وَاُمَناءَ الرَّحْمانِ

و (سلام بر شما) اى امينان رازهاى خداى رحمان
شرح زيارت جامعه كبيره  -15

امينان خداى رحمان
ائمّه عليهم السلام امانت داران خداى رحمان هستند. واژه «امناء» جمع «امين» به معناى امانت دار است، كسى كه به او اطمينان دارند و چيزى به او مى سپارند. در اين عبارت، خداوند متعال به وصف رحمانيّت موصوف شده و واژه «امناء» به «الرحمان» اضافه شده است كه نكته اى دارد.

معناى امانت
امانت از مفاهيمى است كه تقوّم به جهاتى دارد كه بايستى آن جهات تحقّق پيدا كنند تا اين مفهوم پديد آيد. به عبارت ديگر، امانت از مفاهيم ذات اضافه است. امانت سه طرف دارد:
1 . امانت گزار، اگر نباشد، امانت پيدا نمى شود.
2 . امانت پذير، كه امانت را تحويل مى گيرد و تا كسى مورد اطمينان و اعتماد نباشد عقلا چيزى نزد او نمى سپارند.
3 . شىء امانتى، البته لازم نيست عينى از اعيان باشد. چنان چه مطلبى به كسى گفته شود و از او بخواهند آن را حفظ كند; يعنى فاش نشود آن مطلب نزد آن كس امانت است، همان گونه كه مى فرمايند: «إنّ المجالس بالأمانات».1 بنابراين شىء امانتى گفتارى يا مالى مى تواند باشد. به عبارت ديگر، معنوى يا مادى باشد.
نتيجه اين كه تا اين سه طرف جمع نشود، عنوان امانت تحقق نخواهد پذيرفت.
در جمله «امناء الرحمان» دو طرف ذكر شده است، «أئمه» و «الرحمان». پس طرف سوم چيست؟

1. عيون أخبار الرضا عليه السلام: 2 / 80 ، التوحيد، شيخ صدوق: 253.

امانت خدا نزد اهل بيت
به راستى خداوند چه چيزى را نزد اهل بيت عليهم السلام به امانت گذاشته است كه آنان امينان شده اند؟
چنان كه پيداست، عبارت «امناء الرحمان» اطلاق دارد و تا قرينه اى در بين نباشد بر اطلاق باقى است و مى توان به آن تمسّك كرد. اين يك جهت و جهت دوم اين كه به «رحمانيت» خدا اضافه شده و جهت سوم لحاظ معتمَد بودن ائمه نزد خدا، با توجه به اين امور بايد آن شىء سپرده شده امور همه عالم بوده باشد كه تدبير همه امور به ائمه سپرده شده و آنان مظهر رحمانيت خدا مى باشند چنان كه خواهد آمد.
براى اين كه كسى توهّم غلو نكند، بايد گفت:
يكم. در قرآن مجيد آمده كه (فَالْمُدَبِّراتِ أَمْرًا)1 و به اتّفاق همه مفسّران مقصود فرشتگان الهى هستند و شكّى نيست كه ائمه عليهم السلام از فرشتگان افضل هستند.
دوم. خداوند متعال كه چنين مقامى را به ائمه عليهم السلام داده، پيش تر آنان را تربيت كرده و براى تصدّى اين مقام مهيّا نموده است.
سوم. اصولاً ائمه عليهم السلام كارى را جز به اراده خداوند متعال انجام نمى دهند و روايات در اين باره فراوان است; از جمله آن چه در ذيل آيه مباركه (وَما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللّهُ)2 آمده است. براى نمونه، حضرت امام هادى عليه السلام فرموده:
إنّ اللّه تبارك وتعالى جعل قلوب الأئمة مورداً لإرادته وإذا شاء شيئاً شاؤه; وهو قول اللّه: (وَمَا تَشاءُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللّهُ);3
همانا خداى تعالى قلب هاى ائمه عليهم السلام محل ورود اراده خود قرار داده است; از اين رو آن هنگام كه خدا چيزى را بخواهد، آنان نيز مى خواهند و اين همان كلام خداى تعالى است كه «شما نمى خواهيد مگر آن چه را كه خدا بخواهد».
و براى اين مطلب توضيح بيشترى خواهد آمد.
البته اگر در موردى تصريح و يا قرينه باشد كه خداوند متعال چيز خاصّى را نزد اهل بيت عليهم السلام ننهاده، اطلاق نسبت به آن منعقد نخواهد بود.
1. سوره نازعات (79): آيه 5.
2. سوره انسان (76): آيه 30.
3. بصائر الدرجات: 537، حديث 47.

