شرح زيارت جامعه كبيره -45
راه خدا
وَصِراطِهِ;
و (سلام بر) راه خدا.
«صراط» مطلق راه نيست; بلكه خصوص راه مستقيم1 را «صراط» گويند.
ائمّه عليهم السلام راه مستقيم خدا هستند. بنابراين، براى رسيدن به خداوند متعال، درك حق، رهايى و نجات در جهان آخرت و روسفيد شدن در دنيا و آخرت راه مستقيم را بايد پيمود. خداوند متعال مى فرمايد: (وَأَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيمًا فَاتَّبِعُوهُ)كه شايد اين جمله اشاره به همين آيه باشد.
آيا راه ائمّه عليهم السلام غير از راه رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله است؟ آيا شكّى هست در اين كه راه رسول اللّه همان راه خدا است؟ پس راهى كه مأمور هستيم برويم (فَاتَّبِعُوهُ) راه رسول اللّه و ائمه عليهم السلام است كه همان راه خداست.
بنابر روايتى مفضّل گويد: از امام صادق عليه السلام درباره صراط پرسيدم، فرمود:
هو الطريق إلى معرفة اللّه عزّ وجل، وهما صراطان: صراط في الدنيا وصراط في الآخرة، فأمّا الصراط الّذي في الدنيا فهو الإمام المفترض الطاعة، من عرفه في الدنيا واقتدى بهداه مرّ على الصراط الّذي هو جسر جهنّم في الآخرة، ومن لم يعرفه في الدنيا زلّت قدمه على الصّراط في الآخرة فتردّى في نار جهنّم;2
صراط، راه به سوى معرفت خداوند متعال است، و آن دو صراط است: صراطى در دنيا و صراطى در آخرت. صراط در دنيا امامى است كه اطاعتش واجب است، هر كه او را در دنيا شناخت و از هدايت او پيروى كرد، از پل صراطى كه در آخرت روى دوزخ كشيده شده مى گذرد، و هر كه در دنيا او را نشناخت، قدمش از صراط در آخرت مى لغزد و در آتش دوزخ سرنگون مى گردد.
اهل تسنّن حديثى را از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله نقل مى كنند. آنان روى اين حديث خيلى كار كرده اند و ما نيز آن را بررسى و نقد كرده ايم. آنان مى گويند: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرموده:
أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم;3
ياران من به سان ستارگان هستند. به هر كدام از آنان اقتدا كنيد، هدايت خواهيد شد.
در زمان هاى گذشته جاده ها نبودند و مردم در تاريكى هاى شب در بيابان ها راه را گم مى كردند و از اين رو، از ستاره ها راهنمايى مى گرفتند كه در قرآن نيز اين حقيقت آمده است، آن جا كه فرموده: (وَعَلامات وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ).4
اين حديث، اصحاب را به ستارگانِ راهنما تشبيه كرده و هر يك از صحابه را راهنماى راهى معرّفى نموده است. ما اگر اين حديث را از نظر سند بپذيريم، نخست مى پرسيم: آيا همه ستارگان آسمان مورد نظر پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله بوده كه در نتيجه يكايك اصحاب بايد مورد اقتدا قرار گيرند؟ روشن است كه همه ستارگان در آسمان راهنما نيستند و ستارگان خاصّى را بايد در نظر گرفت و به مقصد رسيد.
با اين حال، آيا هر يك از صحابه چنين هستند؟ آيا راه همه آنان به يك راه منتهى مى شود و همه آنان به يك راه هادى هستند؟
با توجّه به اختلافاتى كه با انواع و اقسام آن ميان صحابه وجود داشته، ثابت كرديم كه اين حديث يا از اصل دروغ است، يا منظور از صحابه، ائمّه عليهم السلام هستند.
امّا طبق تحقيقى كه انجام يافته، از زمان احمد بن حنبل تا زمان ما بيش از سى نفر از بزرگان اهل سنّت اعتراف كرده اند كه اين حديث دروغ است.
