اينك مى گوييم: خلاصه استدلال به آيه مباركه چنين است:
1 . آيه مباركه بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام تصريح دارد. چرا كه بر اساس آن، حضرت على عليه السلام با پيامبر خدا صلى الله عليه وآله مساوى و برابر بوده و شخصِ برابرِ با كامل ترين انسان ها و اولى ترين آن ها به تصرّف، در واقع كامل ترين و اولى ترين به تصرّف است.
2 . جريان مباهله و سخنان و اقدام پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بر اساس آن چه در ذيل بدان اشاره مى كنيم بر برترى امير مؤمنان على عليه السلام اشاره دارد:
نخست آن كه ماجراى مباهله بيان گر آن است كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را بيشتر از ديگران دوست مى داشت و دوست داشتن مستلزم برتر بودن است.
بيضاوى در معناى آيه مباهله مى گويد:
يعنى هر يك از ما و شما نفس خود و عزيزترين كسانش و كسانى را كه بيشتر به قلبش چسبيده است به مباهله دعوت كند.1
شهاب خفاجى در حاشيه اش بر تفسير بيضاوى، در توضيح عبارت «كسانى را كه بيشتر به قلب او چسبيده است» مى گويد: منظور دوست داشتنى ترين كسان، و نزديك ترين آن هاست.
هم چنين در توضيح عبارت ديگر بيضاوى «در حقيقت اين كه پيامبر، آن ها را مقدّم داشت...» مى گويد:
يعنى اين افراد از وجود خود پيامبر صلى الله عليه وآله عزيزترند. از همين روست كه نفس خود را فداى آنان نموده و به دليل اهتمام به اين امر، نام آن ها را مقدّم داشته است.
البته فضل و برترى آل خدا و رسول مثل روز روشن است و به دليل و برهان نيازى ندارد.2
خطيب شربينى3، شيخ سليمان جمل4 و ديگران نيز بر همين باورند.
ملاّ على قارى مى گويد: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله على عليه السلام را به عنوان نفس خود دانست، چون بين اين دو رابطه خويشاوندى و برادرى وجود داشت.5
دوم آن كه پيامبر براى مباهله با خصم خود، تنها على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را فراخواند و حتى هيچ يك از همسران خود، كسى از بنى هاشم و زنى از خويشان خود را... ـ تا چه رسد به صحابه و خويشان ـ دعوت نكرد.
اين كار بيان گر خطير بودن قضيه و شأن والاى آنان نسبت به ديگران در نزد خداوند است; زيرا كه اگر در بين مسلمانان كسى مانند آن ها يافت مى شد، آوردن خصوص اينان براى اين كار وجهى نداشت.
سوم دلالت اين گفته رسول خدا صلى الله عليه وآله به اهل بيت عليهم السلام هنگام حركت به سمت مسيحيان است كه فرمود:
إذا أنا دعوت فأمّنوا;
چون من نفرين كردم شما آمين بگوييد.
نيز عكس العمل اسقف مسيحيان است كه مى گفت: من چهره هايى را مى بينم كه اگر از خدا بخواهند كوهى را جا به جا كند، اين كار را خواهد كرد. با آنان مباهله نكنيد كه هلاك مى شويد و تا روز قيامت هيچ مسيحى بر روى زمين نمى ماند.6
اين مسئله نشان دهنده نقش اهل بيت عليهم السلام در اثبات نبوّت، صدق پيامبر صلى الله عليه وآله و به شكست واداشتن دشمنان و هلاك آن ها در صورت اقدام به مباهله است... .
در نتيجه اهل بيت عليهم السلام در يارى دين و حمايت از رسول خدا صلى الله عليه وآله، نقش بسيار مهمّى داشته اند و شكى نيست كه هر كس در جريان مباهله پيامبران داراى چنين شأن و منزلتى باشد از ديگران ـ كه داراى چنين نقشى نيستند ـ برتر است.
