با عنايت به آن چه گفته شد، به خوبى روشن مى شود كه دست و پازدن هاى افراد متعصب براى اثبات عدم دلالت آيه تبليغ بر ولايت امير مؤمنان حضرت على عليه السلام چه اندازه بى فايده است.
مخالفان براى اثبات سخن خود، تلاش هاى مختلفى به كار بسته اند كه اصلى ترين آن ها دو مورد است:
1 . اخذ به سياق آيه.
2 . رواياتى كه برخلاف روايت مورد بحث، دلالت مى كنند كه اين آيه در روز غدير خم و در رابطه با حضرت امير مؤمنان على عليه السلام نازل نشده است.
پيش از ورود به بحث، بايد بدانيم كه اين آيه مباركه از سوره مائده است و علماى شيعه و سنّى به اتّفاق بر اين باورند كه سوره مائده، آخرين سوره اى است كه بر رسول خدا صلى الله عليه وآله نازل شده است.
براى آگاهى بيشتر در اين زمينه مى توان به تفسير قرطبى، تفسير الخازن و الاتقان فى علوم القرآن و ديگر كتاب هاى اهل سنّت، مراجعه كرد كه همه بر اين امر اتّفاق نظر دارند.1
از طرفى شيخ طوسى رحمه الله ملقب به شيخ الطائفه با سندى صحيح در تهذيب الأحكام از امير مؤمنان على عليه السلام، نقل مى كند كه اين آيه دو يا سه ماه پيش از وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله نازل شده است.2
عياشى نيز در تفسير خود مى نويسد:
اين، آخرين بخشى از قرآن كريم است كه بر رسول خدا صلى الله عليه وآله نازل شده است.
اكنون مى گوييم: همان گونه كه پيشينيان اهل سنّت با جابه جايى آيه تطهير و قراردادن آن در بين آيات مربوط به همسران رسول خدا صلى الله وعليه وآله كوشيده اند تا آن را درباره همسران پيامبر جلوه دهند و پيروانشان نيز آن را دليلى بر نزول آيه تطهير درباره زنان پيامبر صلى الله عليه وآله دانسته اند; درباره اين آيه مورد بحث نيز پيشينيان آنان كوشيده اند آن را در سياق آيات مربوط به يهود و نصارا قرار دهند و دنباله روان آنان نيز براى فرار از اعتراف و اذعان به حقيقت، به سياق آيه استناد جسته اند.
براى نمونه فخر رازى مى گويد: بدان كه اين روايات، هر چند زياد هستند، اما بهتر اين است كه بگوييم: خداوند تعالى پيامبر را از مكر و نيرنگ يهود و نصارا ايمن نگاه داشته و به او فرمان داده كه بدون توجه به آنان دين خود را تبليغ كند; زيرا آيات فراوانى كه پيش و پس از اين آيه آمده اند، درباره يهوديان و نصارا هستند. به همين دليل نمى توان گفت: اين يك آيه در ميان اين همه آيات، بى ارتباط با سياق آيات پيش و پس از خود، آمده است.3
گويا رازى از اين نكته غفلت كرده كه اين آيه در سوره مائده است. سوره مائده نيز در پايان عمر مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله نازل شده است. در آن زمان يهوديان، مسيحيان و قريش تهديدى نبودند كه اين آيه درباره آن ها باشد.
از طرفى سياق فقط در صورتى كه نصّ معتبرى وجود نداشته باشد، مى تواند يك قرينه باشد.
از سوى ديگر، فخر رازى خود تصريح كرده كه طبق سخن ابن عباس، بَراء بن عازب و امام باقر عليه السلام اين آيه در فضيلت حضرت على عليه السلام نازل شده است.
اما او نتوانسته ديدگاهى از صحابه نقل كند كه با آن، ادّعاى خود در حمل آيه به معناى مورد نظرش و ديدگاه هاى ديگرى را كه نقل كرده، تأييد كند.
آنان در برابر حديث مورد بحث ما ـ كه دلالت مى كند اين آيه درباره حضرت على عليه السلام نازل شده ـ رواياتى را مى آورند. براى آگاهى بيشتر در اين زمينه به تفسير طبرى و الدر المنثور سيوطى مراجعه كنيد.