اگر بگوييم اين حديث دروغ نيست، بايد گفت كه مراد از اصحاب، خصوص ائمّه عليهم السلام هستند كه آنان مى فرمايند: كلام من، كلام پدرم، كلام پدرم، كلام جدّ من است و همه ما يك سخن مى گوييم و به يك راه، راهنمايى مى كنيم و يك راه را ارائه مى نماييم.
امام صادق عليه السلام در حديثى مى فرمايد:
حديثي حديث أبي، وحديث أبي حديث جدّي، وحديث جدّي حديث الحسين، وحديث الحسين حديث الحسن و حديث الحسن حديث أمير المؤمنين، و حديث أمير المؤمنين حديث رسول اللّه، وحديث رسول اللّه قول اللّه عز وجل;5
حديث من حديث پدرم، حديث پدرم حديث جدّم و حديث جدّم حديث امام حسين عليه السلام و حديث امام حسين عليه السلام حديث امام حسن عليه السلام و حديث او حديث امير مؤمنان على عليه السلام و حديث آن حضرت حديث پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله و حديث آن بزرگوار گفتار خداوند متعال است.
پس بايد از نظر برهانى مراد از اصحاب در حديث مذكور ائمّه عليهم السلام باشند و نه ديگران و در غير اين صورت حديث دروغ خواهد بود.
امّا مطلب بالاتر از اين است. ائمّه عليهم السلام خودشان صراط خدا هستند و چون هر چه گويند از يك جا برگرفته اند و هرگز بين آنان اختلافى نيست; پس صراط يكى است و مقصد يكى. اين كه در نماز مى خوانيم:
(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ);6
ما را به راه مستقيم هدايت فرما.
اين گونه تفسير شده است: ما را بر صراط مستقيم ثابت و باقى بدار. و در رواياتى آمده كه مراد از «الصراط المستقيم» امير مؤمنان على عليه السلام است. خطيب خوارزمى در المناقب با سند خود چنين نقل مى كند:
امام صادق عليه السلام فرمود:
أوحى اللّه تعالى إلى نبيّه: «فاستمسك بالّذي أوحى إليك إنّك على صراط مستقيم».
فقال: إلهي ما الصراط المستقيم؟
قال: ولاية علي بن أبي طالب. فعلي هو الصراط المستقيم;7
خداوند متعال به پيامبر خود چنين وحى فرمود: «به آن كه به تو وحى مى كند تمسّك كن كه به راستى بر صراط مستقيم هستى».
عرضه داشت: خداى من! صراط مستقيم چيست؟
فرمود: ولايت على بن ابى طالب. پس على، همان صراط مستقيم است.
هيچ مسلمانى ترديد ندارد كه پيروى از امير مؤمنان على عليه السلام ـ به معناى صحيحِ پيروى ـ موجب نجات در آخرت و سعادت دنيوى است. پس به يقين آن حضرت راه خداوند است. در اين صورت، اگر شخص عاقل امرش دائر باشد بين راهى كه به يقين به مقصد مى رسد، يا راهى كه شك دارد به مقصد برسد، كدام را بايد انتخاب كند؟ از اين رو، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مى فرمايد:
عليٌّ مع الحق والحقّ مع علي لا يفترقان;8
على با حق است و حق با على است و از هم جدا نخواهند شد.
آن حضرت در جاى ديگرى مى فرمايد:
عليٌّ مع القرآن والقرآن مع علي;9
على با قرآن است و قرآن با على.
آن حضرت در سخن ديگرى مى فرمايد:
من أطاع عليّاً فقد أطاعني ومن أطاعني فقد أطاع اللّه;10
هر كه از على اطاعت كند، از من اطاعت كرده و هر كه از من اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است.
مگر سخن پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله غير از سخن خداوند متعال است؟ از اين رو، در قرآن كريم مى فرمايد:
(مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ);11
هر كه از پيامبر اطاعت كند، در واقع از خدا اطاعت كرده است.