اضافه «امناء» به «الرحمان»
همان گونه كه اشاره شد، در اين عبارت واژه «امناء» به واژه «الرحمان» افزوده شده است. چرا نفرمود: «اُمناء اللّه»، «اُمناء الربّ» و...؟
به نظر مى رسد اين وصف جهت افاده همان اطلاق بيان شده است; يعنى از اطلاق كلام استفاده مى شود كه آنان امينان خداى رحمان هستند، نه فقط در جهات مادّى و معنوى; بلكه بدون هيچ قيدى آنان معتمَدين خداى رحمان هستند. چرا؟ چون ما در توضيح واژه «الرحمان» وصف رحمانيّت بارى تعالى را شرح داديم كه با توجّه به اين آيه كه مى فرمايد:
(وَرَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء);1
و رحمت من همه چيز را فرا گرفته است.
و با عنايت به اين گستره رحمت، ائمّه عليهم السلام امينان خداى رحمان بر هر چيز هستند; يعنى اين امانت وسعت دارد كه شايد بتوان معناى سعه و توسعه دايره امانت را از اضافه واژه «امناء» به واژه «الرحمان» و خصوصيّت «الرحمان» در اين وصف استفاده كرد.
افزون بر اين، عبارت هيچ قيدى ندارد و هيچ متعلّقى بر آن ذكر نشده است كه شايد همين حذف متعلق، بيان گر عموم باشد.
بنابر گستره رحمت الهى، خداوند همه چيز را به دست ائمّه عليهم السلام سپرده است و آنان امينان خداوند متعال در هر چيز هستند.
البتّه پيش تر بيان شد كه تمام هستى بر اساس رحمت الهى است. اصل وجود، متفرّعات و آثار آن همگى از رحمت خداى سبحان است. آن جا كه مى فرمايد:
(وَمِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهارَ لِتَسْكُنُوا فيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ);2
و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز را قرار داد تا در آن آرامش يابيد و در جست و جوى فضل و فزونى خداوند باشيد.
بنابراين، رحمت واسعه الهى كه همه هستى آن بستگى دارد، اقتضا كرده كه همه هستى با همه ابعاد و جزئيّاتش به دست ائمّه عليهم السلام سپرده شود. اين، از ظاهر اطلاق كلام به دست مى آيد و از اين جا سومين طرف امانت روشن مى شود.
ائمه عليهم السلام چه صفات و حالاتى را دارا هستند كه خداوند متعال آنان را امناى رحمان برگزيد و جهان هستى را با همه گستره اش به آنان سپرد؟
اگر انسان بخواهد يك كتاب هزار تومانى را به دست كسى امانت بسپارد، در حد ارزش هزار تومان تحقيق مى كند تا به آن شخص مطمئن شود و آن گاه كتاب را به او به امانت مى سپارد.
اگر كتابى صد هزار تومان ارزش داشته باشد و انسان بخواهد به كسى امانت بدهد، آيا همان فردى كه در حدّ هزار تومان مورد اطمينان است لياقت دارد كه كتاب صد هزار تومانى را به او به امانت بدهد، يا نه؟
حال اگر فرض كنيد كه كتاب نفيس خطّى به ارزش يك ميليون تومان باشد، بايد فردى باشد كه ظرفيّت امانت دارى چنين شىء نفيس را داشته باشد و انسان به طور طبيعى چنين اثرى را به فردى كه ظرفيّت هزار تومانى دارد، نمى سپارد.
ناموس انسان عزيزترين اشيا نزد اوست و انسان چه قدر در مورد آن حسّاس است. در زمان هاى قديم كه مسافرت هاى طولانى انجام مى شد و امنيّت آن چنانى در شهرها نبود; براى اين كه با خيال راحت مسافرت كنند، خانواده خود را به نزد افراد مطمئن مى سپردند.
آرى، انسان وقتى مى خواهد چيزى را در جايى به امانت بسپارد، به تناسب جايگاه و ارزش آن، ملاحظات، رعايت ها و دقّت هايى انجام مى دهد.
با اين مقدّمه مى خواهيم بدانيم كه ائمّه عليهم السلام چگونه امناى خدا شدند و آن بزرگواران را در همه جهان هستى، هر چه كه عنوان شىء بر آن اطلاق مى شود چنان كه در روايت نيز آمده است،3 امين خود قرار مى دهد.
ائمّه عليهم السلام داراى چه حالات و صفاتى بودند كه اين گونه مورد اعتماد خداوند متعال قرار گرفتند; آن هم در چنين اشياى نفيسى كه همان وجود و متعلّقات و متفرّعات آن و اسرار الهى و حقايق معنوى است.
وحى، قرآن مجيد، شريعت اسلام، معارف دينى و ديگر امور معنوى و از جهت مادّى نيز همه كائنات، امانت الهى هستند كه به دست ائمّه عليهم السلام سپرده شده اند.
1. سوره اعراف (7): آيه 156.
2. سوره قصص (28): آيه 73.
3. ر.ك: بصائر الدرجات: 219، باب انّهم أمناء اللّه على خلقه... .

