با عنايت به آن چه طرح شد، دليل تمامى اين تحريفات واختلاف روايات، مشخص است; چرا كه اين راويان، سعى نموده اند هر چند با دروغ و بى راهه روى بر اعمال ناشايست سَروَران خود سرپوش نهند.
البته برخى از اين افراد، چون نووى از اين مسئله پرده برداشته اند. وى مى گويد: علما مى گويند: رواياتى كه از ظاهر آن ها برمى آيد كه در يكى از صحابه ايرادى وجود دارد; بايد تأويل شوند.
آن ها گفته اند: در روايات افراد ثقه و مورد اعتماد از اين گونه موارد نمى باشد مگر اين كه قابل تأويل هستند. هم چنان كه عبارت معاويه نيز قابل تأويل است; چرا كه در آن تصريح نشده كه او به سعد فرمان داده به امير مؤمنان على عليه السلام ناسزا بگويد. بلكه علّت ممانعت وى را جويا شده است. گويا او خواسته بپرسد: آيا خوددارى تو از روى ترس يا پرهيزكارى بوده، يا علّت ديگرى داشته است؟!
اگر از روى ورع و بزرگداشت وى بوده است، كار درستى كرده اى، ولى اگر علّت ديگرى مى داشت سعد جواب ديگرى مى داد.
اين تأويل چنان است كه گمان مى شود سعد، در ميان گروهى بوده كه همه آن ها به حضرتش دشنام مى داده اند، ولى سعد با آن ها همراهى نكرده و چون آن ها را نكوهش نموده، معاويه اين سؤال را از وى پرسيده است.
هم چنين علما گفته اند: اين روايت را مى توان به اين مضمون تأويل نمود: چه چيز باعث شد رأى و اجتهاد على را خطا نشمارى و خطاى او و درستى رأى و اجتهاد ما را براى مردم آشكار نكنى؟1
مباركفورى نيز در شرح اين حديث، توجيه نووى را آورده است.2
1 . المنهاج، شرح صحيح مسلم بن حجاج: 15 / 175.
2 . تحفة الأحوذى، شرح جامع ترمذى: 10 / 156.