شرح زيارت جامعه كبيره -8
پيشوايان به سوى كمالات
ائمّه معصوم عليهم السلام پيشوايان اُمّت ها هستند. واژه «قاده» جمع قائد است. در لغت عرب دو واژه «قائد» و «سائق» به هنگام سير حيوان به كار مى رود; يعنى فردى را كه از جلو لگام چهارپا را گرفته و مى كشد قائد و آن كه از پشت سر، چهارپا را حركت مى دهد سائق گويند.
بنابراين ائمّه عليهم السلام مقدّم و پيش رو هستند و از اين رو، لفظ «قائد» را در زبان فارسى به «رهبر» ترجمه مى كنند. پس قائد نه فقط پيش رونده است; بلكه كسانى را كه پشت سر هستند راهبرى مى كند و به پيش مى برد. ائمّه عليهم السلام هم متقدّم و پيش رو بودند و هم به پيش مى بردند و باعث تقدّم بودند و به آن دعوت مى كردند و كسانى كه پيش رو شدند و به جايى رسيدند، به بركت ائمّه عليهم السلام بوده است.
پيشوايان اُمّت ها
واژه «اُمم» جمع «الاُمّة» است. اگر مقصود از اُمّت، انواع خلايق باشد، پس ائمه عليهم السلام پيشوايان جن، انس و ملك هستند. اگر مقصود امّت هاى انبيا باشد، ائمّه عليهم السلام تنها رهبران اُمّت اسلام نيستند; بلكه رهبران همه امّت هاى اين جهان در مقابل جهان آخرت هستند و همه ترقّى هاى اُمت ها در هر زمان به پيروى از ائمّه عليهم السلام بوده است.
جايى كه پيامبران گذشته به بركت ائمّه ترقّى كنند و پيش بروند و پيرو و تابع آنان باشند، البتّه اُمّت هاى آنان نيز اين گونه خواهند بود. قرآن كريم مى فرمايد:
(وَإِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لاَِبْراهيمَ);1
و به راستى از شيعيان او ابراهيم است.2
بلكه آنان در جهان آخرت نيز رهبران اُمت ها خواهند بود. هر كه قرار است اهل نجات باشد و به بهشت برود، بايستى در ركاب و به رهبرى ائمّه عليهم السلام وارد بهشت بشود و تا آنان امضا نكنند كسى وارد بهشت نمى شود.
در روايات آمده كه در روز رستاخيز پس از انجام برنامه هايى، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله «لواء الحمد» را به دست مبارك امير مؤمنان على عليه السلام مى سپارند و همه بهشتيان مخصوصاً پيامبران پيشين تحت اين پرچم وارد بهشت مى شوند.3
بنابراين، آنان در اين عالَم كه عالَم تكليف است، پيشوايان و رهبران اُمّت ها به سوى معنويّات، كمالات و تقرّب به خدا و رسيدن به بارى تعالى هستند; و در جهان آخرت نيز كه تكليف نيست; بلكه نتيجه و ثمرات اعمال است، ائمّه عليهم السلام رهبران اُمّت ها هستند.
در آن جهان، نتايج اعمال انسان ها در اين دنيا ظاهر خواهد شد. در قبولى اين اعمال پيروى از اهل بيت عليهم السلام ملاك بوده و در آن عالم هم به امضاى آنان خواهد بود.
اين بيان با ادلّه كتاب، سنّت و عقل سازگار و تمام است; ولى ممكن است كسى نتواند حقيقت ياد شده را كاملاً درك كند و معتقد شود اگر بى غرض باشد و در اين مورد سكوت كند ان شاء اللّه معذور است; چرا كه عقلش نرسيده و درك نكرده. ولى اگر انكار كند و يا آن را غلوّ بداند، بعيد است كه عذرش پذيرفته شود.
1. سوره صافات (37): آيه 83 .
2. ر.ك: تفسير التبيان: 8 / 507.