اشاره اى به عصمت ائمّه
پيش تر گذشت كه ائمه عليهم السلام تربيت شده خداوند متعال هستند. علاوه بر آن از خود اين عبارت به دست مى آيد ـ قطع نظر از ديگر ادلّه ـ كه امام بايستى معصوم باشد. چرا بايد امام معصوم باشد؟ چون ضدّ امانت، خيانت است. روشن است امام به عمد در امانت خيانت نمى كند. از نظر سهو و نسيان چطور؟
امام بايد داراى عصمتى باشد كه او را از خطا، نسيان، معصيت، سهو و آن چه منافات دارد، با همه ابعاد و خصوصياتش باز دارد تا خداوند متعال تمام اين هستى را به دست او بسپارد.
بنابراين، چون خداوند متعال ائمّه عليهم السلام را آفريده و آن ها را تربيت كرده، از عصمت آنان آگاهى دارد; چرا كه عصمت از امور خفى است و «لا يعلم بها إلاّ اللّه سبحانه تعالى» و اين يكى از دلايل آن است كه در بحث هاى امامت بيان كرده ايم كه نصب امام به دست خداست و امّت هرگز در نصب او نقشى ندارند.1
پس تا امام عصمت نداشته باشد، اهليّت، لياقت و قدرت حفظ چنين امانتى را نخواهد داشت.
1. گفتنى است كه در مورد عصمت، پژوهش گسترده اى انجام داده ايم كه در شمار سلسله پژوهش هاى اعتقادى چاپ و در دسترس پژوهندگان قرار خواهد گرفت.