قاسانى در اين باره مى گويد:
مباهله پيامبران الهى بسيار اثرگذار است; چرا كه نفوس آنان با روح القدس در ارتباط است و خداوند با اين روح القدس، آن ها را كمك مى كند. روح القدس به اذن خداوند در جهان مادى صاحب تأثير است. اين تأثيرپذيرى، هم چون انفعال بدن ما در برابر حالاتى چون خشم، غم و تفكّر در احوال معشوق و ديگر تحرّكات اعضاى انسان در برابر اراده و قصدها است.
هم چنين انفعال نفوس انسانى از روح القدس، هم چون تأثيرپذيرى حواس و ديگر قواى ما از حالات روحى خودمان است.
حال اگر نفس قدسى با روح القدس ارتباط پيدا كند در اين جهان چنان تأثيرى خواهد داشت كه مى تواند به كمك او، هر طور بخواهد ذرّه هاى عناصر و نفوس ناقص انسانى را متأثّر سازد.
مگر مشاهده نشد كه چطور نفوس مسيحيان در برابر نفس پيامبر خدا صلى الله عليه وآله اظهار خوف نمود و ضمن خوددارى از مباهله، درخواست صلح كرد و به پذيرش جزيه گردن نهاد؟7
بايد بگوييم: اهل بيت عليهم السلام نيز در اين تأثيرگذارى شريك رسول خدا صلى الله عليه وآله بودند. اين فضيلتى است كه هيچ يك از خويشاوندان و صحابه ذرّه اى از اين فضيلت را كسب نكرده اند.
كوتاه سخن اين كه مباهله بر اين نكته اشاره دارد كه امير مؤمنان على عليه السلام، بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله برترين شخص است و برتر بودن به اتّفاق همه مسلمانان، امامت را در پى دارد. به اين اصل حتى افرادى چون ابن تيميه نيز اعتراف كرده اند.8
از استدلال به آيه مباركه و نيز گفتار و اقدام پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله چنين مى توان نتيجه گرفت:
خداوند متعال از رسول خود خواست حضرت على عليه السلام را نفس خود به شمار آورد تا به مردم بفهماند كه وى جانشين ايشان بوده و امامت كبرى و ولايت عامه را بعد از ايشان دارا مى باشد. زيرا خداوند به رسولش امر نمى كند كسى را نفس خود بداند كه اين مقام ها را نداشته باشد.
علاوه بر آن چه گفته شد، آيه مباركه، امام حسن و امام حسين عليهما السلام را فرزندان رسول خدا صلى الله عليه وآله معرفى مى كند. تعدادى از بزرگان اهل سنت نيز به اين امر اذعان نموده اند.
در كتاب هاى اهل سنّت آمده است:
على عليه السلام، كاتب صلح نامه بود9 و به امر پيامبر براى جمع آورى صدقه (زكات) مسيحيان مسلمان شده و جزيه معتقدان به مسيحيت راهى نجران شد.10
1 . تفسير البيضاوى چاپ شده همراه با حاشية الشهاب: 3 / 23.
2 . حاشية الشهاب على تفسير البيضاوى: 3/32.
3 . السراج المنير فى تفسير القرآن: 1/222.
4 . الجمل على الجلالين: 1 / 282.
5 . المرقاة فى شرح المشكاة: 5 / 589.
6 . الكشاف: 1 / 369، تفسير الخازن: 1 / 242، السراج المنير فى تفسير القرآن: 1 / 222، تفسير المراغى: 3 / 175 و منابع ديگر.
7 . تفسير قاسمى: 2 / 857 .
8 . ابن تيميه در بخش هايى ازكتاب منهاج السنّه خود به اين امر اذعان و اعتراف كرده است. براى مثال ر.ك: 6 / 475 و 8 / 228.
9 . السنن الكبرى، بيهقى: 10 / 120 و منابع ديگر.
10 . شرح المواهب اللدنّيه: 4 / 43.