روى همين جهت پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به مردم توصيه مى كند و مى فرمايد:
إنّي تارك فيكم الثقلين: كتاب اللّه وعترتي أهل بيتي ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا;12
همانا من بين شما دو چيز گران بها مى گذارم: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم، مادامى كه به آن دو تمسك كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد.
آرى، قرآن و عترت يكى هستند و سخن قرآن، همان سخن عترت است و سخن عترت همان سخن قرآن.
آن گاه آن حضرت فرمود: اينان از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض نزد من آيند و آن جا من از شما خواهم پرسيد.
چرا در كنار حوض؟ چون امير مؤمنان على عليه السلام صاحب حوض است كه در اين زمينه روايات بسيارى وجود دارد. پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مى فرمايد:
يا علي! أنت أخي ووزيري وصاحب لوائي في الدنيا والآخرة وأنت صاحب حوضي، من أحبّك أحبني ومن أبغضك أبغضني;13
اى على! تو برادر و وزير منى. تو در دنيا و آخرت صاحب پرچم منى و تو صاحب حوض من هستى. هر كه تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر كه تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.
از طرفى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله ائمّه و اهل بيتش را به سفينه و كشتى نوح عليه السلام تشبيه كرده است. در داستان حضرت نوح عليه السلام دقايق و لطايفى نهفته است، در آن شرايط چه وضعيتى بود كه حتى فرزند نوح نيز گرفتار شد و پدر هم واسطه شد، خداوند نپذيرفت و فرمود:
(قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح);14
فرمود: اى نوح! او از خاندان تو نيست... .
بنابراين قاطعيّت است، هر كه بر اين كشتى سوار شد، نجات يافت و ديگران هلاك شدند.
علاّمه حلّى رحمه اللّه نكته جالبى را از خواجه نصيرالدين طوسى رحمه اللّه نقل مى كند. وى مى گويد: وقتى از مرحوم خواجه پرسيدند: كدام مذهب از بين مذاهب موجود در اسلام، حق است؟
خواجه رحمه اللّه اين گونه استدلال كرد كه ما و شما از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله حديث داريم كه آن حضرت فرمود:
ستفترق اُمّتي على ثلاث وسبعين فرقة، فرقة منها ناجية والباقي في النار هالكة;15
پس از من به زودى اُمتم به 73 فرقه و گروه پراكنده خواهند شد كه يك گروه نجات يافته و ديگر گروه ها در آتش خواهند بود.16
در حديث ديگرى داريم كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله فرمود:
مثل أهل بيتي كمثل سفينة نوح من ركبها نجى ومن تخلّف عنها هلك;17
مثل اهل بيت و خاندان من به سان مثل كشتى نوح است; هر كه به آن سوار شد نجات يافت و هر كه تخلّف كرد هلاك گشت.
وقتى اين دو حديث را با هم ملاحظه كنيم مى يابيم كه شخص پيامبر اكرم يگانه فرقه نجات يابنده را معيّن كرده و راه را به امت نشان داده و مردم را همين طور بلا تكليف رها نكرده است.
بنابراين، آيا مى توان گفت براى رسيدن به بهشت و نجات در جهان آخرت و تحصيل رضاى خداوند متعال هم راه ابوبكر درست است و هم راه على؟
چه كسى مى تواند چنين ادّعا كند؟
اگر كسى بگويد: راه عمر، ابوموسى اشعرى، زبير، طلحه، عايشه، معاويه و... همه درست است و آنان نيز مثل امير مؤمنان على عليه السلام مردم را نجات مى دهند، بايد مدّعاى خود را اثبات كند.
در روايتى كه از مفضّل نقل شده حضرت فرمودند كه اگر كسى صراط را در اين عالم نشناسد، از صراط در جهان آخرت عبور نخواهد كرد و در روايات اهل سنّت آمده كه احدى از صراط عبور نمى كند مگر با مجوّزى از على. در حديثى ابن عباس گويد: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
إذا كان يوم القيامة أمرني اللّه عز وجل وجبرئيل فنقف على الصراط، فلا يجوز أحدٌ إلا بجواز من علي عليه السلام;18
آن گاه كه روز قيامت فرا رسد، خداى تعالى به من و جبرئيل امر مى كند كه بر پل صراط بايستيم; در آن هنگام كسى جواز عبور از پل صراط را ندارد مگر با جوازى از جانب على عليه السلام.
روايت ديگرى را ابن بطريق در عمده نقل مى كند كه ابن عباس گويد: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
علي يوم القيامة على الحوض، لا يدخل الجنّة إلاّ من جاء بجواز من علي بن أبي طالب;19
على، روز قيامت در كنار حوض خواهد بود، به بهشت كسى وارد نمى شود مگر كسى كه جوازى از جانب على بن ابى طالب عليهما السلام آورده باشد.
1. المفردات في غريب القرآن: 280; در اين منبع آمده است: «الصراط: الطريق المستقيم».
2. معانى الاخبار: 32، حديث 1، باب معنى الصراط، بحار الانوار: 24 / 11، حديث 3.
3. ميزان الاعتدال: 1 / 83 ، لسان الميزان: 2 / 137. براى آگاهى بيشتر ر.ك: حديث اصحابى كالنجوم از همين نگارنده.
4. سوره نحل (16): آيه 16.
5. الكافى: 1 / 53، حديث 14، الارشاد: 2 / 186، بحار الانوار: 2 / 179، حديث 28.
6. سوره فاتحه (1): آيه 6.
7. الروضة في فضائل اميرالمؤمنين: 102، حديث 89 ، المناقب، خوارزمى: 62، شواهد التنزيل: 1 / 76، تفسير الثعلبي: 1 / 120، بحار الانوار: 35 / 267، حديث 9.
8. اين حديث در منابع شيعه و سنى نقل شده است. براى نمونه ر.ك: الخصال: 496، الامالى، شيخ صدوق: 150، كفاية الاثر: 20، الاحتجاج: 1 / 97، بحار الانوار: 10 / 432، شرح الاخبار: 2 / 60، فصول المختاره: 97 و 135، مجمع الزوائد: 7 / 235، تاريخ بغداد: 14 / 322، تاريخ مدينة دمشق: 42 / 449، ينابيع المودة: 1 / 173، المعيار والموازنة: 119، شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد: 2 / 297.
9. اين حديث نيز در منابع معتبر شيعه و سنى آمده است: از جمله: الامالى، شيخ طوسى: 460، الطرائف: 103، الاربعون حديثا: 73، الصراط المستقيم: 3 / 163، بحار الانوار: 22 / 476، المستدرك على الصحيحين: 2 / 124، مجمع الزوائد: 9 / 134، المعجم الأوسط: 5 / 135، المعجم الصغير: 1 / 255، كنز العمال: 11 / 603، فيض القدير: 4 / 470، المناقب، خوارزمى: 177، الجامع الصغير: 2 / 177، سبل الهدى والرشاد: 11 / 297، ينابيع المودّه: 1 / 124.
10. ر.ك: معانى الاخبار: 373، حديث 1، بحار الانوار: 38 / 139، حديث 81 ، المستدرك على الصحيحين: 3 / 121، كنز العمّال: 11 / 614.
11. سوره نساء (4): آيه 80 .
12. اين حديث شريف با مضامين گوناگونى در منابع معتبر شيعه و سنّى نقل شده است از جمله: بصائر الدرجات: 433، حديث 1، كمال الدين: 236 و 238، العمدة: 71، الطرائف: 114 و 116، كفاية الاثر: 137، وسائل الشيعه: 18 / 19، حديث 9، بحار الانوار: 36 / 331، حديث 191، فضائل الصحابه: 15، مسند احمد بن حنبل: 3 / 26، المستدرك على الصحيحين: 3 / 109، مجمع الزوائد: 9 / 163، مسند ابى يعلى: 2 / 297، سبل الهدى والرشاد: 11 / 6، السنن الكبرى: 5 / 45، البداية والنهايه: 5 / 228، ينابيع الموده: 1 / 105 و 115، كنز العمال: 1 / 186.