چگونگى امانت سپارى
لازم است بيان شود كه نحوه سپردن امانت به چند صورت ممكن است:
1 . سپردن امانت فقط براى نگه دارى: گاهى انسان امانتى را نزد امينى قرار مى دهد و فقط از او مى خواهد آن شىء را از حوادث حفظ كند و دوباره به صاحب آن باز گرداند.
2 . سپردن امانت با اذن تصرّف: گاهى انسان امانتى را نزد شخصى قرار مى دهد و به او اجازه نيز مى دهد كه به نفع خودش مى تواند در آن تصرّف كند.
3 . سپردن امانت و اجازه تصرّف به صورت مطلق: گاهى انسان چيزى را نزد كسى امانت مى گذارد و به او اجازه مى دهد هر گونه كه صلاح مى داند در آن تصرّف كند.
4 . سپردن امانت با اجازه تصرّف خاصّى: انسان چيزى را نزد كسى امانت مى گذارد و به او اجازه مى دهد كه در جهت خاصّى كه مورد نظر است در آن تصرّف نمايد سپس تحويل دهد.
گفتنى است كه ائمّه عليهم السلام از جهاتى داراى مقام امانت دارى هستند:
1 . عصمت: آنان معصوم هستند;
2 . علم: آنان به همه ملاكات عالمند;
3 . رحمت: آنان مظاهر رحمت واسعه الهى هستند.
از طرفى، آنان از رذايل اخلاقى هم چون بخل، حسدورزى، حقد و كينه توزى به دور هستند. گاهى بخل سبب خيانت در امانت مى شود و گاهى حسادت و گاهى حقد و كينه توزى. بنابر روايتى امام سجّاد عليه السلام فرمود:
لو أنّ قاتل أبي الحسين بن علي ائتمنني على السيف الّذي قتله به لأدّيته إليه;1
اگر قاتل پدرم همان شمشيرى را كه پدرم را به آن به قتل رساند، به من امانت دهد، هرگز در آن خيانت نمى كنم و حتماً آن را برمى گردانم!
معلوم است كه آن حضرت از شمر خوشش نمى آمد; امّا در امانت خيانت نمى كرد.
بنابراين بايستى در امام عصمت و علم به حقايق و ملاكات احكام باشد تا شايسته سپردن آن امانت الهى باشد. در اين زمينه روايات فراوانى در كتاب بصائر الدرجات نقل شده است. در روايتى حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
إنّ اللّه أحكم وأكرم وأجل وأعظم وأعدل من يحتج بحجّة ثمّ يغيب عنهم شيئاً من اُمورهم;2
به راستى خداوند حكيم تر، گرامى تر، بزرگوارتر، عظيم تر و دادگرتر از آن است كه براى مردم به حجّتى احتجاج كند آن گاه چيزى از امور آن ها را از آن حجّت پنهان دارد.
در روايت ديگر امام صادق عليه السلام در پاسخ حسن بن سرّى كرخى فرمود:
أترى من جعله اللّه حجّة على خلقه يخفى عليه شيء من اُمورهم؟3
آيا به نظر تو كسى را كه خداوند براى آفريدگانش حجت قرار داد چيزى از امور آن ها را از او پنهان مى دارد؟
آرى ائمّه عليهم السلام مظاهر رحمت واسعه الهى و رحمانيت خدا مى باشند و همه موجودات رعاياى آن ها هستند و تمام فيوضات و نعمت هاى الهى بايد از اين راه به دست آنان برسد. در روايتى آمده كه حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
ما من شيء ولا من آدمي ولا إنسي ولا جنّي ولا ملك في السماوات إلاّ ونحن الحجج عليهم، وما خلق اللّه خلقاً إلاّ وقد عرض ولايتنا واحتجّ بنا عليه، فمؤمن بنا وكافر جاحد، حتى السماوات والأرض والجبال;4
هيچ چيز از جمله آدم، انسان، جن و ملك در آسمان ها نيست مگر اين كه ما حجت هاى خداوند بر آن ها هستيم و هيچ مخلوقى را خداوند خلق نكرده مگر اين كه ولايت ما را بر آنان عرض كرده و به واسطه ما بر آنان احتجاج كرده است. پس برخى به ما ايمان آورده و مؤمن شده (و برخى) كافر و منكر شده اند، حتى بر آسمان ها و زمين و كوه ها نيز اين احتجاج را كرده است.
در رواياتى كه از اهل بيت در دست داريم تأكيد بسيارى به امر امانت شده است. در روايتى مى فرمايند:
لا تغترّوا بصلاتهم ولا بصيامهم فإنّ الرجل ربما لهج بالصلاة والصوم حتى لو تركه استوحش ولكن اختبروهم عند صدق الحديث وأداء الأمانة;5
فريب نماز و روزه افراد را نخوريد; چرا كه گاهى انسان به نماز و روزه عادت مى كند كه اگر آن را ترك كند به وحشت مى افتد; بلكه افراد را با راستى در گفتار و اداى امانت بيازماييد.
عبارت خيلى بلند است. مى فرمايد:
إنّ اللّه عزوجل لم يبعث نبيّاً إلاّ بصدق الحديث وأداء الأمانة إلى البرّ والفاجر;6
به راستى كه خداوند متعال هيچ پيامبرى را جز به راستى در گفتار و اداى امانت به نيكوكار و بدكار نفرستاده است.
اين موضوع به پيامبران اختصاص ندارد و ائمّه عليهم السلام نيز چنين هستند.
جالب است كه ما علماء اهل تسنّن را در موارد بسيارى امتحان كرده ايم، آن گاه كه به كتاب هاى آنان مراجعه مى كنيم يا با آنان در موردى بحث مى شود، از بزرگان سابقين تا علماى امروزى، در نقل كلام پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله امانت دار نيستند و حقايق قضايا را كتمان مى كنند يا به طور دقيق روايت نمى كنند. آرى، نماز مى خوانند، روزه مى گيرند، ولى امانت دار نيستند.
در روايت ديگرى آمده است كه راوى به امام صادق عليه السلام عرضه مى دارد: پدرم به شما سلام مى رساند. حضرتش فرمود:
عليك وعليه السلام، إذا أتيت عبداللّه فاقرأهُ السلام وقل له: إنّ جعفر بن محمّد يقول لك: انظر ما بلغ به علي عند رسول اللّه فالزمه;
بر تو و بر او سلام باد. هر گاه نزد او رفتى سلام مرا ابلاغ كن و بگو: جعفر بن محمّد مى گويد: بنگر امير مؤمنان على عليه السلام چگونه به اين مقام نزد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله رسيد و چه ويژگى داشت; به آن بچسب و ملتزم باش.
آن گاه حضرتش ادامه مى دهد:
فإنّ عليّاً إنّما بلغ ما بلغ به عند رسول اللّه بصدق الحديث وأداء الأمانة;7
به راستى حضرت على عليه السلام با راستى در گفتار و اداى امانت به آن مقام والا در پيش گاه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله دست يافت.
و هر كس در نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به مقامى نايل شده، به يقين آن مقام را در نزد خداوند متعال دارا است كه در اين جهت ميان خدا و رسول فرقى نيست.
تا اين جا به طور اجمال معلوم شد:
1 . امانت گذاشته نزد ائمه همه هستى است.
2 . همه فيوضات به خلايق به توسّط آن ها است.
3 . جز رسول خدا و اهل بيت كسى شايستگى اين مقام را ندارد، زيرا در اسلام احدى جز آنان معصوم نيست و صفات و حالاتشان اختصاص به آن ها دارد.
و از اين جا معلوم مى شود كه آنان داراى ولايت تكوينى و بين خدا و آفريدگانش واسطه فيض هستند. آنان هم چنين داراى ولايت تشريعى هستند كه در روايت آمده است:
فهم يحلّون ما يشاؤون ويحرّمون ما يشاؤون ولن يشاؤوا إلاّ أن يشاء اللّه تبارك وتعالى;8
پس آنان هر آن چه را كه خواهند حلال كنند و هر آن چه را خواهند حرام; ولى هرگز چيزى را نمى خواهند مگر آن چه را كه خداوند تبارك و تعالى بخواهد.
پس هم تكوين و هم تشريع نزد ائمه عليهم السلام است.
1. الامالى، شيخ صدوق: 8 / 3، حديث 374.
2. بصائر الدرجات: 142، حديث 1، باب ما لا يحجب من الأئمّة شيء... .
3. همان: حديث 2.
4. مستطرفات السرائر: 575.
5. الكافى: 2 / 104، حديث 2.
6. همان: حديث 1.
7. همان: حديث 5.
8. الكافى: 1 / 441، حديث 5.

منبع:کتاب با پیشوایان هدایتگر – 1
نوشته آیت الله سید علی میلانی

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن