا بكند و عوضى نرود و يا بدون پيدا كردن راه، حركت نكند.
شرط دوم. عبادت و بندگى صادقانه و پيشرفت در اين راه است.
شرط سوم. اين است كه اين حركت، از روى اختيار باشد.
مطلب دوم. وقتى چنين شد ناگزير مراتب اشخاص مختلف خواهد بود.
مطلب سوم. به مقتضاى ادلّه فراوان از كتاب و سنّت و دقّت در احوالات ائمّه عليهم السلام روشن مى شود كه اين بزرگواران نزد خداوند متعال به مرتبه اى رسيده اند كه فوق همه مراتب است.
گفتنى است كه اين بحث مى تواند از بحث عصمت جدا باشد كه ائمّه عليهم السلام با اختيار خود معصوم هستند.
خداوند منّان در آيه مباركه اى مى فرمايد:
(إِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْراهيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ * ذُرّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْض وَاللّهُ سَميعٌ عَليمٌ)؛3
خداوند آدم، نوح، آل ابراهيم و آل عمران را بر عالميان برترى داد. آنان فرزندانى بودند كه از (جهت پاكى و فضيلت) برخى از نسل برخى ديگر برترند و خداوند شنوا و داناست.
اصطفاء و اختيار اينان از ناحيه خداوند متعال است و اين فعل به خداوند متعال نسبت داده شده است. امّا در ذيل آيه مى فرمايد: «واللّه سميعٌ عليم»؛ يعنى علم خداوند متعال در اين اصطفاء دخيل است. در آيه مباركه ديگرى مى فرمايد:
(اللّهُ يَصْطَفي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ سَميعٌ بَصيرٌ * يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ اْلأُمُورُ)؛4
خداوند از فرشتگان و هم چنين از مردم رسولانى برمى گزيند. خداوند شنوا و بيناست. آن چه در پيش رو و پشت سر آن هاست مى داند و تمامى امور به سوى خداوند باز مى گردد.
بنابراين، درست است كه اصطفاء از خداوند متعال و فعل الاهى است و به خداوند متعال نسبت داده شده؛ امّا اصطفاء او از روى علم و به بركت عبوديّت بوده كه گفتيم، راه را پيدا كرده و در آن راه حركت كنند.
شاهد بر اين مطلب در آيات و روايات فراوان است. در مباحث پيش تر نيز مقدارى بيان شد. در آيه مباركه ديگرى در خطاب به رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله مى خوانيم:
(وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقامًا مَحْمُودًا)؛5
مقدارى از شب را به تهجّد ]و نماز و عبادت[ سپرى كن. اين يك وظيفه اى اضافى براى توست. اميد كه پروردگار تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزاند.
بنابراين آيه، تهجّد مقدّمه مقام محمود مى شود، هم چنين در اين آيه اى كه مى خوانيم تأمّل كنيد! خداوند متعال مى فرمايد:
(وَاذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهيمَ وَإِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي اْلأَيْدي وَاْلأَبْصارِ * إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَة ذِكْرَى الدّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ اْلأَخْيارِ)؛6
به ياد آور بندگان ما ابراهيم، اسحاق و يعقوب را؛ صاحبان دست ها و چشم ها. ما آنان را خالص كرديم خالص كردن ويژه و آن ياد آور سراى آخرت بود. و همانا آنان در نزد ما از برگزيدگان و نيكانند.
در اين آيه از آغاز، عبوديّت چنين بندگانى ذكر شده، تا آن جا كه مى فرمايد: «أخلصناهم» و اين مطلب بسيار مهمى است.
در آيه ديگرى مى فرمايد:
(ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا)؛7
سپس اين كتاب را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم.
در اين آيه، اصطفاء از بين بندگان است و همان گونه كه بيان شد مراتب عباد مختلف است؛ ولى كسانى هستند كه در اين مسير گام برداشته و پيش رفته اند تا خداوند متعال آن ها را از عباد، اصطفاء كرده و آن ها را وارثان كتاب قرار داده كه همان اهل بيت پيامبر اكرم عليهم السلام هستند.
آن چه آورديم خلاصه شرح اين جمله بنابر نسخه «اصطفاكم بعلمه» بود.
امّا بنابر نسخه «اصطفاكم لعلمه» معناى ديگرى خواهد داشت، در اين معنا خداوند متعال ائمّه را به جهت اين كه وعاء علم خود باشند، برگزيده، حال بايد ملاحظه كرد:
1 . در بين اين همه خلايق از اوّلين وآخرين انتخاب ائمّه عليهم السلام چه دلالتى دارد؟
2 . انتخاب كننده خداوند خالق لطيف خبير حكيم است.
3 . براى اين كه ظرف علم الاهى باشند انتخاب شده اند.
4 . علم خداوند متعال كه قابل حدّ و حصر نيست.
5 . علم، كمالى است كه بالاتر از آن كمالى نيست؛ بلكه بازگشت همه كمالات به علم است.