13. الامالى، شيخ صدوق: 116، حديث 101، عيون أخبار الرضا عليه السلام: 2 / 264، حديث 47، بحار الانوار: 39 / 211، حديث 1.
14. سوره هود (11): آيه 46.
15. كفاية الاثر: 155، وسائل الشيعه: 27 / 50 با اندكى تفاوت، مناقب ابن شهرآشوب: 2 / 270، الصراط المستقيم: 2 / 96، ر.ك: عمدة القارى: 18 / 224.
16. ر.ك: منهاج الكرامه: 49.
17. اين حديث شريف در منابع شيعه و سنّى نقل شده است، از جمله: بصائر الدرجات: 317، قرب الاسناد: 8 ، الامالى، شيخ صدوق: 342، عيون أخبار الرضا عليه السلام: 1 / 30، حديث 10، خصائص الائمه: 77، مناقب اميرالمؤمنين: 1 / 296 و 2 / 146، المسترشد: 260، مائه منقبة: 41، التعجب: 151، الامالى، شيخ طوسى: 60، الاحتجاج: 1 / 229، الثاقب في المناقب: 135، الاربعون حديثا: 22، العمدة: 306، بحار الانوار: 23 / 119 ح 38، المستدرك على الصحيحين: 2 / 343 و 3 / 151، مجمع الزوائد: 9 / 168، المعجم الأوسط: 4 / 10، المعجم الصغير: 1 / 139 و 2 / 22، المعجم الكبير: 3 / 45 و 12 / 27، مسند الشهاب: 2 / 273، نظم الدرر السمطين: 235، الجامع الصغير: 1 / 373 و 2 / 532، فيض القدير: 2 / 658، كنز العمال: 12 / 94، تفسير سمعانى: 3 / 472، تفسير ابن كثير: 4 / 123، الدرّ المنثور: 3 / 324.
18. بشارة المصطفى: 311، حديث 18.
19. العمدة: 373 ـ 374.
نور خدا
وَنُورِهِ;
و (سلام بر) نور خدا.
ائمّه عليهم السلام نور خدا هستند. نور چيزى است كه ذاتاً روشن است و روشنايى مى بخشد. آن بزرگواران در طول تاريخ نور و روشنى بخش بوده اند.
آيا به واقع، ائمّه عليهم السلام در ظلمات و تاريكى هاى جهل و جهالت، فتنه ها و ضلالت و اختلافات نور نبودند؟
بنابراين، اگر افرادى در پى آن انوار نرفتند و از آن ها استفاده نكردند ـ به بيانى كه گذشت ـ چه كسى مقصّر است؟
ائمّه عليهم السلام در همه زمان ها، در همه زمينه ها، براى همه عوالم و همه اُمّت ها نور هستند.
به راستى، چه كسى به خانه آنان مراجعه كرد و دست خالى برگشت؟
ابوخالد كابلى مى گويد: از امام باقر عليه السلام درباره تفسير اين آيه كه مى فرمايد: (فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا);1 به خدا و رسول او و نورى كه فرستاديم ايمان بياوريد; پرسيدم. فرمود:
يا أبا خالد! النور ـ واللّه ـ الأئمّة من آل محمّد عليهم السلام إلى يوم القيامة، وهم واللّه نور اللّه الّذي أنزل، وهم واللّه نور اللّه في السماوات وفي الأرض.
واللّه يا أبا خالد! لنور الإمام في قلوب المؤمنين أنور من الشمس المضيئة بالنهار، وهم ـ واللّه ـ ينوّرون قلوب المؤمنين، ويحجب اللّه عز وجل نورهم عمّن يشاء فتظلم قلوبهم.
