گواهى مى دهم كه شما فرمانبران از خدا هستيد.
ائمّه عليهم السلام مطيع خداوند متعال هستند. در توضيح اين عبارت مى گوييم: وقتى كسى را به اطاعت وصف بكنند و بگويند كه اين فرد ـ هر كه باشد ـ مطيع خدا است، در حقيقت او را به ايمان وصف كرده اند؛ چون اطاعت، فرع ايمان است و آن، فرع معرفت مى باشد. پس پيش از ايمان، او را به معرفت، وصف مى كنند. پس اگر گفتند: فلانى مطيع خداوند است؛ يعنى خدا را شناخته، به خدا ايمان آورده و از خدا اطاعت مى كند.
پس اعتراف و اقرار به عبوديت و اطاعت كسى به خداى سبحان؛ يعنى وصف او به ايمان و قبل از ايمان به معرفت.
بنابراين «المطيعون للّه» يعنى «العارفون باللّه، المؤمنون باللّه، المطيعون للّه». امّا چه معرفتى؟ چه يقينى؟ و چه عبوديّتى؟
آن ها مى گويند:
ما عبدتك خوفاً من نارك ولا طمعاً في جنّتك بل وجدتك أهلاً للعبادة فعبدتك؛1
(خدايا!) عبادت كردن من براى تو نه به خاطر ترس از آتش دوزخ توست و نه به خاطر رغبت به بهشت تو؛ بلكه تو را عبادت مى كنم به خاطر اين كه تو را شايسته عبادت يافتم.
در اين جا سخن امير مؤمنان على عليه السلام روشن مى شود كه فرمودند:
لو كشف لِيَ الغطاء ما ازددتُ يقيناً؛2
اگر پرده هاى حجاب بالا رود يقين من بيشتر نمى شود.
وقتى آن حضرت چنين بفرمايند، آيا مى شود ذرّه اى نسبت به خداوند متعال شك و جهلى و يا لحظه اى غفلت داشته باشد؟
ائمّه عليهم السلام مصداق أتمّ «العلماء» هستند كه خداوند متعال در قرآن فرمود:
(إِنَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ)؛3
از ميان تمام بندگان خدا، تنها عالمان از خدا مى ترسند.
بلكه آن بزرگواران (وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ)؛4 «آن ها تنها از خداوند مى ترسند و تنها ترس او را به دل راه مى دهند» هستند.
1 . روض الجنان: 27، مشارق الشموس: 1 / 88 ، شرح اصول كافى: 1 / 257، عوالى اللآلى: 1 / 20، بحار الأنوار: 67 / 186 و 197، مرآة العقول: 2 / 101.
2 . المناقب، ابن شهرآشوب: 1 / 317، تفسير ابى السعود: 1 / 56، كشف الغمه: 1 / 169، الصراط المستقيم: 1 / 230، بحار الأنوار: 40 / 153 و 46 / 135، ينابيع الموده: 1 / 203، حديث 8 ، مناقب خوارزمى: 375.
3 . سوره فاطر (35): آيه 28.
4 . سوره انبياء (21): آيه 28.