در اين جا فقط به ذكر دو مطلب اكتفا مى كنيم:
مطلب اوّل. شواهد بر اين كه ائمّه عليهم السلام وعاء علم الاهى هستند از قرآن و روايات بسيار است، از جمله رواياتى كه در ذيل آيه مباركه (وَكُلَّ شَيْء أَحْصَيْناهُ في إِمام مُبين)؛8 «و ما همه چيز را در كتاب آشكار كننده اى احصا كرده ايم» آمده است:
عن أبي جعفر عن جدّه عليهما السلام قال:
لمّا نزلت هذه الآية (وَكُلَّ شَيْء أَحْصَيْناهُ في إِمام مُبين) على رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله، قام أبو بكر وعمر من مجلسهما فقالا: يا رسول اللّه! هو التوراة؟
قال: لا.
قالا: فهو الإنجيل؟
قال: لا.
قالا: فهو القرآن؟
قال: لا.
قال: فأقبل أمير المؤمنين علي عليه السلام، فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله: هو هذا، إنّه الإمام الّذي أحصى اللّه تبارك وتعالى فيه علم كلّ شيء؛9
هنگامى كه اين آيه بر پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله نازل شد، ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: اى رسول خدا! منظور تورات است؟
فرمودند: نه.
گفتند: منظور انجيل است؟
فرمودند: نه.
گفتند: منظور قرآن است؟
فرمودند: نه.
در اين هنگام امير مؤمنان على عليه السلام آمدند، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به آن حضرت اشاره كردند و فرمودند: منظور همين شخص است؛ او امامى است كه خداوند متعال علم و دانش همه چيز را در او احصا كرده است.
و از جمله رواياتى است كه در ذيل آيه مباركه (قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهيدًا بَيْني وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)10 آمده است، كه در شرح «وخزّان العلم» به برخى از آن ها اشاره شد.
مطلب دوم. خداوند متعال و رسول اكرم صلى اللّه عليه وآله معلّم امامان هستند؛ به اين صورت كه علم رسول اللّه از خداوند متعال است كه فرمود:
(عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى...)؛11
آن كس كه قدرت عظيمى دارد پيامبر را تعليم داده است.
و هم چنان كه به رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله فرمود:
(وَكَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَلاَ اْلإيمانُ وَلكِنْ جَعَلْناهُ نُورًا نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَإِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِراط مُسْتَقيم)؛12
همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را به فرمان خود وحى كرديم، تو پيش از اين از كتاب و ايمان آگاه نبودى، ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى كنيم و به طور مسلّم تو مردم را به سوى راه مستقيم هدايت مى كنى.
هم چنين فرمود:
(ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا...)؛13
سپس اين كتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ارث داديم.
و ائمّه عليهم السلام فرمودند:
علم الكتاب ـ واللّه ـ كلّه عندنا؛14
به خدا سوگند، همه علم كتاب در نزد ماست.
و نيز آنان از رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله اخذ كرده اند كه خود حضرت فرمودند:
معاشر الناس! ما من علم إلاّ وقد أحصاه اللّه فيّ، وكلّ علم علمت فقد أحصيته في إمام المتّقين، وما من علم إلاّ علمته عليّاً وهو الإمام المبين... .15
و اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:
علّمني رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله ألف باب من العلم يفتح لي من كلّ باب ألف باب؛16
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله هزار باب از ابواب علم را به من آموخت كه از هر بابى، هزار باب برايم گشوده مى شود.
حال، ملاحظه كنيد حضرت امام رضا عليه السلام درباره امام و امامت چه مى فرمايند:
الإمام... مخصوص بالفضل كلّه من غير طلب منه ولا اكتساب، بل اختصاص من المفضل الوهّاب... إنّ العبد إذا اختاره اللّه عزوجل لاُمور عباده، شرح صدره لذلك وأودع قلبه ينابيع الحكمة وألهمه العلم إلهاماً، فلم يعي بجواب ولا يحير فيه عن الصواب... يخصّه اللّه بذلك ليكون حجّته على عباده وشاهده على خلقه... .17
1 . ر.ك: المفردات فى غريب القرآن: 283.
2 . سوره ملك (67): آيه 14.
3 . سوره آل عمران (3): آيه 33.
4 . سوره حج (22): آيه 75 و 76.
5 . سوره اسراء (17): آيه 79.
6 . سوره ص (38): آيه 45 و 47.
7 . سوره فاطر (35): آيه 32.
8 . سوره يس (36): آيه 12.
9 . معاني الأخبار: 95، حديث 1، المناب، ابن شهرآشوب: 2 / 263، الفصول المهمّه: 1 / 509 و 510، حديث 61، بحار الأنوار: 35 / 427 و 428، حديث 2، ينابيع المودّه: 1 / 230، حديث 66.
10 . سوره رعد (13): آيه 43.
11 . سوره نجم (53): آيه 5.
12 . سوره شورى (42): آيه 52.
13 . سوره فاطر (35): آيه 32.
14 . الكافى: 1 / 257، حديث 3، بحار الأنوار: 26 / 197، حديث 8 .
15 . الإحتجاج: 1 / 74، بحار الأنوار: 37 / 208.
16 . نوادر المعجزات: 131، دلائل الإمامه: 235، بحار الأنوار: 69 / 183، نظم درر السمطين: 113، ينابيع المودّه: 1 / 222، حديث 43 با اندكى تفاوت.
17 . الكافى: 1 / 201 و 203، الأمالى، شيخ صدوق: 776 ـ 778، بحار الأنوار: 25 / 124 ـ 127.