البته شايد بتوان گفت كه تفسير الدر المنثور در اين رابطه جامع تر است. اما پس از مراجعه مى يابيم كه علاوه بر تناقض ميان اين روايات، با توجّه به اتّفاق نظر شيعه و سنّى مبنى بر نزول سوره مائده در اواخر دوران زندگى رسول خدا صلى الله عليه وآله، اين روايات رد مى شوند.
اينك به برخى از اين روايات اشاره مى كنيم.
طبرانى، ابوشيخ و ابونعيم اصفهانى در دلائل النبوه، هم چنين ابن مردويه و ابن عساكر روايت مى كنند كه ابن عباس مى گويد:
از پيامبر صلى الله عليه وآله محافظت مى شد. عمويش ابوطالب عليه السلام نيز هر روز شمارى از مردان بنى هاشم را براى حفاظت از آن حضرت به همراه ايشان مى فرستاد. ايشان به عموى خود فرمودند:
يا عمّ! إنّ الله عصمني لا حاجة إلى من تبعث;
اى عمو! خداوند مرا ايمن داشته است. نيازى نيست كه نگاهبان برايم بفرستى.4
سيوطى اين روايت را در ذيل آيه تبليغ آورده است. اگر اين روايت با نزول آيه ارتباط داشته باشد، اين حديث دروغ است. زيرا مفاد حديث در مقام بيان نزول آيه در مكه است، حال آن كه به اتّفاق نظر شيعه و سنّى، اين آيه در مكه نازل نشده است.
روايت ديگر در اين زمينه را ابن مردويه و ضياء مقدسى در الاحاديث المختاره از ابن عباس اين گونه نقل مى كنند:
از رسول خدا صلى الله عليه وآله پرسيده شد: كدام يك از آياتى كه بر شما نازل شده، براى شما سخت تر بوده است؟
فرمود: در موسم حج در مِنى بودم كه مشركان عرب و مردم در موسم جمع شده بودند. در اين هنگام جبرئيل بر من نازل شد و گفت: (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ).
آن گاه كنار عقبه ايستادم و ندا دادم:
يا أيّها الناس! من ينصرني على أن أبلّغ رسالة ربّي ولكم الجنّة;
أيّها الناس! قولوا: لا إله إلاّ الله وأنا رسول الله إليكم، تنجحوا ولكم الجنّة;
اى مردم! چه كسى مرا يارى مى كند تا رسالت پروردگارم را ابلاغ كنم كه در اين صورت بهشت برايتان مى شود.
اى مردم! بگوييد: «لا اله الا الله» و من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تا پيروز شويد و بهشت از آنِ شما شود.
حضرتش در ادامه مى فرمود: هيچ مرد، زن و يا كودكى نبود، مگر اين كه سنگ و خاك به سوى من پرتاب مى كردند و در روى من، آب دهان مى انداختند و مى گفتند: دروغگو و صابئى است.
آن گاه كسى به من گفت: اى محمد! اگر رسول خدا هستى، موقع آن رسيده كه آنان را نفرين كنى; هم چنان كه نوح نيز قومش را نفرين كرد تا هلاك شوند.
آن گاه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود:
اللهمّ اهد قومي فإنّهم لا يعلمون، وانصرني عليهم أن يجيبوني إلى طاعتك;
خدايا! قوم مرا هدايت كن كه اينان نمى دانند. مرا بر آنان يارى كن تا دعوت مرا اجابت كنند و به سوى طاعت تو بيايند.
در اين هنگام بود كه عباس عمويش آمد و او را از دست آنان نجات داد و آنان را از پيرامون رسول خدا صلى الله عليه وآله راند.
اعمش مى گويد: به اين واقعه است كه بنى عباس به خود مى بالند و مى گويند آيه:
(إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلكِنَّ اللهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ);5
تو نمى توانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى; ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى كند.
درباره بنى عباس نازل شده است. به اين شكل كه پيامبر صلى الله عليه وآله به ابوطالب علاقه داشت. اما مشيت خداوند به عباس بن عبدالمطلب تعلق گرفت.6
نشانه هاى دروغ بودن اين روايت نيز، آشكار و روشن است.
بر پايه دسته اى ديگر از روايات نقل شده در ذيل آيه كريمه، اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله هميشه از آن حضرت پاسدارى مى كردند تا اين كه اين آيه نازل شد و رسول خدا صلى الله عليه وآله آنان را پراكنده ساخت.
ابن جرير و ابوشيخ از سعيد بن جبير نقل مى كنند كه او مى گويد: وقتى آيه تبليغ نازل شد، رسول خدا فرمود: از من پاسدارى نكنيد! پروردگارم از من نگاهبانى مى كند.
ابن جرير و ابن مردويه از عبدالله بن شقيق روايت مى كنند: شمارى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله، به قصد محافظت، آن حضرت را همراهى مى كردند.
وقتى آيه تبليغ نازل شد، به آنان فرمود: اى مردم! ديگر در پى من نياييد. زيرا خداوند مرا از (شر) مردم محافظت مى كند.
عبد بن حميد، ابن جرير و ابوشيخ از محمد بن كعب قرظى اين گونه روايت كرده اند:
رسول خدا صلى الله عليه وآله هميشه از سوى اصحابش نگاهبانى مى شد تا اين كه آيه تبليغ نازل شد. وقتى به آن حضرت خبر داده شد كه خداوند ايشان را نگاهبانى خواهد كرد، اصحاب از محافظت دست برداشتند.
ابونعيم اصفهانى در كتاب دلائل النبوّه از ابوذر چنين روايت مى كند:
ما به دليل نگرانى از خطرات، هنگام خواب از رسول خدا صلى الله عليه وآله نگاهبانى مى كرديم تا اين كه آيه عصمت; يعنى (وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ) نازل شد.
طبرانى و ابن مردويه از عصمة بن مالك خطمى چنين روايت مى كنند:
ما شب ها از پيامبر صلى الله عليه وآله محافظت مى كرديم تا اين كه آيه تبليغ نازل شد و حفاظت از پيامبر پايان يافت.
به نظر ما هيچ يك از اين روايات از سبب نزول آيه سخنى نمى گويند. هم چنين اين روايات با حديث مورد بحث اين نوشتار كه نزول آيه تبليغ را در روز غدير خم و درباره حضرت على عليه السلام معرفى مى كند، تعارض ندارند.
از سوى ديگر، با همين روايات مى توان اين ادّعاى آن ها را باطل دانست كه مى گويند: «هنگامى اين آيه نازل شد كه پيامبر زير درختى خواب بودند و يكى از اعراب قصد كشتن پيامبر را داشت».
براى اين ادّعاى باطل روايتى را نيز از محمّد بن كعب قرظى نقل كرده اند كه در خود آن قرائنى بر دروغ بودن وجود دارد.
در تفسير ابوالحسن واحدى نيز مطلبى ديگر درباره نزول آيه تبليغ آمده است. انبارى مى گويد:
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه وآله در مكه بود، برخى آيات قرآن را آشكار مى ساخت و برخى ديگر را براى حفظ جان خويش از شرّ شركورزان كه متوجه آن حضرت و اصحابش بود، پنهان مى ساخت.7
بى ترديد اين سخن، دروغ و نادرست است. اما شگفت آور اين كه اين ديدگاه را به شيعه نسبت داده اند. در تفسير قرطبى آمده:
خداوند رافضى ها را رسوا كند كه گفته اند: رسول خدا صلى الله عليه وآله برخى از آن چه به او وحى شده و مردم به آن نياز داشتند، مخفى مى كرد.8
در شرح صحيح بخارى نيز قسطلانى مى نويسد:
شيعه معتقد است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از روى تقيه، مسائلى را پنهان نموده است.9
مى بينيم كه چگونه به خدا و رسولش افترا مى زنند و آن گاه كه زشتى اين سخن خويش را درك مى كنند، آن را بى دليل و با تهمت، به ديگران نسبت مى دهند... البته آنان در موارد ديگر نيز چنين كرده اند. ما به خدا شكوه مى بريم كه از او بايد يارى جست.
1 . الاتقان في علوم القرآن: 1 / 26 ـ 52.
2 . تهذيب الأحكام: 1 / 361.
3 . تفسير رازى: 12 / 50.
4 . الدرالمنثور: 2 / 298.
5 . سوره قصص: آيه 56.
6 . الدرالمنثور: 2 / 298.
7 . تفسير الوسيط: 2 / 208.
8 . تفسير قرطبى: 6 / 157.
9 . إرشاد السارى فى شرح صحيح البخارى: 10 / 210.