3. عيون أخبار الرضا عليه السلام: 1 / 53، بحار الانوار: 7 / 231.
اعتراف غاصبان ستم گر
بنابر روايات اسلامى، حتّى كسانى كه حكومت اهل بيت عليهم السلام را غصب كردند و آن بزرگواران را از نظر تصدّى اُمور منزوى نمودند و نگذاشتند بسط يدى و نفوذ كلمه عمومى داشته باشند، به اين شأن ائمّه عليهم السلام اقرار و اعتراف داشتند.
واقعيت اين است كه اگر كسى مى خواهد به جايى برسد، به حقيقتى دست يابد، معرفت و شناختش بيشتر شود، به خدا نزديك گردد، ناگزير و بايستى در برابر آن بزرگواران زانوى ادب بر زمين نهد.
در روايات اهل سنّت آمده است: روزى در قضيه اى به عمر مراجعه شد او از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام خواست تا در آن مرافعه قضاوت نمايند.
حضرت امير در قضيّه حكم فرمودند.
وقتى يكى از آن ها اعتراض كرد، عمر بلند شد و يقه او را گرفت و گفت:
هذا مولاي ومولى كلّ مؤمن ومن لم يكن مولاه فليس بمؤمن.1
اين اقرار فردى است كه با امير مؤمنان على عليه السلام در اوج دشمنى است.
نظير اين موارد در تاريخ اسلام بسيار است. هارون الرشيد و متوكّل عبّاسى در رأس كسانى هستند كه به اهل بيت عليهم السلام ستم كردند; ولى رفتار متوكّل در برابر ائمّه، به خصوص امام هادى سلام اللّه عليه و احترام او و ارجاع مسائل و قضايا به آن حضرت، بسيار جالب توجّه است.
بنابراين، اگر كسى بخواهد به جايى برسد و معرفتى، كمالى و علمى به دست آورد; بايد در خدمت اهل بيت عليهم السلام باشد و در پى آنان گام بردارد; چرا كه ائمّه را براى راهنمايى منصوب نموده و آنان از مردم دستگيرى مى كرده اند، روى اين اصل هر جا لياقتى و اهليتى بوده، به ائمّه مراجعه شده و مورد عنايتشان قرار گرفته و به مقامات بالا مى برده اند. در جهان آخرت نيز نتيجه اين اعمال را ائمّه عليهم السلام امضا خواهند كرد و به بركت آنان براى كسانى كه اهلش هستند، ورود به بهشت و درجات آن حاصل خواهد شد.
1. ر.ك: الصواعق المحرقه: 107، الرياض النضره: 2 / 224، ذخائر العقبى: 67.
امامت معنوى
كتابى به نام تحفه اثنا عشريه در ردّ شيعه و تشيّع نوشته شده است. از آن جا كه نويسنده اين كتاب نتوانسته در مقابل ادلّه امامت اهل بيت عليهم السلام دليل كافى بياورد، در برخى موارد ناگزير به دلالت آن دلايل اقرار مى كند. از طرفى هم چون نمى خواهد از اعتقاد خود درباره شيخين و غير شيخين دست بردارد، آن گاه مقتضاى جمع را چنين قرار مى دهد كه امامت بر دو گونه است:
1 . امامت معنوى;
2 . امامت دنيوى.
و چون ترديدى نيست كه اهل بيت داراى مقام امامت معنوى بوده اند پس امامت دنيوى از آنِ شيخين و غير شيخين بوده است!
البتّه پاسخ اين سخن را با چند وجه داده ايم،1 ولى اين سخن كاشف از اين است كه رهبرى ائمّه عليهم السلام را در امور معنوى حتّى دشمنان سرسختشان نيز نتوانسته و نمى توانند انكار كنند.
1. ر.ك: نفحات الأزهار: 9 / 311.
منبع:کتاب با پیشوایان هدایتگر – 1
نوشته آیت الله سید علی میلانی