واللّه، يا أبا خالد! لا يحبّنا عبد ويتولاّنا حتى يطهّر اللّه قلبه، ولا يطهّر اللّه قلب عبد حتّى يسلّم لنا ويكون سِلماً لنا، وإذا كان سلماً لنا سلّمه اللّه من شديد الحساب وآمنه من فزع يوم القيامة الأكبر;2
اى ابوخالد! به خدا سوگند كه مقصود از نور، ائمه از آل محمّد تا روز قيامت هستند. به خدا سوگند كه اينان همان نور خدا كه فرو فرستاده است. به خدا كه اينان نور خدا در آسمان ها و زمين هستند.
اى ابوخالد! به خدا سوگند، نور امام در دل مؤمنان از نورِ خورشيدِ تابان در روز، روشن تر است. به خدا كه ائمّه دل هاى مؤمنان را نورانى مى سازند و خدا هر كس را كه بخواهد از نور آنان پنهان مى دارد تا دل آن ها تاريك گردد.
به خدا اى ابوخالد! بنده اى ما را دوست ندارد و از ما پيروى نمى كند تا اين كه خدا قلبش را پاكيزه كرده باشد و خدا قلب بنده اى را پاكيزه نمى كند تا اين كه تسليم ما باشد و از در آشتى با ما وارد شده باشد و آن گاه كه با ما صلح و آشتى كرد، خدا او را از حساب سخت روز قيامت نگاهش داشته و از هراس بزرگ روز قيامت ايمنش سازد.
1. سوره تغابن (64): آيه 8 .
2. الكافى: 1 / 194، باب أن الائمة نور اللّه، حديث 1.
برهان هاى الهى
وَبُرْهانِهِ; وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ;
و (سلام بر) برهان خدا و رحمت و بركات خدا بر شما باد.
ائمّه عليهم السلام برهان خدا هستند. راغب اصفهانى در عبارتى دقيق درباره برهان مى نويسد:
البرهان أوكد الأدلّة وهو الّذي يقتضي الصدق أبداً لا محالة;1
برهان محكم ترين دليلى است كه براى هميشه صدق را اقتضا مى كند.
چند كلمه تأكيد در اين عبارت وجود دارد: «أوكد»; افعل التفضيل از تأكيد، «الصدق»، «ابداً» و «لا محاله». از آن جا كه راغب اصفهانى در فهم الفاظ قرآن و حديث جامعيّت داشته و از فلاسفه و حكما نيز به شمار مى رفته و از فرق بين برهان و دليل در منطق نيز آگاه بوده، چنين عبارتى قوى را در مورد برهان بيان مى كند.
بنابراين معنا، ائمّه عليهم السلام براى خداوند متعال چنين هستند كه سر تا پا صدقند; وجودشان، كلامشان، فعلشان، تعليمشان صدق است، آن هم صدق ابدى و قطعى كه هرگز منقلب و عوض نمى گردد. تمام حركات، سكنات و افعالشان براى خداوند متعال برهان است و واقع تاريخ زندگانى آن بزرگواران اين معنا را به خوبى اثبات مى كند و اگر كسى ترديد دارد، به روايات ما مراجعه كند و منابع مخالفان را بررسى كند تا ببيند آنان درباره ائمّه عليهم السلام چه مى گويند. بايد ديد كه متوكّل عباسى با آن همه ناصبى بودنش درباره امام هادى عليه السلام چه سخنانى گفته؟ پيش از او مأمون و... تا عمر بن خطّاب درباره امير مؤمنان على عليه السلام چه سخنانى اظهار كرده اند؟ اين نيست جز آن كه ائمّه عليهم السلام برهان خداوند متعال هستند.
1. المفردات في غريب القرآن: 45.
وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ;
و رحمت خدا و بركات او بر شما باد.
يعنى: پس از سلام بر آنان كه داراى مقامات ياد شده هستند از خدا خواهان رحمت و بركات برايشان مى شويم، و اين معنا از قرآن مجيد اخذ شده كه (رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ)1.
1. سوره هود (11): آيه 76.
منبع:کتاب با پیشوایان هدایتگر – 1
نوشته آیت الله سید علی میلانی